📚 داستان‌نویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکان‌داستان را به شیفتگان فرهنگِ ایران‌زمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکان‌داستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani


📢وقتی مسئول به جای شاعر تصمیم می‌گیرد

حسینی ایرانی: بیست‌و‌هفتم شهریور سالروز درگذشت سید محمدحسین شهریار، شاعر معاصر و نامی ایران است و این تاریخ را «مسئولان» روز بزرگداشت او و «روز شعر و ادب فارسی» ثبت کرده‌اند. گویا همین که به جای اهل شعر و ادب، اهالی سیاست چنین تصمیمی گرفته‌اند و ظاهرا از نظرخواهی از ادبیاتی‌ها نیز دریغ کرده‌اند این همه خرده‌گیری و حرف و حدیث به بار آورده است. در این ١٨ سال که از ثبت روز ملی شعر و ادب فارسی می‌گذرد همواره در چنین مناسبتی صدای اعتراض‌هایی بلند است و البته این‌گونه می‌نماید که اعتراض‌ها. بحق است. پیگیری علی‌اصغر شعردوست، نماینده وقت تبریز در مجلس شورای اسلامی، باعث می‌شود شورای عالی انقلاب فرهنگی سالروز فوت شهریار «شاعر همشهری نماینده نام‌برده‌شده» را به عنوان روز بزرگداشت این شاعر و روز شعر و ادب فارسی تصویب کند و از سال ۷۹ این مناسبت چنان که رفت، در گاه‌نماها ثبت شود. در این میان آنچه پررنگ‌تر می‌نماید این است که از میان شاعران بزرگ بسیار در تاریخ ادب فارسی، آن‌قدر بزرگان بوده‌اند که نوبت به شهریار نمی‌رسیده است، اگرچه بزرگی او نیز انکارشدنی نیست. شاعران و استادان ادبیات بجا و به‌درستی ...
  • گزارش تخلف

📢سوءبرداشت گلشیری از فرمالیسم روسی و آنچه بر سر داستان ایرانی آمد

جنانی: ◀ سوءبرداشت گلشیری در فهم دوگانگی مدنظر فرمالیست‌ها، محتوا را در «مقابل» فرم قرار داد و برای فرم به شکلی تقابلی اصالت قایل شد و مبتنی بر این فهم ناقص، معنا و مغز و غنای فکری اثر را در پوستۀ سخت فرم خفه کرد. شاید به همین دلیل باشد که پس از مرگ گلشیری و در دهۀ هشتاد شمسی که شاگردان و طرف‌دارانش ردای یک اسطوره‌ را بر قامتش پوشانده بودند، بسیاری از نویسندگان جوان و تازه‌کار، پیرو عقیده‌ای شدند – عقیدۀ گلشیری – که از بنیان چیزی جز یک سوءبرداشت نبود – سوءبرداشت گلشیری – و ادبیات داستانی چنان درگیر فرم‌بازی‌های بی‌محتوا شد که صدای تمامی اهل فن را به آسمان برد …. ◀ اگر رئالیست‌ها، ناتورالیست‌ها، یا رئالیست‌های سوسیالیست از این سوی بام رابطۀ داستان و جهان افتاده‌ بودند، گلشیری از سوی دیگر آن سقوط کرد و این رابطۀ دو سویه را یک‌سویه و صرفا وابسته به فرایندهای ذهنی نویسنده دانست که چگونه با رجوع به آن‌ها رویاروی واقعیت بیرونی بایستد و در مقابلش موضع بگیرد. پس حتی اگر هم واقعیت را «تخته‌ پرش نویسنده» بدانیم، اما چون داستان را در تقابل با واقعیت مطرح کرده‌ایم، لاجرم نویسنده را نیز در همین مقا ...
  • گزارش تخلف

📢در این وانفسای پوشک و پراید، سعدی به چه کار آید؟

یزدانی خرم: این روزها بیش از هر زمانی سعدی می‌خوانم و تصور می‌کنم ذهن او را در زمانه‌اش که زمانه‌ی بحران بود. گزاره‌های معناساز او در سنت زبان فارسی به‌ندرت تبدیل شد به امر فکری و برای همین است که ما با زبان او سخن می‌گوییم اما از بسیاری ایده‌های‌اش دور هستیم. قبل‌تر هم نوشته‌ام که اهمیت سعدی در این چارچوب از دیدرو یا ولتر کمتر نیست و چه‌قدر می‌شود نگاه منعطف و در عین‌حال عمل‌گرا و البته ضد خشونت او را درک کرد. در اتمسفر فسرده و ناامیدکننده‌ی امروز بیش از ایده‌های رمانتیک سعدی‌ای به کارم آمده که می‌نویسد «شبی در بیابان مکه از بی‌خوابی پای رفتنم نماند. سر بنهادم و شتربان را گفتم دست از من بدار. گفت ای برادر حرم در پیش است و حرامی در پس. اگر رفتی بردی وگر خفتی مردی» و ما خفتیم … شاید بسیاری بگویید در این وانفسای دلار و پوشک و پراید و نان، سعدی به چه کار آید؟ پاسخ را رمون آرون می‌دهد که بحران‌های اجتماعی مصداقی، ریشه در مسائل عمیق‌تری دارند که گریبان یک جامعه را گرفته‌اند. شاهد خشونتی هستم در لایه‌هایی از طبقات مختلف که اگر جهان سعدی‌وار در ذهن‌شان ساکن شده بود، حتا اگر خطی از او نخوانده ...
  • گزارش تخلف

📢جشن عیش یارشاطر. اقتصادی‌نیا: احسان یارشاطر درگذشت. رفت و منزل به دیگری پرداخت

زن و مرد و پیر و جوان به احترام زندگانی پر برگ و بار او کلاه از سر برداشتند و تمام‌قد ایستادند. همه‌کس در دریغ وفات او نوشتند، از ما شاگردان کوچک زبان فارسی گرفته تا استادان تاریخ و ادبیات و علوم انسانی، رؤسای مراکز پژوهشی و دانشگاهی و رسانه‌ها. هرکس از منظری، هرکس با مشربی. ندیدم کسی نوحه‌سرایی کند و روضه بخواند. جای آن نبود. زندگی او جشنی تمام‌عیار بود و مرگش پایان شکوهمند عمری باسعادت. چه جای وافریادا و وامصیبتا؟ نیک و بد چون همی بباید مرد، خنک آنکس که گوی نیکی برد. و یارشاطر گوی نیکی برد. ...
  • گزارش تخلف

📢گرد و خاک امیرخانی علیه نهادهای فرهنگی انقلابی!

امیرخانی: ◀سال پنجاه و هشت سفارت امریکا را دانش‌جویان تسخیر کردند. من هم‌چنان از آن حرکت چپ‌روانه‌ی تسخیری سر در نمی‌آورم اما به نظر امام احترام می‌گذارم. به دو چیز شک ندارم: اولی جاسوسی در آن سفارت‌خانه (و بل همه‌ی سفارت‌خانه‌ها) است و دومی حسن نیت دانش‌جویان. با این همه باز هم راه را تسخیر نمی‌دانم …. ◀سال نود سفارت انگلیس تسخیر شد و سال نود و چهار سفارت عربستان. این بار به چیزی شک دارم؛ آن هم حسن نیت تسخیرکننده‌گان است. و البته در چیزی شک ندارم؛ و آن هم خبث طینت آمران است. این نمونه‌ای از تکرار جریان‌های تندرو است در تاریخ سیاسی انقلاب. اولی گذشته است و رفته است اما دومی را هرگز نباید تحمل کرد …◀مجمع ناشران!! ...
  • گزارش تخلف

📢اهدای کتاب به جای شیرینی عروسی

دارالشفایی: چند روز پیش دوست نادیده‌ای در تلگرام پیام داد که دیشب مراسم عروسی‌اش بوده و حالا می‌خواهد در محل کارش به‌جای شیرینی عروسی کتاب پخش کند. با کمک هم چند عنوان کتابی که هم خوب باشند و هم نسبتا ارزان انتخاب کردیم و برایش فرستادم. امروز پیام داد که همکارانش خیلی خوششان آمده و استقبال کرده‌اند و ظرف همین چند روز چندتایشان کتاب‌ها را خوانده‌اند و بازخورد مثبت هم داده‌اند. خودش خیلی خوشحال شده بود و من هم خوشحال‌تر از او. کتاب هدیه دادن برای من یک جذابیت ویژه دارد و آن هم این است که تقریبا ابدی است. من و شما همین الان هم کتاب‌هایی را از کتابخانه پدر و مادرمان برمی‌داریم و می‌خوانیم که شاید پنجاه سال قبل آن‌ها را هدیه گرفته یا خریده باشند. خلاصه که برای خودم جالب بود، گفتم بنویسم شاید برای شما هم جالب باشد. ...
  • گزارش تخلف

📢خاطره مرحوم ایرج کریمی از قاسم صنعوی مترجم سرشناس

کریمی: همیشه یک چیزی را می‌گویم که خب، ظاهرا، جنبه شوخی دارد؛ ولی این را جدی می‌گویم. پیش از انقلاب واقعا این‌طور به‌نظر می‌رسید که هرکسی که از خانواده‌اش قهر کند، می‌رفت خواننده می‌شد. بعد از انقلاب، به نظر من، نقد فیلم جای آواز را گرفته. منتقد شدن خیلی راحت شده. پیش از انقلاب اصلا این‌طور نبود. یادم می‌آید که «پرویز دوایی» پشت‌جلد مجله «رودکی» یادداشت‌هایی می‌نوشت. بعد از آنکه «دوایی» نقد فیلم را رها کرد، «رودکی» یک منتقد فیلم می‌خواست. من آن زمان دانشجوی پلی‌تکنیک بودم و ارتباطی هم با مطبوعات نداشتم. یک روز بلند شدم رفتم دفتر مجله «رودکی» پیش «قاسم صنعوی» که آن زمان سردبیر مجله بود. ...
  • گزارش تخلف

📢هنر و ادبیات، ضامن بقای زبان‌های محلی

اقتصادی‌نیا: مادام که در حوزۀ سیاست‌گذاری زبان صحبت می‌کنیم، با واقعیات سروکار داریم، نه با رؤیا و خیالات، و نه با حسرت‌ها و کام‌نیافتگی‌ها. و اگر از دریچۀ واقعیت، که گاه ظالمانه صریح است، به وضعیت زبان‌های محلی در ایران بنگریم، ناچاریم بپذیریم که آموزش به زبان مادری، گرچه رؤیایی شیرین است، جز ضرر و خسران بار نخواهد داشت. نتیجۀ محتوم نظریۀ آموزش به زبان مادری انزوای مطلق آموزش‌دیدگان از جامعۀ علمی ایران، و در افقی دورتر، جامعۀ علمی جهانی است. در روزگاری که بسیاری از دانشگاهیان و آکادمیسین‌ها، علیرغم عشق وافر به زبان فارسی و پذیرش آن به مثابۀ یکی از ارکان هویت ملی، حتی فارسی را کافی و کمک‌رسان نمی‌دانند و طرفدار رسمیت‌بخشی به زبان انگلیسی در سطوح عالی آکادمیک و تحقیقاتی‌اند تا بتوانند بدون هیچ مانعی به جریان آزاد علم در جهان بپیوندند، دمیدن در سرنای آموزش به زبان محلی چه نفعی به حال گویشوران این زبان‌ها دارد و جز قدم‌ها پس رفتن و جدایی محرز از جامعۀ جهانی علم چه نصیب آنها خواهد کرد؟. فرض کنیم این برنامۀ خیالی صورت واقع بپذیرد و آموزش به زبان مادری به طور قانونی به مرحلۀ اجرا درآید. تصور ...
  • گزارش تخلف

📃پیام دولت‌آبادی به همایش «حق مالکیت ادبی؛ گفته‌ها و ناگفته‌ها». نویسنده غاصبانه نقض می‌شود

محمود دولت‌آبادی: چندی پیش که در این ینگه‌دنیا بودم به مناسبت ترجمه و نشر کتاب «طریق بسمل شدن» جلسه‌ای هم برگزار شد در مرکز نویسندگان نیویورک. در آن نشست از جمله طرح پرسش شد که شما چرا عضو کپی‌رایت نیستید و آیا با اصل آن، یعنی حق مالکیت نویسنده بر آثار خود، مخالف هستید؟ من با توجه به پیشینه بحث در اوایل دهه ۴۰ ایران پیرامون این موضوع - بحثی که شخصیت‌هایی چون احمد شاملو، نجف دریابندری، جلال آل احمد و دیگرانی به آن پرداخته بودند، گفتم کپی‌رایت کمکی بیشتر به ترویج و تفاهم ادبی فرهنگی در کشور ما ایران نمی‌کند …اما از آنجا که جامعه و کشور ما نیاز به قانون‌مداری و قانون‌پذیری دارد - و کپی‌رایت ناشران و مترجمان را در دایره حقوق قانونی نویسندگان آثار قرار می‌دهد، من با اصل کپی‌رایت موافق هستم. همانجا نام بردم از ناشر - مترجمانی که با فقدان کپی‌رایت در ایران باز همچنان معیاری را اخلاقا رعایت می‌کنند و با توافق صاحب اثر یا بازماندگان او اثری، آثاری را ترجمه و منتشر می‌کنند به مثل از اسدالله امرایی نام بردم که مطمئن بودم او چنین هنجاری را در ترجمه رعایت می‌کند …بنابراین شخصا موافق قانونی شدن حق ن ...
  • گزارش تخلف

📢این گروه مردم‌گریز. و این عکس که مانند اکثر عکس‌های کتاب در اردی‌بهشت ۵۹ برداشته شده

الهی روبروی بهار. بساط چای بر چمن و سبزی‌های نوک‌زده‌ی بکر در اطراف. حالا چند سالی می‌شود که الهی از دنیا شده و به کوشش یکی دو کارگزار شعرها و ترجمه‌ها و برخی متن‌های‌اش منتشر، شمیم بهار نیز بعد چند دهه غیاب رمانی آماده‌ی طبع کرده اگر سانسور بگذارد و رضایت به چاپ این عکس‌ها نیز داده. هاشمی‌نژاد نیز دیگر نیست و ناجی هم در پاریس است. اما در آن بهار سی و هشت سال پیش آن‌ها مردان جوان و خوش‌روحی بودند که خود را جدا کردند از جهان مرسوم. غیاب الهی و دوستان‌اش افسانه‌ها ساخت درباره‌شان و قصه‌ها آفرید از روزگارشان. حالا الهی شاعری‌ست محبوب و پرفروش. اما در این عکس هیچ چیز برای من مهم‌تر از تقابل دو ذهن عجیب نیست. یک قاب پر از رنگ که درش شاعر و نویسنده در فاصله‌ای نزدیک به پراکندن کلمه مشغول‌اند. ...
  • گزارش تخلف

📢پیشنهاد یک شاهکار به بهانه تولد نجف دریابندری: رگتایم. داستان در نیویورک اوایل قرن بیستم می‌گذرد

به سیاه‌پوستی سربه‌راه ظلم می‌کنند و او به دادخواهی می‌رود و ظلم شدیدتری می‌بیند. این روند تکرار می‌شود تا طاقت این مرد بی‌آزار تمام می‌شود، طغیان می‌کند و تبدیل می‌شود به یک شورشی. و بعد هم بقیه ماجرا. به نظرم دکتروف، که این کتاب را در دهه ۷۰ میلادی نوشته، خیلی خوب توانسته مسائل اخلاقی مربوط به مبارزه و ظلم‌ستیزی و عدالت‌خواهی را بکاود و ذهن ما را درگیرش کند. نکته دیگر این‌که اسم شخصیت اصلی رمان کلهاس واکر است که اشاره‌ای است به میشائیل کلهاس، شخصیت داستانی به همین نام نوشته هاینریش فون‌کلایست در قرن نوزدهم (این کتاب را نشر ماهی منتشر کرده و بعدا مفصل‌تر درباره‌اش می‌نویسم). خط اصلی میشائیل کلهاس هم همین است. مردی عادی که در اثر ظلم بیش از حد عصیان می‌کند. ترجمه رمان هم، آن زمان که خواندمش، به نظرم درخشان آمد. دریابندری کتاب را در سال‌های اول بعد از انقلاب ترجمه کرده و چاپ اولش اسفند ۶۱ (انتشارات خوارزمی) است.. ...
  • گزارش تخلف

📢کدام شاعران مشهور ایرانی، داستان هم نوشتند؟ / بخش دوم. احمدی

ازجمله شاعران موسوم به «موج نو» است که نخستین مجموعه شعرش را در سال ۱٣۴۱ به جاپ رساند. در مقایسه با شاعران دیگر، احمدی داستان‌های زیادی نوشته. هرچند این داستان‌ها همگی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان هستند؛ مثل «عکاس در حیاط خانه ما منتظر بود»، «نوشتم باران، باران بارید» […] و … اما رمان «آپارتمان، دریا» […] اولین رمان بزرگسال اوست. احمدی در این اثر همان نگاهی را دارد که در اشعارش می‌توان یافت؛ سادگی، خلوت و پرهیز از پیچیدگی‌های فرمی یا تکنیکی که باعث گریز مخاطب می‌شود. لحظات بکر و زیبا و شاعرانه در این رمان فراوان است و مطالعه آن برای علاقمندان رمان جذاب و شیرین خواهد بود. «چای در غروب جمعه روی میز سرد می‌شود»، «لکه‌ای از عمر بر دیوار بود»، «من فقط سفیدی اسب را گریستم»، «وقت خوب مصائب» و «دفترهای واپسین» ازجمله مجموعه‌های شعر این شاعرند …◀محمدعلی سپانلو. مجموعه شعر [ها و شعرها و داستانهای ترجمه بسیار …] و چند کتاب برای کودکان منتشر کرده. او مجموعه‌ای با نام «بازآفرینی واقعیت» (۱٣۴٩) از داستان‌های کوتاه ایرانی - همراه با نقدی کوتاه درباره آنها - فراهم آورده که جلد دوم آن با عنوان «در جستج ...
  • گزارش تخلف

📢کدام شاعران مشهور ایرانی، داستان هم نوشتند؟ / بخش نخست. یوشیج

پدر شعر نو، اولین مجموعه داستانش را در سال ۱٣۵۰ چاپ کرد؛ کتابی با عنوان «کندوهای شکسته» […چند] سال پیش هم داستان هایی از او با عنوان «نیمای داستان» از سوی نشر مروارید منتشر شد اما واقعیت ماجرا این است که خود نیما هم گویا علاقه چندانی به بعضی داستان هایش نداشته. دو فصل از رمان هایی با عنوان «آیدین» و «حسن وزیر غزنه» را که در نشریات سال‌های ۱٣۰۵ منتشر کرده بود، یا گم کرد یا سوزاند! اما مهمترین داستانش را «مرقد آقا» می‌دانند. نیما این داستان را در سال ۱٣۰٩ نوشته که ماجرای آن در یکی از روستاهای شمال کشور می‌گذرد. مضمون آن هم مقابله سنت و مدرنیسم است. چندداستان دیگر تمثیلی هم از نیما موجود است اما […] حتی برای خودش شعر هم چندان جدی نبوده و امروز برای ما هم نیست. او هنگام بازگشت به زادگاهش، سرما خورد و ذات الریه گرفت و پس از مدت کوتاهی در دی ماه ۱٣٣٨ درگذشت …◀احمد شاملو. کتاب‌های متعددی به فارسی ترجمه کرده؛ ازجمله رمان‌های معروف «پابرهنه‌ها» نوشته زاهاریا استانکو یا «دن آرام» اثر میخائیل شولوخوف. داستان هایی نیز به فارسی برگردانده که همچنان مورد علاقه اهالی ادبیات است؛ داستان هایی مثل «دماغ» ...
  • گزارش تخلف

📢درد بی‌فلسفگی

بابایی: ما چون همیشه گمان می‌کردیم که فلسفه داریم و فلسفۀ ما هم «اشراقی» و «متعالی» است، فلسفه‌ورزی جدید را نیاموختیم و به آن روی خوش نشان ندادیم. فلسفه به معنای امروزین در اروپا، با فرانسیس بیکن (قرن شانزدهم میلادی) و رنه دکارت (قرن هفدهم) شروع شد و با کانت (قرن نوزدهم) به نتایجی درخشان و بسیار راهگشا رسید؛ نتایجی که هرگز در دسترس فلسفه‌های کلاسیک قرار نمی‌گرفت. فلسفۀ جدید، با عرشیان وداع کرد و از آسمان به زمین آمد تا کارخانۀ ذهن را از خیال‌بافی، و جهان عین را از یتیمی برهاند. عین بدون روشن‌بینی‌های ذهن، یتیم است و سرنوشتی جز سکندری‌های بی‌پایان در میان صداهای دل‌فریب ندارد. ما به خود می‌نازیم که در هزار سال گذشته، چندان دچار تحولات فکری و پذیرای فلسفه‌های گوناگون نبوده‌ایم. هنوز همان را می‌گوییم که کندی و فارابی و ابن سینا و ملاصدرا گفته‌اند؛ با تغییراتی اندک. اما وقتی مثلا نسبت بیکن را با ارسطو می‌سنجیم، یکی را ادامۀ دیگری می‌یابیم، نه پیرو. فرق است میان پیشروی و پیروی. ما پیروی را برگزیدیم و دیگران استمرار سنت فلسفی را. ...
  • گزارش تخلف

📢تفاوت استبداد و توتالیتاریسم از نگاه هانا آرنت

جهانبگلو: 🔹 آرنت معتقد است میان استبدادهای سنتی و توتالیتاریسم تفاوت است و اگرچه امروزه سیاست دولتها در جهت تحمیق انسان‌هاست، ولی با شرایط توتالیتر و نابودی انسان‌ها تفاوت دارد. البته وی معتقد است هیچگاه آینده بشر اینقدر نامطمئن نبوده و نیروهای سیاسی تا این اندازه از عقل سلیم به دور نبوده‌اند …🔹 باید اذعان کرد هنوز کاملا به وضعیت فیلم فارنهایت ۴۵۱ (Fahrenheit/۴۵۱. ۱۹۶۶) نرسیده‌ایم. این فیلم ساخته‌ی فرانسوا تروفو براساس داستان بلند ۴۵۱ درجه فارنهایت اثر ری بردبری ساخته شده‌است. امروزه مانند آنچه در فیلم روایت می‌شود انسان‌ها مقابل تلویزیون‌های بزرگ نشسته‌اند، کتاب نمی‌خوانند، مغزها کوچکتر شده است، و تکنولوژی در راستای احمق کردن انسان‌ها فعالیت دارد، ولی هنوز تا رسیدن کامل به وضع نشان داده شده در فیلم فاصله داریم. بسیاری از آنچه در این فیلم روایت می‌شود نتایج همان عقلانیت ابزاری است که پیشتر مکتب فرانکفورت و دیگران گفته بودند …🔴آرنت معتقد است میان نظام‌های توتالیتر و استبدادی تفاوت است که به برخی از آنها اشاره می‌کند. استبداد مقوله‌ی شناخته شده‌ای در سنت بوده و حتی ارسطو هم از آن سخن گفت ...
  • گزارش تخلف