📚 داستان‌نویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکان‌داستان را به شیفتگان فرهنگِ ایران‌زمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکان‌داستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani


📢برتری جایگاه زن در داستان ایرانی نسبت به داستان جهان

داراب: سهم شخصیت مادر در داستان‌پردازی ایران معاصر بیش از ۸۳‌درصد شخصیت زنان را شامل می‌شود. پس از آن به ترتیب همسر با ۷۹ درصد و آموزگار و مربی تربیتی با ۶۱ درصد بیشترین فراوانی شخصیت‌های تاثیر گذار ادبیات داستانی را به خود اختصاص داده است. در بخش دیگری از مطالعات ساختار‌شناسانه ادبیات داستانی، می‌توان به این نکته نیز توجه داشت که حضور شخصیت زنان در جامعه و انجام رفتارهای متناسب با شخصیت زن، از نوعی همسویی و آزادی عمل در جامعه برخوردار است. این نوع از رفتار شخصیتی که حاصل پردازش نویسندگان و تاملات دقیق نویسنده امروز ایران می‌باشد در داستان‌هایی با موضوعات اجتماعی، انتقادی، تربیتی و آموزش قابل مشاهده است. به عبارتی، زن فرا‌تر از آنچه که جنسیت و محدودیت‌های معمولی در جغرافیای فرهنگی و خرده فرهنگ‌ها پیش روی او گذاشته است به شخصیتی رسیده است که می‌توان آن را فرا‌تر از معمولیات داستان دانست. البته یکی از دغدغه‌هایم این بود که نتوانم آن گونه که شخصیت زن در زندگی و جامعه ایرانی وجود دارد به شخصیت داستانی‌اش پی ببرم یا، این شخصیت در‌هاله‌های ابهام گم شده باشد. اما خوشبختانه داستان‌هایی از چهره ...
  • گزارش تخلف

✅ کارگاه ویرایش احمد شاملو!. شکراللهی: شاملو اگر زنده می‌ماند، امروز ۹۱ ساله می‌شد

شاملو در کنار شاعری و نویسندگی و روزنامه‌نگاری و پژوهشگری و مترجمی و فرهنگ‌نویسی، به ویرایش و پاکیزه‌نویسی و درست‌نویسی و شیوانویسی هم بسیار اهمیت می‌داد. در سال‌های ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹ که سردبیر «کتاب جمعه» بود، در پاسخ به کسانی که سخت‌گیری‌های ویرایشی او برنمی‌تافتند چنین نوشت:. «ما معتقدیم مجله‌ای که هر هفته چند ده هزار نفر می‌خوانند باید پاسدار زبان باشد و از یک سو راه درست‌تر نوشتن را هم به نویسندگان بیاموزد، زیرا فارسی زبان مشکلی است و به سبب آن که افعال به عکس زبان‌های غربی در انتهای جمله می‌آید، فصاحت بیشتری طلب می‌کند. وانگهی، درست و منطقی اندیشیدن یک مسئله است و تمیز و سالم چیز نوشتن یک مسئله‌ی دیگر. ویرانگری در زبان را عریضه‌نویس جلو دادگستری یا پستخانه انجام نمی‌دهد. این کاری است که فقط نویسندگان و مترجمان می‌توانند از پسش برآیند.». در آن دوران، دیگر سردبیران نشریه‌های ادبی و فرهنگی هم کمابیش در این مورد سخت‌گیر بودند و مثل حال و روز «اغلب» مجلات امروز نبود که از ویراستاری در آن‌ها یا هیچ خبری نیست (حتا دیده‌ام یادداشت سردبیر هم پر است از غلط‌های نگارشی و مغلق‌گویی و آشفتگی در رس ...
  • گزارش تخلف

✒همکاری درازمدت؛ نشانه حرفه‌ای بودن ناشر

📜حسین جاوید: اگر خواستید ناشری را بشناسید، یکی از راه‌هایش این است که ببینید چند نویسنده و مترجم و ویراستار و … دارد که سال‌های سال با آن‌ها همکاری و آثارشان را منتشر کرده است. ناشرانی که بداخلاقی و بدقولی و بدحسابی دارند خیلی زود افراد را می‌رنجانند و کاربلدها حاضر نمی‌شوند طولانی‌مدت با آن‌ها کار کنند؛ اغلب یکی دو تا کتاب از کسی منتشر می‌کنند یا دوره‌ی کوتاهی با نیرویی همکاری دارند و بعد دیگر، چون افراد قبلی با آن‌ها کار نمی‌کنند، می‌روند سراغ افراد جدید. همکاری درازمدت و دائمی پدیدآورها و عوامل نشر با ناشر نشان از آن دارد که ناشر حرفه‌ای است … ...
  • گزارش تخلف

ایدئولوژی‌هایی که ما را به من و تو و او تقسیم می‌کند مبلغ نابودی انسان است

اندیشه‌ای که جمع شریف انسانی را به پراکندگی می‌خواند اندیشه‌ای شیطانی است. عروج انسان و جلوسش بر تخت حرمت خویش تنها با نفی تفرقه میسر است: تو برای وصل کردن آمدی! آن حکایت مثنوی می‌تواند اشاره‌ی ظریفی به همین معنا باشد. من خویشاوند نزدیک هر انسانی هستم که خنجری در آستین پنهان نمی‌کند، نه ابرو درهم می‌کشد نه لبخندش ترفند تجاوز به حق و نان و سایبان دیگران است. نه ایرانی را به انیرانی ترجیح می‌دهم نه انیرانی را به ایرانی. من یک لر بلوچ کرد فارسم، یک فارسی‌زبان ترک، یک افریقایی اروپایی استرالیایی آمریکایی آسیایی‌ام، یک سیاه‌پوست زردپوست سرخ‌پوست سفیدم که نه تنها با خودم و دیگران کم‌ترین مشکلی ندارم، بلکه بدون حضور دیگران، وحشت تنهایی و مرگ را زیر پوستم احساس می‌کنم. من انسانی هستم در جمع انسان‌های دیگر بر سیاره‌ی مقدس زمین، که بدون دیگران معنایی ندارم. ■ از گفت‌وگو درباره‌ی هنر و ادبیات؛ گفتگوی احمد شاملو و ناصر حریری | نشر نگاه |. ...
  • گزارش تخلف

📢کودک ناقص‌الخلقه داستان

فاستر والاس: بهترین استعاره‌ای که از عوالم نویسنده‌بودن می‌شناسم در مائوی دوم آمده که در آن دان دلیلو کتاب در دست نگارش را به کودکی با نقص عضو مادرزادی وحشتناک تشبیه می‌کند که نویسنده‌اش هر جا می‌رود، پشت سرش راه می‌افتد و تا ابد دنبالش می‌خزد (مثلا وقتی نویسنده در رستورانی نشسته و می‌خواهد لقمه‌ای غذا بخورد، خودش را کف زمین می‌اندازد و غلت می‌زند، همانی است که اول صبح چشم نویسنده به جمالش روشن می‌شود و الخ)، وحشتناک ناقص‌الخلقه است، جمجمه‌اش آب آورده، به صورتش دماغ نیست، افلیج است، اختیار ادرارش را ندارد، عقب‌افتاده است و همان‌طور که مایع مغزی نخاعی‌اش از گوشه‌ی دهان جاری است، می‌نالد و تت‌وپت می‌کند و نویسنده را به جیغ و داد صدا می‌زند و محبتش را می‌طلبد، دقیقا همان چیزی که وضعیت هولناکش ضمانت می‌کند به‌دست خواهد آورد: توجه تمام‌وکمال نویسنده را. استعاره‌ی کودک ناقص‌الخلقه بی‌نقص است؛ چون آن ترکیب انزجار و عشقی را که نویسنده به کار در حال نگارشش دارد در بر می‌گیرد. داستان همیشه به شکل هولناکی علیل و معیوب به‌دنیا می‌آید، خیانتی وحشتناک در حق تمام امیدهایی که برایش پرورده‌ای کاریکاتو ...
  • گزارش تخلف