📚 داستان‌نویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکان‌داستان را به شیفتگان فرهنگِ ایران‌زمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکان‌داستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani


💠آیا به آزادی اراده عقیده دارید؟ من که دارم بی چون و چرا

من با فیلسوفانی که فکر میکنند اعمال ما جبری است و از عواملی غیر ارادی ناشی میشود، مخالفم و و این عقیده را غیر اخلاقی میدانم. اگر این را قبول داشته باشیم، نباید کسی را به خاطر کارهایش سرزنش کنیم. اگر آدم به قضا و قدر معتقد باشد، باید دست روی دست بگذارد و بگوید: «خواست خدا هرچه باشد، همان می‌شود.» و آنقدر سر جایش بنشیند تا بمیرد. من به آزادی اراده و همت برای رسیدن به خواسته هایم اعتقاد کامل دارم. این اعتقاد کوه را جابه جا میکند …. **. کتاب «بابا لنگ دراز». «جین_وبستر. مترجم: مهرداد_مهدویان». ...
  • گزارش تخلف

این سه زن - لیلا، شبانه و روجا - سه راوی رمان «پاییز فصل آخر سال است» نوشته‌ی نسیم مرعشی هستند

این سه مشترکات زیادی با هم دارند، هم‌سن‌اند، در یک دانشگاه و رشته تحصیل کرده‌اند، همانجا و در روز اول با هم دوست شده‌اند و شریک و سازنده خاطرات هم هستند. در برشی یک روزه از دو فصل تابستان و پاییز هم زندگی امروز و هم گذشته‌شان را می‌خوانیم. هم با شخصیت‌شان مواجه می‌شویم، هم حس و حالشان را می‌فهمیم و اگر دوستشان بداریم - که اصلا اتفاق دور از ذهنی نیست - حتما آرزوی روزهای بهتری را برایشان داریم. شاید دلیلش این باشد که پاره‌هایی از خودمان یا نزدیکانمان را در یکی از این سه نفر می‌بینیم. «پاییز فصل آخر سال است» اولین رمان نسیم مرعشی است. نویسنده‌ای که پیش از این به‌واسطه داستان کوتاه‌های جذاب و شاخص‌اش برای اهالی ادبیات شناخته شده است. کسب رتبه‌‌ی اول «جایزه‌‌ی بیهقی» برای داستان «نخجیر» در سال ۱۳۹۲و رتبه‌‌ی اول نخستین دوره‌ی «جایزه‌ی داستان تهران» برای داستان «رود» در سال ۹۳، تأییدکننده مهارت خارق‌العاده او در نوشتن است. مرعشی چندین فیلم‌نامه برای فیلم‌های مستند و کوتاه نیز نوشته، بی‌انصافی است اگر نوشتن فیلم‌نامه‌ی فیلم «بهمن» با همکاری مرتضی فرشباف را جزء رزومه‌ی پربار او به‌حساب نیاوریم، ...
  • گزارش تخلف

بیست بیست. بیست داستان کوتاه از بیست نویسنده ى جایزه ى نوبل. گزینش و ترجمه: اسدالله امرایى

نشر: گل آذین. بخشى از داستان خانه ى ماتریونا:. از وراى بدگویى هاى خواهر شوهرش بود که تصویر حقیقى ماتریونا در چشم من جان گرفت و حیف که وقتى زنده بود و با او زیر یک سقف زندگى میکردم، نشناختمش …خانه دار خوبى نبود. دوست نداشت براى خرید حرص بزند و به جانش بسته باشد. دنبال زلم زیمبو نبود. شوهرش او را درک نمیکرد. براى خانواده‌اش بیگانه بود، هر چند بد عنق نبود براى دیگران کار میکرد، بى هیچ چشمداشتى. براى روز مباداپس اندازى نداشت …. هیچ کدام از ما که کنارش زندگى میکردیم، نفهمیدیم که او همان آدم یک رنگى است که در ضرب المثل‌ها شنیده‌ایم که بدون وجودشان هیچ شهرى نمى پاید، و نه حتى دنیا. ...
  • گزارش تخلف

نوبل خوانی

بخش نوبل خوانی در نشست این هفته‌ی انجمن ماتیکان داستان به نقد و بررسی داستان کوتاه «دیوار» از ژان پل سارتر اختصاص دارد. ***همچنین این داستان در گروه انجمن در تلگرام، پنجشنبه ساعت ۱۰ شب نقد و بررسی خواهد شد …***یادآور می‌شود که بخش داستان خوانی حاضران به قوت خود باقی است …. نشست هفتگی انجمن ماتیکان داستان …پنجشنبه‌ها از ساعت ۴:۳۰ تا ۶:۳۰ عصر. نشانی: مشهد مقدس-. بولوار سجاد - حامد جنوبی۱۲- پلاک ۱۰۸ - کافه گالری رادین. ورود برای همه علاقه مندان ادبیات داستانی و داستان نویسی آزاد و رایگان است ...
  • گزارش تخلف

از آن به بعد کاووس تصمیم گرفت که همه‌جا را تحت سلطه درآورد

از ایران تا توران و چین و ازآنجا تا مکران هرکس پذیرفت که خراج‌گزار او باشد با او کاری نداشت و بدین ترتیب به بربر رسید. شاه بربرستان تن به جنگ با او داد پس دلاورانی چون گودرز و طوس و فریبرز و گستهم و خراد و گرگین و گیو قصد جنگ کردند و جنگ سختی درگرفت و ایرانیان پیروز شدند و بربرها به پوزش‌خواهی برآمدند. کاووس آن‌ها را بخشید و به‌سوی کوه قاف و باختر آمد و آن‌ها همه او را پذیرفتند و به خراج او تن دادند. ازآنجا شاه به زابلستان رفت تا یک ماه مهمان رستم بود. بعدازآن هیاهو از اعراب مصر و شام برخاست که از خراج‌گزاری شاه کنار کشیدند. شاه سپاه را به آن‌سو برد تا به میان سه شهر مصر و بربر و هاماوران رسید. جنگ سختی درگرفت و پهلوانانی چون بهرام و گرگین و طوس و کشواد و گودرز و گیو و شیدوس و فرهاد همگی به نبرد برخاستند و بالاخره لشکر آن سه شاه شکست خورد. اولین شاهی که تن به صلح داد شاه هاماوران بود و بعد شاه بربر سپس شاه مصر و شام تن به صلح دادند و کاووس هم پذیرفت. کاووس خبردار شد که شاه هاماوران دختری بسیار زیبا دارد پس کاووس او را از شاه هاماوران خواستگاری کرد. ...
  • گزارش تخلف

رستم در راست سپاه گرازه و در چپ سپاه زواره برادرش را قرارداد و در قلب سپاه نیز خودش قرار گرفت و جنگ شروع شد

هر طرف که رخش می‌تاخت گویی همان‌جا آتش افشانده‌اند. رستم به‌سوی شاه شام تاخت و او را از زین برداشت و بر زمین زد و دو دستش را بست. زواره نیز به‌سان شیر به سمت شاه مصر و شام رفت و او را به دونیم کرد. شاه هاماوران به هر سو می‌نگریست کشته‌ها را می‌دید. پس پیکی نزد رستم فرستاد و امان خواست. بدین‌سان کاووس و پهلوانانش آزاد شدند. کاووس شاه هاماوران را بخشید و به قیصر پیام داد که اگر از روم کسی به برو بوم ما بتازد همان بلایی که بر سر مصر و بربر و هاماوران آمد بر سر آن‌ها هم می‌آید. آن‌ها پاسخ دادند: که ما چاکر شاه هستیم ولی افراسیاب ادعای تخت تو را کرده است و به آن تکیه زده. ما با او جنگیدیم و او بسیاری از ما را کشت. ...
  • گزارش تخلف

یک کلمه هم نگفت «اثر: هاینریش بل،..» وحتی یک کلمه هم نگفت «پس از جنگ، از ۴ آوریل ۱۹۳۵، به صورت پاورقی در روزنامه‌ی» فرانکفورتر آلگ

در همین سال از سوی بنگاه انتشاراتی» کیپن هویراوند ویچ «کلن –که از آن پس ناشر بل باقی ماند- به صورت کتاب انتشار یافت و اگر چه شمارگان بالایی نداشت اما استقبال خوانندگان از آن زیاد بود. در همان سال شمارگان این اثر با چاپ دوم به هفت هزار جلد رسید. بل در زمان انتشار» وحتی یک کلمه هم نگفت" سی و شش سال داشت و چند کتاب از او به چاپ رسیده بود. نویسنده‌ای که از تجربه جنگ خاطرات دردناکی ارائه می‌داد. ...
  • گزارش تخلف