📚 داستان‌نویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکان‌داستان را به شیفتگان فرهنگِ ایران‌زمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکان‌داستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani


و رگهای خوبم را برانداز می‌کنم و بعد نگاهم می‌ماند به بطری سرم٬ به املاحی که باید برسد به رگهام باید برسد به جوی خون زیر پوستم به

بعد ماهی قد بکشد بزرگ شود و رگهایم را بترکاند و سرخی خون ملحفه‌های سفید بیمارستان را سرخ سرخ کند و من …‌‌‌. اما باید یک نفر جلد ماهی را نجات بدهد و برساند به رود خانه و یا بیندازش توی کاسه اب سوگل که همیشه از ترس تشنگی نصف شب کنار تختخوابش می‌گذاشت. همان کاسه که یک بار سرباز تارمو را وقت نوشیدن اب ازش بیرون کشیده بود و یا شاید هم او باید ماهی را برساند به دریا و یا …‌. ‌. 📒بیرون از گذشته میان ایوان. ✒مهری بهرامی. 📎انتشارات نیلوفر. ...
  • گزارش تخلف

داستانک📌.. ✒واریس

پروفسور فروزنده، جراح قلب مشهور، پس از فراغت از عملی چندساعته بی‌درنگ به اتاقش رفت. واریس ساق پاهاش را می‌آزرد. روی قالیچه، تاق‌باز دراز کشید، چشم‌ها را بست و جفت پاها را بالا برد و به دیوار تکیه داد. ناگهان کف پاهای پروفسور فروزنده به شدت سوخت و چشم‌هاش از کاسه بیرون آمد. خواست زانوها را بکشد تو شکمش، اما انگار مچ پاهاش به جایی گیر بود. چشم‌های گردشده‌اش هم قی گرفته بود و جز تصویری تار و مبهم نمی‌دید. بعد هیاهویی شنید و تصویر مقابل شفاف شد. مردانی با لباس‌های عهد قاجار، کلاه‌پوست‌های استوانه‌ای و رداهای بلند، دورش حلقه زده بودند و دوتاشان دو سر چوب فلک را نگه داشته بودند تا سومی باز هم با ترکه به کف پاهای او ضربه بزند. پروفسور حالا هر چه که بود، قطعا‌ پروفسور فروزنده نبود و به جای اتاقش در بیمارستان، روی سنگ‌فرش محوطه‌ای در روزگار قاجار به پشت خوابانده بودندش و فلکش می‌کردند و فعلا باید با نعره‌های دلخراش و دردی که با هر ضربه توی جسم و جانش می‌پیچید، کنار بیاید تا فکری برای زندگی تازه‌اش بکند. ...
  • گزارش تخلف

👆👆👆. فدایی نیا چهل سالی ست که ساکن نیویورک است

از نسل نویسندگانی ست که نخستین تجربه‌های داستانی اش را در میانه‌ی سالهای ۱۳۴۰ در نشریه‌های ادبی _ هنری پیشتاز مدرن، پراکنده، به چاپ رسانده است. نشریه هایی مانند «لوح» کاظم رضا، «بازار رشت، ماهنامه‌ی ویژه ادبیات و هنر» محمدتقی صالحپور، «جنگ هنر امروز» (ضمیمه‌ی رنگی هفته نامه‌ی دنیای جدید) سیروس طاهباز، صفحه‌های فرهنگی «تماشا» هفته نامه رادیو_ تلویزیون ملی ایران و …. در کنار نویسندگانی مانند حمید صدر، غزاله علیزاده، رضا دانشور، کاظم رضا، شمیم بهار، مهشید امیرشاهی، بهمن فرسی، گلی ترقی و … از او باید به عنوان یکی از داستان نویسان تجربه گرای پیشتاز «موج نو» ایران نام برد. هر یک از کتابهایش تجربه‌ای ست متفاوت درجست و جوی راه‌های تازه‌ای از سبک و زبان و بیان داستان نویسی ایران. تا کنون این کتابها از او در ایران انتشار یافته است: سوغات، نامه‌ی شاهپور و آهوانش، ضمایر، هیجدهم اردیبهشت بیست و پنج و برج‌های قدیمی. ...
  • گزارش تخلف

📌داستان کوتاه دانش بنیاد (علمی تخیلی). آخر. ✒ایرج فاضل بخششی

مرد جوان خسته از انجام پنج ساعت حرکات ورزشی پیوسته، وارد اتاق استراحت شد با ورودش چراغ فلورسنت اتاق به طور خودکار روشن شد و همزمان صدایی زنانه و آرام در اتاق پیچید که با دلبری می‌گفت: خسته نباشی. مرد جوان پاسخی نداد، به سوی کمد لباس‌ها در سمت چپ اتاق رفت. لباس هایش را از تن درآورد و به داخل ماشین شستشوی داخل کمد لباس انداخت. زن گفت: چرا امروز این قدر بی حوصله هستی؟. مرد خنده‌ای تمسخرآمیز کرد و بی توجه به پرسش زن، برهنه به سوی اتاق خواب رفت و خود را با بی حالی بر روی تخت انداخت. صدای زن دوباره بلند شد: چرا لباس نپوشیدی؟ زمان کمی تا شام باقی مانده است. این بار مرد با دلخوری پاسخ داد: ولم کن. اشتها ندارم. ...
  • گزارش تخلف

با دست ضربه‌ای به پشت مرد زد و گفت: در آزمون پیروز شدید و به درجه ستوان یکم فضایی این کشتی ارتقا یافتید، می‌دانستم پسر باهوش و کار

سپس با خنده ادامه داد: البته بار سوم موفق شدی. ستوان جوان همچنان گیج با دستان خون آلود ایستاده بود. کاپیتان سر را به سوی دیگر گرداند و به زن و مردی که با لباس سفید در گوشه‌ای ایستاده بودند اشاره کرد تا به سویش بیایند. کاپیتان با نزدیک شدن آن دو گفت: ستوان را به بهداری ببرید. قطعه الکترونیکی فرماندهی متناسب با سمت جدیدش برایش بگذارید و حافظه‌اش را بازیابی کنید. من چند ساعت دیگر در اتاق فرماندهی به ایشان نیاز دارم.. سیزدهم خرداد ۱۳۹۵. ...
  • گزارش تخلف

نکته ویرایشی. «چاپ» به تکثیر نوشته‌ها روی «کاغذ» اشاره دارد

پس وقتی کاغذی در کار نیست چاپ هم معنی ندارد. اگر کتاب یا مقاله‌ای از طریق اینترنت یا دیگر ابزارهای دیجیتال در اختیار دیگران قرار بگیرد، باید از عبارت «انتشار» برای آن استفاده کرد …مثال غلط: مقاله‌ام در سایت کتاب چاپ شد. مثال درست: مقاله‌ام در سایت کتاب منتشر شد … ...
  • گزارش تخلف

🔔نظر مارکز درباره خوان رولفو.. «پدرو پارامو» بود

آن شب تا دومین دور را تمام نکردم نتوانستم بخوابم. هرگز مانند شب وحشتناکی که ده سال پیش مسخ کافکا را در پانسیون تاریک دانشجویی در بوگوتا خواندم دچار هیجانی شبیه به آن نشده بودم. روز بعد «دشت سوزان» را خواندم و به همان اندازه شگفتزده شدم. خیلی بعدتر، در سالن انتظار یک مطب، مجله‌ای پزشکی پیدا کردم که شاهکار دیگری به نام «میراث ماتیلده ارکنخل» در آن چاپ شده بود. بقیه آن سال نتوانستم چیزی از نویسنده دیگری بخوانم، چون تمامشان به نظرم کم اهمیت می‌آمدند. (منبع: مجله مهرنامه، شماره ۴٧، خرداد٩۵). ...
  • گزارش تخلف

📢اعتماد به نفس و واژه رکیک!

مسعود فراستی: اصلن من بدون دیدن فیلم هم آن را نقد می‌کنم و ندیده هم درست می‌گویم؛ شما هم نمی‌توانید جلو این نقد بایستید چون نه سوادش را دارید و نه […]!.
  • گزارش تخلف