📚 داستان‌نویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکان‌داستان را به شیفتگان فرهنگِ ایران‌زمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکان‌داستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani


📌داستانک.. 📃مقابل. ✒حسن شیردل

خسته بودی، شراب زده. مست تکیدگی، پوشیده بلند بالا قد، مقابل یک لیوان آب خم شده. چیزی لابه لای درشت گویی، شوخی شده. تو هنوز؛. خسته بودی، شراب زده. مست تکیدگی، پوشیده بلند بالا قد، مقابل یک لیوان آب خم شده. چیزی لابه لای درشت گویی، شوخی شده. کمی بعد؛. خسته بودی، شراب زده. ...
  • گزارش تخلف

مراکز فراگیر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پذیرای همه بچه‌های شجاع و قوی ایرانی‌ است

بچه‌ها تشنه‌اند، تشنه اعتماد به نفس‌اند‌. جشن کودکان با نیازهای ویژه، ۱٣ آذر روز جهانی معلولان.
  • گزارش تخلف

📢زیبایی در داستان و قانون گریز از تصادف. قبلا هم گفتم

اگر در داستان یا رمانی تعداد تصادف‌ها زیاد باشد مغز آن را پس می‌زند و نمی‌تواند اتفاقاتش را باور کند. اما گاهی بعضی تصادف هایی که در داستان‌ها خلق می‌شوند، چیزهایی در خود دارند که می‌تواند آن‌ها را زیبا کند. مغز هم معمولا در برخورد با این جور تصادف‌ها فورا خود تصادف را فراموش می‌کند و فقط روی آن زیبایی متمرکز می‌شود که همراه آن است. این که از میان هزاران اتوموبیلی که در بزرگراهی حرکت می‌کنند دو اتوموبیلی با هم تصادف کنند که راننده‌های آن‌ها زن و مردی هستند که زمانی همدیگر را دوست داشته‌اند، بدیهی است که ماهیت تصادف دارد. و با توجه به شناختی که از مغز و نفرت آن از تصادف‌ها داریم، مغز هم باید این را پس بزند. اما آن عشقی که همراه این تصادف است می‌تواند حال و هوای مغز را عوض کند. مخصوصا اگر این عشق با همان اولین کلماتی ظاهر شود که آن مرد و زن به همدیگر می‌گویند. آن وقت ممکن است مغز دیگر خود تصادف را فرموش کند و فقط عشق را ببیند که داستان هایش همیشه برای مغز خوشایند است. به ماشینی که نباید می‌خوردی. ...
  • گزارش تخلف

🎥بخشی از مجموعه تلویزیونی «دلیران تنگستان» که در سال ۱۳۵۲ بر پایه رمانی به همین نام به قلم رکن زاده آدمیت ساخته شد

کارگردان این مجموعه همایون شهنواز بود.
  • گزارش تخلف

ماتیکان داستان:. 📚به بلندای آن ردا. ✒سیدعلی شجاعی

📎انتشارات نیستان. بلندای آن ردا» به گفته نویسنده آن، رمانی است که در ساعت پایانی عمر غادیه، معشوقه و همسر مامون می‌گذرد؛ ساعتی که از فردای شهادت امام رضا (ع) آغاز می‌شود. راوی رمان مامون است و در این یک ساعت، مامون ضمن گفتگو، توسط غادیه محاکمه می‌شود. این رمان به اقتضای هر جمله، فلاشبک‌هایی به تاریخ هجرت امام رضا (ع) از مدینه تا ورود به مرو و نیز ماجرای ولایت­عهدی ایشان و بعد هم شهادت حضرت دارد. شجاعی این رمان را راوی نقاط عطف این سه سال عمر شریف امام رضا (ع) می‌داند و معتقد است این اثر بیش از آن که تلاش برای وقایع‌نگاری داشته باشد، به جنبه معرفتی و جایگاه والا و شگفت­ انگیز ولایی حضرت می‌پردازد. ...
  • گزارش تخلف

📂از بایگانی ماتیکان داستان. 📢پروست نیاز به مترجمی دیگر دارد

بهبهانی: ◀آقای «بیژن الهی»، قبل از مرحوم «مهدی سحابی»، در نشریه «تماشا»، چند پاراگراف از رمان «در جست‌وجوی زمان از دست رفته» را ترجمه و منتشر کرد و الان هم گمان می‌کنم، در حال ترجمه این اثر باشد.. ◀این رمان، رمانی دشوار و طولانی است؛ «پروست» در این رمان گاهی جملاتی یک‌صفحه‌ای دارد؛ بی‌‌هیچ نیم وقفه، ویرگول، سمی‌کالن و امثال آن … ◀بین این دو (الهی و سحابی)، به همراه مرحوم «ژاله کاظمی» (همسر بیژن الهی)، زمانی، در مورد ترجمه رمان «در جست‌وجو …» پرسش و پاسخی درگرفت که ذکرش به‌جاست. «بیژن الهی» وقتی از مرحوم «سحابی» در مورد مدت زمان ترجمه «در جست‌وجو …» پرسیده بودند، «سحابی» پاسخ داده بود حدود چند سال وقت صرف ترجمه کرده. «بیژن الهی» از این پاسخ تعجب کرده بود و گفته بود خودش چندین سال است که دارد روی چند پاراگراف کار می‌کند و پرسیده بود: چطور شما توانستی این رمان قطور را در این مدت ترجمه کنی؟ مرحوم «سحابی» گفته بود: من به پولش احتیاج داشتم و بعد از آقای «الهی» پرسیده بود که: تو چرا انقدر معطل کردی؟ آقای «الهی» هم جواب داده بود: من به پولش احتیاج نداشتم. از این گفت و گو به این جهت یاد کردم که ...
  • گزارش تخلف

گذاشتند. بازترجمه ضرورت می‌خواهد و یکی از ضرورت‌ها این است که شما ترجمه‌ای بهتر از قبل ارائه کنید

مثلا «دن‌کیشوت» هرگز نیاز به ترجمه مجدد ندارد. مرحوم «قاضی» کار را تمام کرده‌اند و به عقیده من بهتر از آن نخواهد شد. بنده اصل کتاب را نخوانده‌ام اما مترجمانی مثل آقایان «دریابندری»، «ابوالحسن نجفی»، «عبدالله کوثری» و دیگرانی که خوانده‌اند گفته‌اند اگر «سروانتس» می‌خواست «دن‌کیشوت» را به زبان فارسی بنویسد همانطور می‌نوشت که مرحوم «قاضی» ترجمه کرده. شاید یکی از دلایل این بود که ذهنیت «محمد قاضی» به ذهنیت «سروانتس» نزدیک بوده یا اینکه توانسته آن را بیابد. هر مترجم دیگری که سراغ «دن‌کیشوت» برود، کار خراب خواهد شد؛ حتی اگر ترجمه‌ای – به ظاهر – زیباتر ارائه کند. به همین دلیل هم هست که ترجمه‌های دیگر آقای «قاضی» (مثل ترجمه اثر «جک لندن») مورد توجه قرار نگرفت. ایشان در آن ترجمه، کلمه «بلی» را به کار می‌برد که امروز مورد استفاده نیست؛ جای «بلی» باید «بله»، «آره»، «آها» یا حتی در زبان ادیبانه «آری» مورد استفاده قرار گیرد. «بلی» در ترجمه‌های مرحوم «قاضی» زیاد است اما همین کلمه – با وجود اینکه در ترجمه‌های دیگر جواب نمی‌دهد - در «دن‌کیشوت» جا افتاده. آقای «قاضی» با همین یک ترجمه برای ما ماندگار خو ...
  • گزارش تخلف

📢نویسنده‌های جوان و رمان‌های عجولانه

قربانپور: زمانی، شاید حدود ١٠ سال پیش، اینکه کسی رمانی چاپ شده داشته باشد، اتفاق بزرگ و منحصر به فردی بود. نشرهای معدودی به صورت حرفه‌ای روی رمان ایرانی کار می‌کردند و به دلیل گزیده‌کاری بسیار زیاد، رمان‌ها همه نکته‌های فنی و ادبی و هنری قابل توجهی برای ارایه داشتند. نگاه کنیم به تفاوت رمان‌های پرفروش آن سال‌ها با سال‌های اخیر، تفاوت بزرگی در وزن و ارزش ادبی آنها می‌بینیم. این شرایط خوبی‌هایی داشت اما آسیب بزرگی هم داشت. اینکه کم پیش می‌آمد نویسنده جوان و بلندپروازی مجال پریدن پیدا کند! بعدها اما شرایط عوض شد. کم‌کم نشرهایی به وجود آمدند که بدون ترتیب و آدابی، رمان چاپ می‌کردند. جوری شد که تنها نیاز بود یک ساختار معمولی عادی با روایتی معمولی و بی‌بنیه با کمی جمله‌های بزک‌شده ترکیب شود تا رمان‌هایی راه به بازار کتاب پیدا کند. دغدغه‌های کوچک، شخصیت‌های کوچک، جهان‌های کوچک، جهان‌بینی و وسعت دید کوچک، انگار دستی یا دست‌هایی به یک عده تازه‌قلم، مجال داده بود تا نویسنده شوند! ...
  • گزارش تخلف

📢اگر نویسنده درجه یکی باشی، هیچ چیز به کارت لطمه نمی‌زند

فاکنر: همه ما (نویسنده‌ها) هرگز موفق نمی‌شویم به آن کمالی که در رویاها دنباش هستیم دست یابیم. خود من همه نویسندگان را برپایه شکست پرشکوهشان در رسیدن به ناممکن‌ها، ‌ارزیابی می‌کنم. مثلا به نظرم می‌رسد که اگر می‌توانستم آثارم را از نو بنویسم، مطمئنا بهتر از آنچه هست، می‌نوشتم؛ که این نشان سلامتی مزاج هنرمند است. برای همین هم به کارش ادامه می‌دهد و باز می‌نویسد، چرا که معتقد است این بار حتما به آن کمال دست خواهد یافت و موفق خواهد شد. البته معلوم است که نمی‌شود و اتفاقا همین هم ثابت می‌کند کند که مزاجش سالم است اما وقتی توانست، یعنی وقتی احساس کرد که اثرش دقیقا مطابق با خیالات و رویاهایش هست، دیگر کاری ندارد بکند جز این که گلوی خودش را ببرد یا از آن طرف قله کمال خودش را پرت کند توی دره خودکشی. نوشتن در پی و پاینبد محیط خاصی هم نیست. مهم نیست که نویسنده در کدام محیط است. به نظر من محیط مناسب برای نویسنده، محیطی است که در آن بتواند کار کند. بنابراین نویسنده به محیطی احتیاج دارد که آرامش، تنهایی و خوشی او را منتها نه به قیمت گزاف و تجمل، تامین کند. ...
  • گزارش تخلف