ماتیکانداستان 📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani ماتیکانداستان ۰۲:۴۵ ۱۳۹۵/۱۰/۱۶ ✒داستانخوانی و نقد در نشست «ماتیکان داستان» 📢ورود برای همه شیفتگان ادبیات و نوشتن، آزاد و رایگان است. 📃پنجشنبهها ۵ تا ٧عصر: مشهد، سهراه ادبیات، ابنسینای۶، کافهکتاب سلام. ماتیکانداستان ۰۲:۴۴ ۱۳۹۵/۱۰/۱۶ کوچولو مطمئنا با غرور نمرد. او یک غیر نظامی بود چریکهای توی حیاط هم غیر نظامی بودند و تجربهای از مردن نداشتند. از مردن، وحشتناک میترسیدند. بالای ابرها نجیبزادهای چرخ میزد و با غرور بر سرشان بمب میریخت. آنها روی شکمهایشان میخوابیدند و توی گل دمر میخزیدند و هراسان بودند. اغلب وقتی مسلسلها شروع میکردند به پارس کردن، طبیعیترین کار را میکردند: فرار. پیش از آن که بمباران شوند با فریاد کمک میخواستند و مادرهایشان را صدا میزدند. دوست داشتند فوتبال بازی کنند، کاهو به نیش بکشند و خواب دوران بعد از جنگ را ببینند که همهشان باسواد میشدند. و خواب زمانی را که بیش از سه نفر توی هر اتاق نبودند و میتوانستند هفتهای دوبار گوشت بخورند و برای خودشان ساعت و لباس پلوخوری بخرند، چون وقتی که جنگ تمام میشد، زندگی واقعا شروع میشد. آنها باور داشتند که زندگی خوب و لازم است و حتا جنگیدن برای زندگی کردن، و حتا مردن برای آن که دیگران زندگی کنند. ... ماتیکانداستان ۲۰:۲۵ ۱۳۹۵/۱۰/۱۵ دنیا چیزی نیست. جز نمایشی. شیرها از حلقههای آتش عبور میکنند بعضی سرها از حلقه طناب. و انگشت من از حلقهای که تو برایم آوردی. در روزی که ساده بودم. 📚نخستین دفتر شعر فریبا شادلو به همت نشر چشمه منتشر شد. ماتیکانداستان ۱۷:۳۲ ۱۳۹۵/۱۰/۱۵ قصهنویس هیچ کلمهای را مطرود نمیداند و از تمام کلمات زبان به مقتضای موقعیت و محیط استفاده میکند و هرگز حاضر نیست کلمهای را، تن او با تمامیت زبان سر و کار دارد و زبانی مسخشده و مثلهشده را به هیچ وجه نمیپذیرد. علاوه بر این، موقعی که زبان روزنامهنگار – تنها به دلیل اینکه او خود را مبلغ اخلاق (البته اخلاقی قلابی) نشان میدهد – تا حدی عاری از کلمات بهاصطلاح زشت است، قصهنویس نقش مقابل او را بازی میکند: یعنی اگر کلمات زشت نیروی لازم برای ادای معنی را بیشتر از کلمات بهاصطلاح زیبا داشته باشند، او کلمات زشت را انتخاب میکند و هرگز دنبال منزهطلبی قلابی نمیرود و با کلمات نقش یک مامور ظالم سانسور را بازی نمیکند. در ضمن، موقعی که روزنامهنگار با در نظر گرفتن ملاحظات مذهبی و اخلاقی در مقام یک واعظ غیرمتعظ، درفشانی میکند، قصهنویس در مقابل واقعیت موقعیتها، مسؤولیت نشان میدهد و همه چیز را با روشنبینی و از دیدگاه خودش تجزیه و تحلیل میکند و پوسیدگی را از خود دور میگرداند. گاهی فقر فرهنگی آنچنان بر جامعهای مستولی میشود که روزنامهنگار شریفی که باید طرفدار حق و حقیقت باشد، تبدیل میشود به سرمقالهنویس اعیاد فرمایشی، قلابی و غیرملی و از آنجا که این قبیل اعیاد الهامبخش هیچ نوع ابتکار ادبی و هنری نمیتوانند باش ... ماتیکانداستان ۱۲:۴۶ ۱۳۹۵/۱۰/۱۵ جروم دیوید سلینجر، خالق «ناطور دشت» با وجود شهرت فراوان از انظار گریزان بود مرورگر شما از ویدیو پشتیبانی نمیکند. Video file ( 00:35, 5.6 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام این ویدئوی کوتاه که از حضور او در سطح شهر گرفته شده، فیلمی نادر به شمار میآید. ماتیکانداستان ۱۲:۳۶ ۱۳۹۵/۱۰/۱۵ 📌داستانک. قلابم. ✒حسن شیردل تمام طول جنگ پدرم را ندیده بودم. به جز همان یک بار که آمده بود و با هم رفتیم ماهیگیری. رفتیم یک جایی ماهی به قلابم نیافتاد. رفتیم یک جای دیگر که تمام سطح آب را جلبک پوشانده بود و ریشه درختها از آب زده بود بیرون. قلابم را انداختم. اما گم شد. پدرم با آن صورت دراز و دست هایی که به نظرم خیلی بلند میآمد، هر چه بین پایه ریشه درختها و جلبکها را گشت نتوانست قلابم را پیدا کند. گفت: ناراحت نباش پیدا میشه. گفتم: چرا نتونستی قلابم و پیدا کنی؟ ... ماتیکانداستان ۱۲:۳۲ ۱۳۹۵/۱۰/۱۵ 📢درباره شرلوک هولمز فرخی: هولمز کاراگاه مشاور لندنی، به خاطر استنتاج ذهنی، هنر تغییر چهره و بکارگیری اطلاعات تاریخی و قانونی در حل معماهای کاراگاهی مشهور است. اولین حضور هولمز در رمان نقشی ز خون (A Study in Scarlet) است که در سال ۱٨٨٧ به چاپ رسید. هولمز پس از آن در ۵۶ داستان کوتاه و سه رمان دیگر تا سال ۱٩٢٧ حضور مییابد. جزییات روشن در مورد زندگی شرلوک هولمز خارج از ماجراهایی که توسط دکتر واتسن ثبت شده، وجود ندارد و اگر هم هست غیرمستند است و توسط انجمنهای هواداران یا اقتباسنویسان هولمز مطرح شدهاند. با این وجود بخشهایی از خصوصیات و زندگی گذشته هولمز در داستانها مورد اشاره قرار گرفته است. سن هولمز را از روی داستان «آخرین خدمتش» میتوان تخمین زد. این داستان در سال ۱٩۱۴ رخ داده و هولمز در آن شصت ساله توصیف میشود، که بنابراین سال تولدش ۱٨۵۴ خواهد بود. روز تولد هولمز ششم ژانویه است. هولمز از ۱٨٨۱ در خیابان بیکر منزل شماره ۲۲۱b مستاجر بوده و به مشتریانش مشاوره جنایی میدهد. ... ماتیکانداستان ۱۱:۱۰ ۱۳۹۵/۱۰/۱۵ 🎥مستند «برهنه و باد» ساخته نیما سروستانی را ببینید. بازفرستی این ویدئو ما را به دیگران معرفی کنید مرورگر شما از ویدیو پشتیبانی نمیکند. Video file ( 08:22, 28.1 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام ماتیکانداستان ۱۰:۵۰ ۱۳۹۵/۱۰/۱۵ فرهنگسرای فردوس. تهران، فلکه دوم صادقیه، بلوار فردوس، بعد از چهارراه. مخابرات یکشنبه ۱۹دی۹۵ ساعت ۴ همه دعوتید به صرف خواندن داستانی از «فریبا حاجدایی» از کتاب «ترنج قالی»، باحضور نویسنده. ماتیکانداستان ۲۲:۵۲ ۱۳۹۵/۱۰/۱۴ 📢این رمان تلخ را دریابید یزدانی خرم: شیفتهی انتخابهای مرتضا کلانتریان هستم … مترجمی که در هشتاد و چهار ساله گی هم ادبیات روز فرانسه را میخواند … گواهاش کتاب هایی که به فارسی برمی گرداند که بسیاری شان اولینهای نویسنده گان شان به فارسی هستند … بعد از ترجمهی درخشانی که از رمان پیر لومتر یعنی «دیدار به قیامت» انجام داد، حالا دومین رمان را از سورژ شالاندن به فارسی برگردانده … رمان «بازگشت به کیلی بگز» رمانی که روایتی ست از یک آزادی خواه ایرلندی و خیانت اش … فضای بلفاست در این رمان و سالهای درگیری آزادی خواهان رادیکال این کشور با انگلیس دستمایهی روایت شالاندن است … رمانی سیاسی و قصه گو با وجوه روایی درخشان … رمانی که یاد میدهد تاریخ و سیاست خون ادبیات هستند و از ذهن هایی پیچیده برمی آیند … و این یک سنت روایی ست در جهان ادبیات … این رمان مملو از شخصیت است البته با محوریت یک قهرمان … یک ضدقهرمان شاید … و این جاست که دانش یک مترجم او را از انبوهی دیگر متمایز میکند … رمان تلخ و جان دار شالاندن را دریابید مگر مثل من از آن لذت ببرید …. ... ماتیکانداستان ۲۲:۴۷ ۱۳۹۵/۱۰/۱۴ شیفتهی انتخابهای مرتضا کلانتریان هستم … مترجمی که در هشتاد و چهار ساله گی هم ادبیات روز فرانسه را میخواند … گواهاش کتاب هایی ک 👇👇👇 ماتیکانداستان ۱۱:۵۴ ۱۳۹۵/۱۰/۱۴ یکسالهی تخصصی آموزش دانشهای داستانی. ترم اول.. تاریخ شروع ترم: ١٣٩٥/١٠/١٥ تاریخ پایان ترم: ١٣٩٥/١٢/٢٦. درسها و مدرسها:.١. تحلیل و بررسی داستان کوتاه ایرانی ١ / یونس تراکمه.۲. فارسینویسی / محمد حسینی.۳. اصول و عناصر داستاننویسی / کاوه فولادینسب. طول ترم: ١٠ هفته. تعداد جلسهها در هفته: ٣ جلسه (چهارشنبهها ١٦ تا ١٨، چهارشنبهها ١٨ تا ٢٠ و پنجشنبهها ١٦ تا ١٨). تعداد کل جلسههای ترم: ٣٠ جلسه (٦٠ ساعت). شهریهی ترم: ١٠٠٠٠٠٠ تومان. ... ماتیکانداستان ۱۱:۲۷ ۱۳۹۵/۱۰/۱۴ و من به فرمان خدای یگانه، با ملت بزرگ ایران، با خرمی و شادی خواهم زیست! کبیر/نمایشنامه ✒پری صابری. 📎نشر قطره ماتیکانداستان ۱۱:۰۷ ۱۳۹۵/۱۰/۱۴ فیلم کوتاه «متاسفم که دیر رسیدم» را ببینید مرورگر شما از ویدیو پشتیبانی نمیکند. Video file ( 03:19, 25.1 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام فضای فانتزی این فیلم که برخاسته از سبک استاپ موشن است، جالب توجه و گیراست. بازفرستی این فیلم برای دیگران، ما را به اهالی فرهنگ معرفی کنید ماتیکانداستان ۱۰:۳۰ ۱۳۹۵/۱۰/۱۴ همسرجوان وخوشگل «سلاد کوپرتسوف»، رئیس پستخانهی شهرمان را چند روز قبل، به خاک سپردیم بعد از پایان مراسم خاکسپاری آن زیبارو، به پیروی از آداب و سنن پدران و نیاکانمان، در مجلس یادبودی که به همین مناسبت در ساختمان پستخانه برپا شده بود شرکت کردیم. هنگامی که بلینی (نوعی نان گرد و نازک که خمیر آن از آرد و شیر و شکر و تخم مرغ تهیه میشود) آوردند، پیرمرد زن مرده، به تلخی زار زد و گفت:. به این بلینیها که نگاه میکنم، یاد زنم میافتم … طفلکی مانند همین بلینیها، نرم و گلگون و خوشگل بود … عین بلینی!. تنی چند سر تکان دادند و اظهار نظر کردند که:. از حق نمیشود گذشت، خانم تان واقعا خوشگل بود … زنی درجه یک!. بله … آنقدر خوشگل بود که همه از دیدنش مبهوت میشدند … ولی آقایان، خیال نکنید که او را فقط بخاطر وجاهتش و خلق خوش و ملکوتی اش دوست میداشتم. نه! در دنیایی که ماه بر آن نور میپاشد، این دو خصلت را زنهای دیگر هم دارند … او را بخاطر خصیصهی روحی دیگری دوست میداشتم. بله، خدا رحمتش کند … میدانید: گرچه زنی شوخ طبع و جسور و بذله گو و عشوهگر بود با اینهمه نسبت به من وفادار بود. ... ماتیکانداستان ۱۰:۱۶ ۱۳۹۵/۱۰/۱۴ چارلز بوکفسکی: عشق فقط مهی است که با نخستین پرتو واقعیت از بین میرود! مرورگر شما از ویدیو پشتیبانی نمیکند. Video file ( 00:38, 7.6 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام از شما که با بازفرستی (فوروارد) این ویدئو کانال ماتیکان داستان را به دیگران معرفی میکنید. ماتیکانداستان ۲۲:۱۲ ۱۳۹۵/۱۰/۱۳ ساعدی قصد خروج از ایران را دارد، در زمانی که سعید سلطانپور را گرفته بودند، یکی از دوستان تلفن کرد که سعید را اعدام کردند و بعد ساعدی پیغام داد که دارد از ایران میرود، بهتر است من هم بروم …در زندان اوین که بودم، و نشسته بودم رو به دیوار، و سوالها را هادی خامنهای که بازجوی من بود، مینوشت و به من میداد تا جواب دهم، یک نفر آمد بالاسرم ایستاد. قد بلندی داشت. به من گفت اسامی همه کتاب هایت را بنویس، حتی کتابی را که هیچ وقت، هیچ جا نمینویسی! بعد به من گفت، میدانی من کی ام؟ گفتم، نه! گفت، من اسمم نوید است. من سعید سلطانپور را گرفتم، من آوردم اینجا، من محاکمهاش کردم و من خودم کشتمش! و یک کتاب هست که اسمش را هیچ جا نمینویسی. آن را هم بنویس! ... ماتیکانداستان ۲۲:۱۲ ۱۳۹۵/۱۰/۱۳ 📢ساعدی؛ تنهاترین روشنفکر. کسی ما را نمیشناخت فقط در همان محدوده روشنفکران و کتاب هفته و کتاب ماه، و شعر و مقاله و قصه و ترجمه، هر کسی به فراخور تمایل و استعداد و آشنایی با این و آن، این ور و آن ور چاپ میکرد …علاوه بر پاتوقهای بیرونی، پاتوقهای دیگری هم داشتیم که یکی مطب ساعدی بود، و پیش از گرفتن مطب، زیرزمینی بالاتر از عباس آباد، در خیابان فرح سابق که بیشتر پاتوق آزاد، سیروس طاهباز و یکی دو دوست دیگر بود و مساله آرش مطرح بود و مساله مجلات دیگر …و آنجا بود که آزاد با صدای غریب گریه آوری که بی شباهت به صدای هوشنگ بادیه نشین در قرائت شعر نبود، شعرهایش را میخواند. و یکی دو بار هم شاملو را در آنجا دیدم، هر چند با او در کتاب هفته همکاری کرده بودم. نخستین بار، همو شعرهایم را چاپ کرده بود و ترجمه هایم را از ازرا پاوند و تاگور، و یادداشت هایم را درباره هنر و فرهنگ، بی آنکه بر این یادداشتها نام و عنوانی گذاشته باشم …اما در سالهای اوایل دهه چهل تا نیمههای آن با نادرپور خیلی نزدیک بودم، و به رغم اختلافات فراوانی که با او داشتم، او را آدم بسیار نیک نفسی میدانستم. البته روشن بود که نزدیکترین دوست من ساعدی بود. مدام، یا زیر سقف مشترک و ... ماتیکانداستان ۱۸:۵۹ ۱۳۹۵/۱۰/۱۳ لحجو، نشر مرکز، ۱۳۸۶. (منبع: ایسنا) ماتیکانداستان ۱۸:۵۹ ۱۳۹۵/۱۰/۱۳ نیستند و میلیونها ایرانی زبان مادریشان ترکی، کردی، بلوچی، لری، گیلکی، مازندری، تالشی، عربی، ارمنی یا آسوری است اینان اغلب زبان فارسی را در مدرسه و از کتاب درسی فرا میگیرند. از این رو رسمخط باید طوری باشد که هرچه آسانتر و درستتر خوانده شود. به نظر میرسد آنچه در رسمخط فارسی ممکن بوده قانونمند شود، همانهاست که سالها پیش از سوی وزارت آموزش و پرورش عرضه شد، مانند جدا نوشتن می، را، ضمیر، عدد، صفت، موصوف، به پیش از مفعول …◀اگر حرف پیش از شناسه ساکن باشد، شناسه تغییر نمیکند (مانند کتابم، دستتان، سرش …). اگر حرف پیش از شناسه ا یا و باشد، پیش از شناسهی میآید (مانند پایش، جایم، مویشان، گیسویتان …). اگر حرف پیش از شناسهی یا کسره باشد، در شناسههای مفرد ا پیش از شناسه اضافه میشود (مانند خانهام، سینهات، بینیاش).. ◀واژههایی که حرف آخرشان ا یا و باشد، پیش از یای نسبت یا نکره، یای دیگری به آنها اضافه میشود (مانند خدایی، مینایی، جایی، ابرویی، گفتگویی، پرویی …). در دهۀ ۱۳۵۰ جریانی برای جایگزینی همزه با ی در واژههای فارسی پدید آمد که تا حدی سودمند بود، ولی خطاهایی را هم در پی داشت (مانند نوشتن رییس به جای رئیس و جزیی به جای جزئی). بهتر است برای حفظ یکدستی و آسانی خواندن و نوشتن رسمخط زیر را به کا ... ‹ 69 70 71 72 73 74 75 ›
ماتیکانداستان ۰۲:۴۵ ۱۳۹۵/۱۰/۱۶ ✒داستانخوانی و نقد در نشست «ماتیکان داستان» 📢ورود برای همه شیفتگان ادبیات و نوشتن، آزاد و رایگان است. 📃پنجشنبهها ۵ تا ٧عصر: مشهد، سهراه ادبیات، ابنسینای۶، کافهکتاب سلام.
ماتیکانداستان ۰۲:۴۴ ۱۳۹۵/۱۰/۱۶ کوچولو مطمئنا با غرور نمرد. او یک غیر نظامی بود چریکهای توی حیاط هم غیر نظامی بودند و تجربهای از مردن نداشتند. از مردن، وحشتناک میترسیدند. بالای ابرها نجیبزادهای چرخ میزد و با غرور بر سرشان بمب میریخت. آنها روی شکمهایشان میخوابیدند و توی گل دمر میخزیدند و هراسان بودند. اغلب وقتی مسلسلها شروع میکردند به پارس کردن، طبیعیترین کار را میکردند: فرار. پیش از آن که بمباران شوند با فریاد کمک میخواستند و مادرهایشان را صدا میزدند. دوست داشتند فوتبال بازی کنند، کاهو به نیش بکشند و خواب دوران بعد از جنگ را ببینند که همهشان باسواد میشدند. و خواب زمانی را که بیش از سه نفر توی هر اتاق نبودند و میتوانستند هفتهای دوبار گوشت بخورند و برای خودشان ساعت و لباس پلوخوری بخرند، چون وقتی که جنگ تمام میشد، زندگی واقعا شروع میشد. آنها باور داشتند که زندگی خوب و لازم است و حتا جنگیدن برای زندگی کردن، و حتا مردن برای آن که دیگران زندگی کنند. ...
ماتیکانداستان ۲۰:۲۵ ۱۳۹۵/۱۰/۱۵ دنیا چیزی نیست. جز نمایشی. شیرها از حلقههای آتش عبور میکنند بعضی سرها از حلقه طناب. و انگشت من از حلقهای که تو برایم آوردی. در روزی که ساده بودم. 📚نخستین دفتر شعر فریبا شادلو به همت نشر چشمه منتشر شد.
ماتیکانداستان ۱۷:۳۲ ۱۳۹۵/۱۰/۱۵ قصهنویس هیچ کلمهای را مطرود نمیداند و از تمام کلمات زبان به مقتضای موقعیت و محیط استفاده میکند و هرگز حاضر نیست کلمهای را، تن او با تمامیت زبان سر و کار دارد و زبانی مسخشده و مثلهشده را به هیچ وجه نمیپذیرد. علاوه بر این، موقعی که زبان روزنامهنگار – تنها به دلیل اینکه او خود را مبلغ اخلاق (البته اخلاقی قلابی) نشان میدهد – تا حدی عاری از کلمات بهاصطلاح زشت است، قصهنویس نقش مقابل او را بازی میکند: یعنی اگر کلمات زشت نیروی لازم برای ادای معنی را بیشتر از کلمات بهاصطلاح زیبا داشته باشند، او کلمات زشت را انتخاب میکند و هرگز دنبال منزهطلبی قلابی نمیرود و با کلمات نقش یک مامور ظالم سانسور را بازی نمیکند. در ضمن، موقعی که روزنامهنگار با در نظر گرفتن ملاحظات مذهبی و اخلاقی در مقام یک واعظ غیرمتعظ، درفشانی میکند، قصهنویس در مقابل واقعیت موقعیتها، مسؤولیت نشان میدهد و همه چیز را با روشنبینی و از دیدگاه خودش تجزیه و تحلیل میکند و پوسیدگی را از خود دور میگرداند. گاهی فقر فرهنگی آنچنان بر جامعهای مستولی میشود که روزنامهنگار شریفی که باید طرفدار حق و حقیقت باشد، تبدیل میشود به سرمقالهنویس اعیاد فرمایشی، قلابی و غیرملی و از آنجا که این قبیل اعیاد الهامبخش هیچ نوع ابتکار ادبی و هنری نمیتوانند باش ...
ماتیکانداستان ۱۲:۴۶ ۱۳۹۵/۱۰/۱۵ جروم دیوید سلینجر، خالق «ناطور دشت» با وجود شهرت فراوان از انظار گریزان بود مرورگر شما از ویدیو پشتیبانی نمیکند. Video file ( 00:35, 5.6 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام این ویدئوی کوتاه که از حضور او در سطح شهر گرفته شده، فیلمی نادر به شمار میآید.
ماتیکانداستان ۱۲:۳۶ ۱۳۹۵/۱۰/۱۵ 📌داستانک. قلابم. ✒حسن شیردل تمام طول جنگ پدرم را ندیده بودم. به جز همان یک بار که آمده بود و با هم رفتیم ماهیگیری. رفتیم یک جایی ماهی به قلابم نیافتاد. رفتیم یک جای دیگر که تمام سطح آب را جلبک پوشانده بود و ریشه درختها از آب زده بود بیرون. قلابم را انداختم. اما گم شد. پدرم با آن صورت دراز و دست هایی که به نظرم خیلی بلند میآمد، هر چه بین پایه ریشه درختها و جلبکها را گشت نتوانست قلابم را پیدا کند. گفت: ناراحت نباش پیدا میشه. گفتم: چرا نتونستی قلابم و پیدا کنی؟ ...
ماتیکانداستان ۱۲:۳۲ ۱۳۹۵/۱۰/۱۵ 📢درباره شرلوک هولمز فرخی: هولمز کاراگاه مشاور لندنی، به خاطر استنتاج ذهنی، هنر تغییر چهره و بکارگیری اطلاعات تاریخی و قانونی در حل معماهای کاراگاهی مشهور است. اولین حضور هولمز در رمان نقشی ز خون (A Study in Scarlet) است که در سال ۱٨٨٧ به چاپ رسید. هولمز پس از آن در ۵۶ داستان کوتاه و سه رمان دیگر تا سال ۱٩٢٧ حضور مییابد. جزییات روشن در مورد زندگی شرلوک هولمز خارج از ماجراهایی که توسط دکتر واتسن ثبت شده، وجود ندارد و اگر هم هست غیرمستند است و توسط انجمنهای هواداران یا اقتباسنویسان هولمز مطرح شدهاند. با این وجود بخشهایی از خصوصیات و زندگی گذشته هولمز در داستانها مورد اشاره قرار گرفته است. سن هولمز را از روی داستان «آخرین خدمتش» میتوان تخمین زد. این داستان در سال ۱٩۱۴ رخ داده و هولمز در آن شصت ساله توصیف میشود، که بنابراین سال تولدش ۱٨۵۴ خواهد بود. روز تولد هولمز ششم ژانویه است. هولمز از ۱٨٨۱ در خیابان بیکر منزل شماره ۲۲۱b مستاجر بوده و به مشتریانش مشاوره جنایی میدهد. ...
ماتیکانداستان ۱۱:۱۰ ۱۳۹۵/۱۰/۱۵ 🎥مستند «برهنه و باد» ساخته نیما سروستانی را ببینید. بازفرستی این ویدئو ما را به دیگران معرفی کنید مرورگر شما از ویدیو پشتیبانی نمیکند. Video file ( 08:22, 28.1 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام
ماتیکانداستان ۱۰:۵۰ ۱۳۹۵/۱۰/۱۵ فرهنگسرای فردوس. تهران، فلکه دوم صادقیه، بلوار فردوس، بعد از چهارراه. مخابرات یکشنبه ۱۹دی۹۵ ساعت ۴ همه دعوتید به صرف خواندن داستانی از «فریبا حاجدایی» از کتاب «ترنج قالی»، باحضور نویسنده.
ماتیکانداستان ۲۲:۵۲ ۱۳۹۵/۱۰/۱۴ 📢این رمان تلخ را دریابید یزدانی خرم: شیفتهی انتخابهای مرتضا کلانتریان هستم … مترجمی که در هشتاد و چهار ساله گی هم ادبیات روز فرانسه را میخواند … گواهاش کتاب هایی که به فارسی برمی گرداند که بسیاری شان اولینهای نویسنده گان شان به فارسی هستند … بعد از ترجمهی درخشانی که از رمان پیر لومتر یعنی «دیدار به قیامت» انجام داد، حالا دومین رمان را از سورژ شالاندن به فارسی برگردانده … رمان «بازگشت به کیلی بگز» رمانی که روایتی ست از یک آزادی خواه ایرلندی و خیانت اش … فضای بلفاست در این رمان و سالهای درگیری آزادی خواهان رادیکال این کشور با انگلیس دستمایهی روایت شالاندن است … رمانی سیاسی و قصه گو با وجوه روایی درخشان … رمانی که یاد میدهد تاریخ و سیاست خون ادبیات هستند و از ذهن هایی پیچیده برمی آیند … و این یک سنت روایی ست در جهان ادبیات … این رمان مملو از شخصیت است البته با محوریت یک قهرمان … یک ضدقهرمان شاید … و این جاست که دانش یک مترجم او را از انبوهی دیگر متمایز میکند … رمان تلخ و جان دار شالاندن را دریابید مگر مثل من از آن لذت ببرید …. ...
ماتیکانداستان ۲۲:۴۷ ۱۳۹۵/۱۰/۱۴ شیفتهی انتخابهای مرتضا کلانتریان هستم … مترجمی که در هشتاد و چهار ساله گی هم ادبیات روز فرانسه را میخواند … گواهاش کتاب هایی ک 👇👇👇
ماتیکانداستان ۱۱:۵۴ ۱۳۹۵/۱۰/۱۴ یکسالهی تخصصی آموزش دانشهای داستانی. ترم اول.. تاریخ شروع ترم: ١٣٩٥/١٠/١٥ تاریخ پایان ترم: ١٣٩٥/١٢/٢٦. درسها و مدرسها:.١. تحلیل و بررسی داستان کوتاه ایرانی ١ / یونس تراکمه.۲. فارسینویسی / محمد حسینی.۳. اصول و عناصر داستاننویسی / کاوه فولادینسب. طول ترم: ١٠ هفته. تعداد جلسهها در هفته: ٣ جلسه (چهارشنبهها ١٦ تا ١٨، چهارشنبهها ١٨ تا ٢٠ و پنجشنبهها ١٦ تا ١٨). تعداد کل جلسههای ترم: ٣٠ جلسه (٦٠ ساعت). شهریهی ترم: ١٠٠٠٠٠٠ تومان. ...
ماتیکانداستان ۱۱:۲۷ ۱۳۹۵/۱۰/۱۴ و من به فرمان خدای یگانه، با ملت بزرگ ایران، با خرمی و شادی خواهم زیست! کبیر/نمایشنامه ✒پری صابری. 📎نشر قطره
ماتیکانداستان ۱۱:۰۷ ۱۳۹۵/۱۰/۱۴ فیلم کوتاه «متاسفم که دیر رسیدم» را ببینید مرورگر شما از ویدیو پشتیبانی نمیکند. Video file ( 03:19, 25.1 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام فضای فانتزی این فیلم که برخاسته از سبک استاپ موشن است، جالب توجه و گیراست. بازفرستی این فیلم برای دیگران، ما را به اهالی فرهنگ معرفی کنید
ماتیکانداستان ۱۰:۳۰ ۱۳۹۵/۱۰/۱۴ همسرجوان وخوشگل «سلاد کوپرتسوف»، رئیس پستخانهی شهرمان را چند روز قبل، به خاک سپردیم بعد از پایان مراسم خاکسپاری آن زیبارو، به پیروی از آداب و سنن پدران و نیاکانمان، در مجلس یادبودی که به همین مناسبت در ساختمان پستخانه برپا شده بود شرکت کردیم. هنگامی که بلینی (نوعی نان گرد و نازک که خمیر آن از آرد و شیر و شکر و تخم مرغ تهیه میشود) آوردند، پیرمرد زن مرده، به تلخی زار زد و گفت:. به این بلینیها که نگاه میکنم، یاد زنم میافتم … طفلکی مانند همین بلینیها، نرم و گلگون و خوشگل بود … عین بلینی!. تنی چند سر تکان دادند و اظهار نظر کردند که:. از حق نمیشود گذشت، خانم تان واقعا خوشگل بود … زنی درجه یک!. بله … آنقدر خوشگل بود که همه از دیدنش مبهوت میشدند … ولی آقایان، خیال نکنید که او را فقط بخاطر وجاهتش و خلق خوش و ملکوتی اش دوست میداشتم. نه! در دنیایی که ماه بر آن نور میپاشد، این دو خصلت را زنهای دیگر هم دارند … او را بخاطر خصیصهی روحی دیگری دوست میداشتم. بله، خدا رحمتش کند … میدانید: گرچه زنی شوخ طبع و جسور و بذله گو و عشوهگر بود با اینهمه نسبت به من وفادار بود. ...
ماتیکانداستان ۱۰:۱۶ ۱۳۹۵/۱۰/۱۴ چارلز بوکفسکی: عشق فقط مهی است که با نخستین پرتو واقعیت از بین میرود! مرورگر شما از ویدیو پشتیبانی نمیکند. Video file ( 00:38, 7.6 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام از شما که با بازفرستی (فوروارد) این ویدئو کانال ماتیکان داستان را به دیگران معرفی میکنید.
ماتیکانداستان ۲۲:۱۲ ۱۳۹۵/۱۰/۱۳ ساعدی قصد خروج از ایران را دارد، در زمانی که سعید سلطانپور را گرفته بودند، یکی از دوستان تلفن کرد که سعید را اعدام کردند و بعد ساعدی پیغام داد که دارد از ایران میرود، بهتر است من هم بروم …در زندان اوین که بودم، و نشسته بودم رو به دیوار، و سوالها را هادی خامنهای که بازجوی من بود، مینوشت و به من میداد تا جواب دهم، یک نفر آمد بالاسرم ایستاد. قد بلندی داشت. به من گفت اسامی همه کتاب هایت را بنویس، حتی کتابی را که هیچ وقت، هیچ جا نمینویسی! بعد به من گفت، میدانی من کی ام؟ گفتم، نه! گفت، من اسمم نوید است. من سعید سلطانپور را گرفتم، من آوردم اینجا، من محاکمهاش کردم و من خودم کشتمش! و یک کتاب هست که اسمش را هیچ جا نمینویسی. آن را هم بنویس! ...
ماتیکانداستان ۲۲:۱۲ ۱۳۹۵/۱۰/۱۳ 📢ساعدی؛ تنهاترین روشنفکر. کسی ما را نمیشناخت فقط در همان محدوده روشنفکران و کتاب هفته و کتاب ماه، و شعر و مقاله و قصه و ترجمه، هر کسی به فراخور تمایل و استعداد و آشنایی با این و آن، این ور و آن ور چاپ میکرد …علاوه بر پاتوقهای بیرونی، پاتوقهای دیگری هم داشتیم که یکی مطب ساعدی بود، و پیش از گرفتن مطب، زیرزمینی بالاتر از عباس آباد، در خیابان فرح سابق که بیشتر پاتوق آزاد، سیروس طاهباز و یکی دو دوست دیگر بود و مساله آرش مطرح بود و مساله مجلات دیگر …و آنجا بود که آزاد با صدای غریب گریه آوری که بی شباهت به صدای هوشنگ بادیه نشین در قرائت شعر نبود، شعرهایش را میخواند. و یکی دو بار هم شاملو را در آنجا دیدم، هر چند با او در کتاب هفته همکاری کرده بودم. نخستین بار، همو شعرهایم را چاپ کرده بود و ترجمه هایم را از ازرا پاوند و تاگور، و یادداشت هایم را درباره هنر و فرهنگ، بی آنکه بر این یادداشتها نام و عنوانی گذاشته باشم …اما در سالهای اوایل دهه چهل تا نیمههای آن با نادرپور خیلی نزدیک بودم، و به رغم اختلافات فراوانی که با او داشتم، او را آدم بسیار نیک نفسی میدانستم. البته روشن بود که نزدیکترین دوست من ساعدی بود. مدام، یا زیر سقف مشترک و ...
ماتیکانداستان ۱۸:۵۹ ۱۳۹۵/۱۰/۱۳ نیستند و میلیونها ایرانی زبان مادریشان ترکی، کردی، بلوچی، لری، گیلکی، مازندری، تالشی، عربی، ارمنی یا آسوری است اینان اغلب زبان فارسی را در مدرسه و از کتاب درسی فرا میگیرند. از این رو رسمخط باید طوری باشد که هرچه آسانتر و درستتر خوانده شود. به نظر میرسد آنچه در رسمخط فارسی ممکن بوده قانونمند شود، همانهاست که سالها پیش از سوی وزارت آموزش و پرورش عرضه شد، مانند جدا نوشتن می، را، ضمیر، عدد، صفت، موصوف، به پیش از مفعول …◀اگر حرف پیش از شناسه ساکن باشد، شناسه تغییر نمیکند (مانند کتابم، دستتان، سرش …). اگر حرف پیش از شناسه ا یا و باشد، پیش از شناسهی میآید (مانند پایش، جایم، مویشان، گیسویتان …). اگر حرف پیش از شناسهی یا کسره باشد، در شناسههای مفرد ا پیش از شناسه اضافه میشود (مانند خانهام، سینهات، بینیاش).. ◀واژههایی که حرف آخرشان ا یا و باشد، پیش از یای نسبت یا نکره، یای دیگری به آنها اضافه میشود (مانند خدایی، مینایی، جایی، ابرویی، گفتگویی، پرویی …). در دهۀ ۱۳۵۰ جریانی برای جایگزینی همزه با ی در واژههای فارسی پدید آمد که تا حدی سودمند بود، ولی خطاهایی را هم در پی داشت (مانند نوشتن رییس به جای رئیس و جزیی به جای جزئی). بهتر است برای حفظ یکدستی و آسانی خواندن و نوشتن رسمخط زیر را به کا ...