ماتیکانداستان 📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani ماتیکانداستان ۱۸:۵۰ ۱۳۹۵/۰۹/۰۷ 📢📜تجربت تاریخ نیاموختندی مقرر است که امروز که من این تالیف میکنم … بزرگان اند که اگر براندن تاریخ [این مردم] مشغول گردند تیر بر نشانه زنند و به مردمان نمایند که ایشان سواران اند و من پیاده و من با ایشان در پیادگی کند … و چنان واجب کنندی که ایشان بنوشتندی و من بیاموزمی و چون سخن گویندی من بشنومی. و لکن چون دولت ایشان را مشغول کرده است … پس من بخلیفتی ایشان این کار را پیش گرفتم، که اگر توقف کردمی، منتظر آنکه تا ایشان بدین شغل پردازند، بودی که نپرداختندی و چون روزگار دراز برآمدی این اخبار از چشم و دل مردمان دور ماندی. [و این تجربت تاریخ نیاموختندی و کارهای گران دوباره به خردان سپردندی و بزرگان را بکشتندی و روزگار مهمل گذاشتندی].. بیهقی ص ٢۵٣، ۱٢٨، ۱٢٩. ماتیکان داستان ... ماتیکانداستان ۱۸:۳۹ ۱۳۹۵/۰۹/۰۷ 📢اهمیت پرداخت یارانه در حوزه فرهنگ صباغزاده، نویسنده و کارگردان سینما: ▪استقبال مردم از طرح پاییزه کتاب یکبار دیگر نشان داد که بخش قابلتوجهی از عدم استقبال جامعه از محصولات فرهنگی ریشه در دلایل اقتصادی دارد. دلیل اقبال فوقالعادهای که مردم در این روزها نسبت به خرید کتاب نشان دادهاند تخفیفهایی است که اعمال شده. در کل بهای محصولات فرهنگی از کتاب گرفته تا بلیت سینما برای بخشی از جامعه بالا محسوب میشود …🔹ابتدای سال هم که بهای بلیت سینماها گران شد مخالفتم را با این موضوع اعلام کردم. مردم زیر فشارهای سنگین اقتصادی هستند و نمیشود انتظار داشت سرپرست خانوادهای که برای معیشت خود نیز در رنج است برای امور فرهنگی هزینه کند. پرداخت یارانه در حوزه فرهنگ مهمترین گامی است که دولت در این حوزه باید بردارد. همه این سالها گفته میشد مردم از سینما قهر کردهاند یا از کتاب خواندن گریزان شدهاند، اما در روزهای کسادی گیشه هم در ایام ارائه بلیت نیمبها فروش فیلمها رشد قابلتوجهی میکرد. حالا هم در حوزه کتاب شاهد اتفاق فرخندهای هستیم.. 🔹اقبال گسترده مردم به خرید کتاب میتواند تداوم داشته باشد اگر که دولت برنامهای جدی و مداوم برای ارا ... ماتیکانداستان ۱۷:۴۵ ۱۳۹۵/۰۹/۰۷ 📢📢📢به زودی منتشر میشود. ◀چشمها همه در مورد چشمهای سرخ ترسناکش اتفاق نظر داشتند. رهگذری که مقابل بساطش یک نخ سیگار روشن کرده و گفته بود پول ندارم و حتا رانندهای که در آن روز بارانی، گرانفروشیاش را بهانه کرد و بساط سیگارش را پرت کرد وسط بزرگراه. و او به آنها خیره شده بود. با آن چشمها به طرزی ترسناک خیره شده بود و فقط گفته بود: «این حرکتتان یادم میماند.» همیشه به همه همین را میگوید: «این حرکتتان یادم میماند.». «جناب من» را دید و دلش لرزید. شب همان روز استخاره گرفت؛ مثل همیشه؛ مثل وقتی که دودل بود با پولی که از بابا برای تهیهی کتابهای درسیاش گرفته، سری کتابهای فال قهوه، ییچینگ، تاروت، ثورا و … را بخرد یا نه. این بار هم چشمهاش را بست و زیر لب ذکر خواند. کتاب و بعد چشمها را که باز کرد، دید خیلی بد آمده! به همین خاطر هم فرداش رفت پیش جناب من و عاجزانه خواهش کرد دیگر هم را نبینند؛ برای همیشه! ... ماتیکانداستان ۱۷:۳۹ ۱۳۹۵/۰۹/۰۷ 📌داستانک. حنانه. ✒حسن شیردل حنانه در را که باز میکرد لبخند میزد. این را من نمیگویم. مادرش هم میگوید. مادرش حنا میفروخت میگفتم: مادر حنانه به من حنا نمیفروشی؟. می گفت: برو حنانه با تو عروسی نمیکند …قدش بلند بود حنانه. کک مکی بود صورتش. ابرو نداشت. مژهها انقدر بلند بودند که کار ابروها را میکردند. موهایش بلند بود و رنگ حنا داشت و حنا از آن میریخت. ... ماتیکانداستان ۲۰:۲۰ ۱۳۹۵/۰۹/۰۶ 📢ماجرای مهری خانم و ویراسگری!. املا و انشا و اینجور چیزهایشان را درست میکنم.» گفت: «چه جالب! اگر خوب درمیآوری من هم بیایم. از خیاطی خسته شدهام و چشم و کمرم هم دیگر نمیکشد.». از آنروز به بعد هم، هر بار که مهریخانم میخواست گپی با من بزند، کمی فکر میکرد تا بهزحمت یادش بیاید آن کلمه که مربوط به شغل من است چه بود و با مهربانی میگفت: «سایهجان، هنوز هم «ویراسگری» میکنی؟». ◀امروزه که الحمدالله دورۀ کثرت است نهفقط بازار و مراکز خرید پر شده از لباس و کفش و کلاه و دکان مهریخانم تخته شده، که بازار کتاب هم پر شده از ویراستار و انواع خدمات ویرایشی با دکانهای دونبش و سهنبش …. ◀ویراستار در همان ابتدای امر هم به پشتوانۀ مطالعاتی نیاز دارد، به شناختی نسبی از تاریخ زبان و ادبیات فارسی، زبانشناسی، مرجعشناسی، سبکشناسی و مباحث وابستۀ دیگر. آموزش و فراگیری حتی شمهای از هریک از اینها هم در زمان کوتاهی که این دورههای آموزشی تبلیغ آن را میکنند ممکن نیست …◀حرفههایی هستند که میشود با فرا گرفتن مقدمات لازم بدانها مشغول شد و به دانش پیشینی احتیاج ندارند. ولی ویرایش مثل بنایی نیست که اگر یکیدو ماه هر روز کنار دست اوستا بایستی، فنون آن را تا حدی بیاموزی … (مجله شهرکتاب، شماره دوازده ... ماتیکانداستان ۱۸:۰۶ ۱۳۹۵/۰۹/۰۶ 📢چرا ژان پل سارتر از نظام شوروی حمایت کرد؟ ملکیان: 🔹نیچه نظام حقوقی دموکراتیک را نمیپسندید؛ همان که مرحوم دکتر شریعتی میگویند دموکراسی رأسها یا دموکراسی رمهها. که البته این نقد اختصاصی به نیچه نداشت؛ کرکگور که تقریبا ۵۰ سال قبل از نیچه زندگی میکرد او هم یکی از ناقدان بزرگ دموکراسی بود. درست است کرکگور الهی بود و نیچه الحادی اما یکی از نقاط مشترک اگزیستانسیالیستها این است که برای دموکراسی در نظام حقوقی ارزش قائل نیستند. به این خاطر که در دموکراسی یک نوع برابری طلبی میخواهید؛ یعنی بین یک آدم لمپن با یک آدم تحصیل نکرده و یک ادم تحصیل کرده همه یک به یک حساب بیاید. اما اگزیستانسیالیستها نمیتوانند بپذیرند که فکورترین آدمیان با بی فکرترین آدمیان رأیشان به طور مساوی محاسبه شود. این امر توجه نکردن به تفاوتی است که انسانها واقعا دارند …🔹شما دقت کنید که سارتر -که این قدر در دهههای ۴۰ و ۵۰ روشنفکران ما تحت تاثیرش بودند- او چرا این قدر از شوروی حمایت میکرد؟ با اینکه خیلی از همفکرانش دست برداشتند؛ مثلا آلبرکامو دست برداشت، آندره ژید دست برداشت. زیرا او میدید یک طبقهای به نام حزب حکومت کنند خیلی بهتر از این است که مردم اظهار نظر ک ... ماتیکانداستان ۱۲:۳۵ ۱۳۹۵/۰۹/۰۶ 📢رمان کوبایی، نویسنده ایتالیایی و عشق بزرگ فیدل کاسترو. این کتاب ناتمام است قرار بوده رمانی زندگینامهای شود و نشده. ناتمام مانده است. نویسنده نوشتن آن را دیر شروع میکند. طرحش را در سال ۱٩٣٩ با عنوان رمان کوبایی می نویسد اما شروعش را می گذارد برای دهه ٧۰. و دیر می شود. نویسنده تعلل میکند در نوشتن و مرگ تعلل و تنبلی نمی شناسد. آلبا میمیرد. و امروز این رمان با ترجمه خوب بهمن فرزانه، ناتمام به دست ما میرسد. صفحه اول کتاب را که می خوانم در همان سطرهای اول غافلگیر میشوم: «پدرم در سال ۱٩۰٨ با سمت وزیرمختار از جانب کوبا به رم آمده بود. ... ماتیکانداستان ۱۲:۳۵ ۱۳۹۵/۰۹/۰۶ 📢رمان کوبایی، نویسنده ایتالیایی و عشق بزرگ فیدل کاسترو. این کتاب ناتمام است … 👇👇👇 ماتیکانداستان ۲۰:۰۵ ۱۳۹۵/۰۹/۰۵ «تار مو» سومین اثرداستانی سعیدبردستانی ونخستین رمان اودرنمایشگاه کتاب شیراز رونمایی میشود این رمان کوتاه٧۰صفحهای را نشرنیماژمنتشرکردهاست. مجموعههای «هیچ» و «نهنگ تاریک» کتابهای قبلی اویند. ماتیکانداستان ۱۹:۵۰ ۱۳۹۵/۰۹/۰۵ نوشتن. ✒جولیا کامرون. ✏سیمین موحد 📎نشر هیرمند. ما شرط و شروط زیادی برای نویسنده بودن میگذاریم. ما قضیهی گذاشتن کلمات روی کاغذ را خیلی بزرگ میکنیم. افسانهای داریم که میگوید نوشتن کار شاقی است. ما که این را باور کردهایم حتی زحمت امتحانش را به خودمان نمیدهیم و اگر هم بدهیم و اگر آن را به طور غیرمنتظرهای آسان بیابیم، توقف میکنیم، یخ میزنیم، و به خودمان میگوییم کاری که کردهایم نمیتواند نوشتن «واقعی» باشد. به خودتان اجازهی نوشتن بدهید. ... ماتیکانداستان ۱۹:۴۹ ۱۳۹۵/۰۹/۰۵ نوشتن. ✒جولیا کامرون. ✏سیمین موحد 📎نشر هیرمند. ما شرط و شروط زیادی برای نویسنده بودن میگذاریم. ما قضیهی گذاشتن کلمات روی کاغذ …. 👇👇👇 ماتیکانداستان ۱۱:۳۸ ۱۳۹۵/۰۹/۰۵ 📢شلاق جلال بر تنبلی خواننده. جلال آلحمد: خواهش میکنم بهار: چیزی که به چشم میآد، اینه که تقریبا توی تمام داستانهای کوتاه شما، ریشهی قضیه، همیشه بیگانگییه. میتونم توضیح بدم. مثلا توی «دید و بازدید عید»، ناقل کاملا بیگانه است با اتفاقهایی که دوروبرش میافته؛ چه در منزل استاد و چه منزل خانم بزرگ. یا مثلا توی از رنجی که میبریم، اولین داستان [درهی خزانزده] مهندس باز با وقایعی که داره اتفاق میافته بیگانه است. یا حتا توی داستانی مثل زیارت که کسی به زیارت میره. آدم متوقع نیست اینجا بیگانگی ببینه. همچنان که هست. جملهای حتا هست که من یادداشت کردهام: هر کس حالی دارد و جز من هیچ کس در اینجا تماشاچی نیست. این بیگانگی همهجا هست؛ حتا توی مدیر مدرسه، یعنی بهخصوص توی مدیر مدرسه … نظر خود شما راجع به این بیگانگی چیه؟. ... ماتیکانداستان ۰۳:۳۹ ۱۳۹۵/۰۹/۰۵ 🔉بشنوید سخنان اصغر فرهادی را درباره انتخاب لحن و زبان فیلم Audio file ( 08:55, 8.1 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام ماتیکانداستان ۰۳:۳۴ ۱۳۹۵/۰۹/۰۵ 📌معرفی کتاب.. 📒امتحان نهایی. ✒خولیو کورتاسار ✏مصطفا مفیدی. 📎انتشارات نیلوفر. ◀ «من این قصۀ سالیان گذشته را از آن رو به دست ناشر می سپارم که بی اختیار از زبان آزاد آن، حکایت عاری از نصایح اخلاقی آن، سودازدگی بوئنوس آیرسی اش، لذت میبرم، و نیز از آن رو که کابوسی که این قصه از آن زاده شد، هنوز بیدار است و در خیابانها پرسه میزند.» از یادداشت نویسنده بر رمان حاضر. ◀ «هر کس کارهای کورتاسار را نخواند بدبخت است. نخواندن قصه های او بیماری نامرئی خطرناکی است که به موقع خود می تواند عواقب وحشتناکی به بار آورد. مثل اینکه کسی هیچ وقت هلو را نچشیده باشد. چنین کسی کم کم غمگین و غمگین تر، و به طور چشمگیری رنگ پریده می شود، و شاید به تدریج موهایش بریزد.» پابلو نرودا. ◀ «کورتاسار از چیزی فراتر از فکر نو یا تجربه ای تازه سخن میگفت: از طبیعت سراپا شاد و تازۀ هر لحظه، از تن، خاطره، تخیل مردان و زنان.» کارلوس فوئنتس. ... ماتیکانداستان ۰۳:۳۱ ۱۳۹۵/۰۹/۰۵ امتحان نهایی، رمانی از خولیو کورتاسار، شاید متفاوتترین نویسنده آمریکای لاتین نرودا میگوید هرکس کارهای کورتاسار را نخواند بدبخت است!. ماتیکانداستان ۱۴:۴۳ ۱۳۹۵/۰۹/۰۴ ✒داستانخوانی و نقد در نشست «ماتیکان داستان» 📢ورود برای همه شیفتگان ادبیات و نوشتن، آزاد و رایگان است. 📃پنجشنبهها ۵ تا ٧ عصر: سهراه ادبیات، ابنسینای۶، کافهکتاب سلام. ماتیکانداستان ۱۴:۴۱ ۱۳۹۵/۰۹/۰۴ 💢به کارگاه مجازی داستان نویسی بپوندید👇.. برای عضویت join را لمس نمایید ماتیکانداستان ۱۳:۲۹ ۱۳۹۵/۰۹/۰۴ 📢آلبر کامو و آندره مالرو: یک داستان پانزده ساله سیف: ◀۲۳ نوامبر، چهلمین سالگرد درگذشت آندره مالرو فرانسوی بود؛ نویسنده و سیاستمداری که در جوانی با خرید و فروش کتابهای نایاب امرار معاش میکرد، در ۲۱ سالگی به کامبوج رفت، در جنگ داخلی اسپانیا برای جمهوریخواهان جنگید، در جنگ جهانی دوم تانک راند، و در دولت شارل دوگل به وزارت رسید. دوگل در مورد او گفته است: «آندره مالرو دست راست من بوده و خواهد بود.». ◀پس از ۴۰ سال، در ماه گذشته به کوشش سوفی دوده سرانجام مجموعه نامههای رد و بدل شده میان آندرو مالرو و آلبر کامو در فاصله بین سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۵۹ به لطف انتشارات گالیمار منتشر شد. نامههای سالهای پرماجرای میان پایان جنگ دوم جهانی و آغاز روند استقلال الجزایر …◀بین اولین نامهی رد و بدلشده میان این دو در ۱۹۴۱ و آخرین کاغذ فرستاده شده از سوی کامو ۱۵ سال فاصله است. در این فاصله ۱۵ ساله، آلبر کاموی جوان و پرشور، همانطور که مالرو با خواندن اولین دستنوشتهی «بیگانه» حدس زده بود، به نویسندهای مهم در عرصهی جهانی بدل شد. کنید!. سال ۱۹۴۱ است، ماه مه، و آندره مالرو در اوج شکوه و عظمت. او در ۱۹۳۳ برای کتاب «سرنوشت بشر» که روایتی انساندوستانه در ... ماتیکانداستان ۱۳:۲۹ ۱۳۹۵/۰۹/۰۴ مالرو، نویسندهی سالخوردهتر و مشهورتر از خود میفرستاد، جایزهی نوبل ادبیات را دریافت کرد در همین فاصله، آندره مالرو، همراه برجسته حزب کمونیست، به جمع گولیستها پیوست و مبلغ پرشور و حرارت آنها شد. پیشتر، پس از دریافت جایزهی گنکور در سال ۱۹۳۳، مالرو از ژانر رمان روی برگردانده بود تا خود را وقف نوشتههایش در مورد هنر کند. کامو نیز که موفقیت ادبی را با رمان «طاعون» تجربه کرده بود، با اشتیاق تمام، هم و غم خود را در راه تئاتر نهاد، راهی که در نظر آندره مالرو غریب مینمود. ۳۶ نامه، و ملاقاتهایی که تعداد آنها در هیچ آرشیوی ثبت نشده است. کلمات رد و بدل شده میان آن دو، رفته رفته از تحسینهای بافاصله اولیه فراتر رفتند و نوعی دوستی و صمیمت مبتی بر تفکر را بنیان نهادند. سوفی دوده گردآورنده نامههای دو نویسنده و متخصص آثار مالرو و کامو میگوید: «روند نامهها نشان میدهد که دو انسان از یک دوستی آمیخته به احترام و تحسین به وفاداریای مبتنی بر اعتماد رسیدند.» برخلاف نامههایی که که کامو به لویی گیوو یا رنه شار فرستاده، در نامههایش به مالرو هیچ اشارهای به مسائل خصوصی وجود ندارد؛ آنها از روی احترام همدیگر را شما خطاب میکنند. با این حال، لحن گفتگویشان در نامهها همیشه صمیمانه است. این ... ماتیکانداستان ۱۲:۳۳ ۱۳۹۵/۰۹/۰۴ 📢حافظۀ بزرگ ادبیات ما. برای هفتادونهسالگی قاسم صنعوی. شادلو: نمیدانم او را دیده بودم یا نه به یاد نمیآورم. تنها آرامش یک شب سرد در خاطرهام مانده است و لحن توتوکا در «درخت زیبای من»: «بخوابیم؛ آدم وقتی میخوابد همه چیز را فراموش میکند …» اما من میخواهم «خورشید را بیدار کنم» با بهیادآوردنش. آدم وقتی از یاد میبرد، میتواند باز هم به یاد بیاورد. آن چهرۀ آرام و موهای یکدست سپید را حتی اگر مدتها ندیده باشم، خوب به خاطر میآورم. دقت و وسواسش در انتخاب کلمه حتی در خوشوبشهای دوستانه و ترس من از بهکاربردن جملات اشتباه در برابر اندامی بلند و لاغر اما بهشدت قوی و باصلابت. همه چیز را در حضورش لمس میکنم؛ تاریخ و فلسفه و شعر و هنر. خوب میداند که با چه کسی وارد بحث شود و خوبتر این است که سره و ناسره را میشناسد. حالا مردی را که سهم بزرگی از بار سنگین ادبیات ترجمۀ این سالها را به دوش کشیده است میشناسم و میدانم که مترجمی عشق اوست. خواندن را از اولین ساعتهای روز آغاز میکند و چنان مشتاقانه کار میکند که انگار همۀ این صدواندی عنوان کتابی را که پیش از این ترجمه یا تألیف کرده، هیچ نبوده است؛ کتابهایی که هر کدام سهم مهمی از ادبیات معاصر دارند. ... ‹ 83 84 85 86 87 88 89 ›
ماتیکانداستان ۱۸:۵۰ ۱۳۹۵/۰۹/۰۷ 📢📜تجربت تاریخ نیاموختندی مقرر است که امروز که من این تالیف میکنم … بزرگان اند که اگر براندن تاریخ [این مردم] مشغول گردند تیر بر نشانه زنند و به مردمان نمایند که ایشان سواران اند و من پیاده و من با ایشان در پیادگی کند … و چنان واجب کنندی که ایشان بنوشتندی و من بیاموزمی و چون سخن گویندی من بشنومی. و لکن چون دولت ایشان را مشغول کرده است … پس من بخلیفتی ایشان این کار را پیش گرفتم، که اگر توقف کردمی، منتظر آنکه تا ایشان بدین شغل پردازند، بودی که نپرداختندی و چون روزگار دراز برآمدی این اخبار از چشم و دل مردمان دور ماندی. [و این تجربت تاریخ نیاموختندی و کارهای گران دوباره به خردان سپردندی و بزرگان را بکشتندی و روزگار مهمل گذاشتندی].. بیهقی ص ٢۵٣، ۱٢٨، ۱٢٩. ماتیکان داستان ...
ماتیکانداستان ۱۸:۳۹ ۱۳۹۵/۰۹/۰۷ 📢اهمیت پرداخت یارانه در حوزه فرهنگ صباغزاده، نویسنده و کارگردان سینما: ▪استقبال مردم از طرح پاییزه کتاب یکبار دیگر نشان داد که بخش قابلتوجهی از عدم استقبال جامعه از محصولات فرهنگی ریشه در دلایل اقتصادی دارد. دلیل اقبال فوقالعادهای که مردم در این روزها نسبت به خرید کتاب نشان دادهاند تخفیفهایی است که اعمال شده. در کل بهای محصولات فرهنگی از کتاب گرفته تا بلیت سینما برای بخشی از جامعه بالا محسوب میشود …🔹ابتدای سال هم که بهای بلیت سینماها گران شد مخالفتم را با این موضوع اعلام کردم. مردم زیر فشارهای سنگین اقتصادی هستند و نمیشود انتظار داشت سرپرست خانوادهای که برای معیشت خود نیز در رنج است برای امور فرهنگی هزینه کند. پرداخت یارانه در حوزه فرهنگ مهمترین گامی است که دولت در این حوزه باید بردارد. همه این سالها گفته میشد مردم از سینما قهر کردهاند یا از کتاب خواندن گریزان شدهاند، اما در روزهای کسادی گیشه هم در ایام ارائه بلیت نیمبها فروش فیلمها رشد قابلتوجهی میکرد. حالا هم در حوزه کتاب شاهد اتفاق فرخندهای هستیم.. 🔹اقبال گسترده مردم به خرید کتاب میتواند تداوم داشته باشد اگر که دولت برنامهای جدی و مداوم برای ارا ...
ماتیکانداستان ۱۷:۴۵ ۱۳۹۵/۰۹/۰۷ 📢📢📢به زودی منتشر میشود. ◀چشمها همه در مورد چشمهای سرخ ترسناکش اتفاق نظر داشتند. رهگذری که مقابل بساطش یک نخ سیگار روشن کرده و گفته بود پول ندارم و حتا رانندهای که در آن روز بارانی، گرانفروشیاش را بهانه کرد و بساط سیگارش را پرت کرد وسط بزرگراه. و او به آنها خیره شده بود. با آن چشمها به طرزی ترسناک خیره شده بود و فقط گفته بود: «این حرکتتان یادم میماند.» همیشه به همه همین را میگوید: «این حرکتتان یادم میماند.». «جناب من» را دید و دلش لرزید. شب همان روز استخاره گرفت؛ مثل همیشه؛ مثل وقتی که دودل بود با پولی که از بابا برای تهیهی کتابهای درسیاش گرفته، سری کتابهای فال قهوه، ییچینگ، تاروت، ثورا و … را بخرد یا نه. این بار هم چشمهاش را بست و زیر لب ذکر خواند. کتاب و بعد چشمها را که باز کرد، دید خیلی بد آمده! به همین خاطر هم فرداش رفت پیش جناب من و عاجزانه خواهش کرد دیگر هم را نبینند؛ برای همیشه! ...
ماتیکانداستان ۱۷:۳۹ ۱۳۹۵/۰۹/۰۷ 📌داستانک. حنانه. ✒حسن شیردل حنانه در را که باز میکرد لبخند میزد. این را من نمیگویم. مادرش هم میگوید. مادرش حنا میفروخت میگفتم: مادر حنانه به من حنا نمیفروشی؟. می گفت: برو حنانه با تو عروسی نمیکند …قدش بلند بود حنانه. کک مکی بود صورتش. ابرو نداشت. مژهها انقدر بلند بودند که کار ابروها را میکردند. موهایش بلند بود و رنگ حنا داشت و حنا از آن میریخت. ...
ماتیکانداستان ۲۰:۲۰ ۱۳۹۵/۰۹/۰۶ 📢ماجرای مهری خانم و ویراسگری!. املا و انشا و اینجور چیزهایشان را درست میکنم.» گفت: «چه جالب! اگر خوب درمیآوری من هم بیایم. از خیاطی خسته شدهام و چشم و کمرم هم دیگر نمیکشد.». از آنروز به بعد هم، هر بار که مهریخانم میخواست گپی با من بزند، کمی فکر میکرد تا بهزحمت یادش بیاید آن کلمه که مربوط به شغل من است چه بود و با مهربانی میگفت: «سایهجان، هنوز هم «ویراسگری» میکنی؟». ◀امروزه که الحمدالله دورۀ کثرت است نهفقط بازار و مراکز خرید پر شده از لباس و کفش و کلاه و دکان مهریخانم تخته شده، که بازار کتاب هم پر شده از ویراستار و انواع خدمات ویرایشی با دکانهای دونبش و سهنبش …. ◀ویراستار در همان ابتدای امر هم به پشتوانۀ مطالعاتی نیاز دارد، به شناختی نسبی از تاریخ زبان و ادبیات فارسی، زبانشناسی، مرجعشناسی، سبکشناسی و مباحث وابستۀ دیگر. آموزش و فراگیری حتی شمهای از هریک از اینها هم در زمان کوتاهی که این دورههای آموزشی تبلیغ آن را میکنند ممکن نیست …◀حرفههایی هستند که میشود با فرا گرفتن مقدمات لازم بدانها مشغول شد و به دانش پیشینی احتیاج ندارند. ولی ویرایش مثل بنایی نیست که اگر یکیدو ماه هر روز کنار دست اوستا بایستی، فنون آن را تا حدی بیاموزی … (مجله شهرکتاب، شماره دوازده ...
ماتیکانداستان ۱۸:۰۶ ۱۳۹۵/۰۹/۰۶ 📢چرا ژان پل سارتر از نظام شوروی حمایت کرد؟ ملکیان: 🔹نیچه نظام حقوقی دموکراتیک را نمیپسندید؛ همان که مرحوم دکتر شریعتی میگویند دموکراسی رأسها یا دموکراسی رمهها. که البته این نقد اختصاصی به نیچه نداشت؛ کرکگور که تقریبا ۵۰ سال قبل از نیچه زندگی میکرد او هم یکی از ناقدان بزرگ دموکراسی بود. درست است کرکگور الهی بود و نیچه الحادی اما یکی از نقاط مشترک اگزیستانسیالیستها این است که برای دموکراسی در نظام حقوقی ارزش قائل نیستند. به این خاطر که در دموکراسی یک نوع برابری طلبی میخواهید؛ یعنی بین یک آدم لمپن با یک آدم تحصیل نکرده و یک ادم تحصیل کرده همه یک به یک حساب بیاید. اما اگزیستانسیالیستها نمیتوانند بپذیرند که فکورترین آدمیان با بی فکرترین آدمیان رأیشان به طور مساوی محاسبه شود. این امر توجه نکردن به تفاوتی است که انسانها واقعا دارند …🔹شما دقت کنید که سارتر -که این قدر در دهههای ۴۰ و ۵۰ روشنفکران ما تحت تاثیرش بودند- او چرا این قدر از شوروی حمایت میکرد؟ با اینکه خیلی از همفکرانش دست برداشتند؛ مثلا آلبرکامو دست برداشت، آندره ژید دست برداشت. زیرا او میدید یک طبقهای به نام حزب حکومت کنند خیلی بهتر از این است که مردم اظهار نظر ک ...
ماتیکانداستان ۱۲:۳۵ ۱۳۹۵/۰۹/۰۶ 📢رمان کوبایی، نویسنده ایتالیایی و عشق بزرگ فیدل کاسترو. این کتاب ناتمام است قرار بوده رمانی زندگینامهای شود و نشده. ناتمام مانده است. نویسنده نوشتن آن را دیر شروع میکند. طرحش را در سال ۱٩٣٩ با عنوان رمان کوبایی می نویسد اما شروعش را می گذارد برای دهه ٧۰. و دیر می شود. نویسنده تعلل میکند در نوشتن و مرگ تعلل و تنبلی نمی شناسد. آلبا میمیرد. و امروز این رمان با ترجمه خوب بهمن فرزانه، ناتمام به دست ما میرسد. صفحه اول کتاب را که می خوانم در همان سطرهای اول غافلگیر میشوم: «پدرم در سال ۱٩۰٨ با سمت وزیرمختار از جانب کوبا به رم آمده بود. ...
ماتیکانداستان ۱۲:۳۵ ۱۳۹۵/۰۹/۰۶ 📢رمان کوبایی، نویسنده ایتالیایی و عشق بزرگ فیدل کاسترو. این کتاب ناتمام است … 👇👇👇
ماتیکانداستان ۲۰:۰۵ ۱۳۹۵/۰۹/۰۵ «تار مو» سومین اثرداستانی سعیدبردستانی ونخستین رمان اودرنمایشگاه کتاب شیراز رونمایی میشود این رمان کوتاه٧۰صفحهای را نشرنیماژمنتشرکردهاست. مجموعههای «هیچ» و «نهنگ تاریک» کتابهای قبلی اویند.
ماتیکانداستان ۱۹:۵۰ ۱۳۹۵/۰۹/۰۵ نوشتن. ✒جولیا کامرون. ✏سیمین موحد 📎نشر هیرمند. ما شرط و شروط زیادی برای نویسنده بودن میگذاریم. ما قضیهی گذاشتن کلمات روی کاغذ را خیلی بزرگ میکنیم. افسانهای داریم که میگوید نوشتن کار شاقی است. ما که این را باور کردهایم حتی زحمت امتحانش را به خودمان نمیدهیم و اگر هم بدهیم و اگر آن را به طور غیرمنتظرهای آسان بیابیم، توقف میکنیم، یخ میزنیم، و به خودمان میگوییم کاری که کردهایم نمیتواند نوشتن «واقعی» باشد. به خودتان اجازهی نوشتن بدهید. ...
ماتیکانداستان ۱۹:۴۹ ۱۳۹۵/۰۹/۰۵ نوشتن. ✒جولیا کامرون. ✏سیمین موحد 📎نشر هیرمند. ما شرط و شروط زیادی برای نویسنده بودن میگذاریم. ما قضیهی گذاشتن کلمات روی کاغذ …. 👇👇👇
ماتیکانداستان ۱۱:۳۸ ۱۳۹۵/۰۹/۰۵ 📢شلاق جلال بر تنبلی خواننده. جلال آلحمد: خواهش میکنم بهار: چیزی که به چشم میآد، اینه که تقریبا توی تمام داستانهای کوتاه شما، ریشهی قضیه، همیشه بیگانگییه. میتونم توضیح بدم. مثلا توی «دید و بازدید عید»، ناقل کاملا بیگانه است با اتفاقهایی که دوروبرش میافته؛ چه در منزل استاد و چه منزل خانم بزرگ. یا مثلا توی از رنجی که میبریم، اولین داستان [درهی خزانزده] مهندس باز با وقایعی که داره اتفاق میافته بیگانه است. یا حتا توی داستانی مثل زیارت که کسی به زیارت میره. آدم متوقع نیست اینجا بیگانگی ببینه. همچنان که هست. جملهای حتا هست که من یادداشت کردهام: هر کس حالی دارد و جز من هیچ کس در اینجا تماشاچی نیست. این بیگانگی همهجا هست؛ حتا توی مدیر مدرسه، یعنی بهخصوص توی مدیر مدرسه … نظر خود شما راجع به این بیگانگی چیه؟. ...
ماتیکانداستان ۰۳:۳۹ ۱۳۹۵/۰۹/۰۵ 🔉بشنوید سخنان اصغر فرهادی را درباره انتخاب لحن و زبان فیلم Audio file ( 08:55, 8.1 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام
ماتیکانداستان ۰۳:۳۴ ۱۳۹۵/۰۹/۰۵ 📌معرفی کتاب.. 📒امتحان نهایی. ✒خولیو کورتاسار ✏مصطفا مفیدی. 📎انتشارات نیلوفر. ◀ «من این قصۀ سالیان گذشته را از آن رو به دست ناشر می سپارم که بی اختیار از زبان آزاد آن، حکایت عاری از نصایح اخلاقی آن، سودازدگی بوئنوس آیرسی اش، لذت میبرم، و نیز از آن رو که کابوسی که این قصه از آن زاده شد، هنوز بیدار است و در خیابانها پرسه میزند.» از یادداشت نویسنده بر رمان حاضر. ◀ «هر کس کارهای کورتاسار را نخواند بدبخت است. نخواندن قصه های او بیماری نامرئی خطرناکی است که به موقع خود می تواند عواقب وحشتناکی به بار آورد. مثل اینکه کسی هیچ وقت هلو را نچشیده باشد. چنین کسی کم کم غمگین و غمگین تر، و به طور چشمگیری رنگ پریده می شود، و شاید به تدریج موهایش بریزد.» پابلو نرودا. ◀ «کورتاسار از چیزی فراتر از فکر نو یا تجربه ای تازه سخن میگفت: از طبیعت سراپا شاد و تازۀ هر لحظه، از تن، خاطره، تخیل مردان و زنان.» کارلوس فوئنتس. ...
ماتیکانداستان ۰۳:۳۱ ۱۳۹۵/۰۹/۰۵ امتحان نهایی، رمانی از خولیو کورتاسار، شاید متفاوتترین نویسنده آمریکای لاتین نرودا میگوید هرکس کارهای کورتاسار را نخواند بدبخت است!.
ماتیکانداستان ۱۴:۴۳ ۱۳۹۵/۰۹/۰۴ ✒داستانخوانی و نقد در نشست «ماتیکان داستان» 📢ورود برای همه شیفتگان ادبیات و نوشتن، آزاد و رایگان است. 📃پنجشنبهها ۵ تا ٧ عصر: سهراه ادبیات، ابنسینای۶، کافهکتاب سلام.
ماتیکانداستان ۱۴:۴۱ ۱۳۹۵/۰۹/۰۴ 💢به کارگاه مجازی داستان نویسی بپوندید👇.. برای عضویت join را لمس نمایید
ماتیکانداستان ۱۳:۲۹ ۱۳۹۵/۰۹/۰۴ 📢آلبر کامو و آندره مالرو: یک داستان پانزده ساله سیف: ◀۲۳ نوامبر، چهلمین سالگرد درگذشت آندره مالرو فرانسوی بود؛ نویسنده و سیاستمداری که در جوانی با خرید و فروش کتابهای نایاب امرار معاش میکرد، در ۲۱ سالگی به کامبوج رفت، در جنگ داخلی اسپانیا برای جمهوریخواهان جنگید، در جنگ جهانی دوم تانک راند، و در دولت شارل دوگل به وزارت رسید. دوگل در مورد او گفته است: «آندره مالرو دست راست من بوده و خواهد بود.». ◀پس از ۴۰ سال، در ماه گذشته به کوشش سوفی دوده سرانجام مجموعه نامههای رد و بدل شده میان آندرو مالرو و آلبر کامو در فاصله بین سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۵۹ به لطف انتشارات گالیمار منتشر شد. نامههای سالهای پرماجرای میان پایان جنگ دوم جهانی و آغاز روند استقلال الجزایر …◀بین اولین نامهی رد و بدلشده میان این دو در ۱۹۴۱ و آخرین کاغذ فرستاده شده از سوی کامو ۱۵ سال فاصله است. در این فاصله ۱۵ ساله، آلبر کاموی جوان و پرشور، همانطور که مالرو با خواندن اولین دستنوشتهی «بیگانه» حدس زده بود، به نویسندهای مهم در عرصهی جهانی بدل شد. کنید!. سال ۱۹۴۱ است، ماه مه، و آندره مالرو در اوج شکوه و عظمت. او در ۱۹۳۳ برای کتاب «سرنوشت بشر» که روایتی انساندوستانه در ...
ماتیکانداستان ۱۳:۲۹ ۱۳۹۵/۰۹/۰۴ مالرو، نویسندهی سالخوردهتر و مشهورتر از خود میفرستاد، جایزهی نوبل ادبیات را دریافت کرد در همین فاصله، آندره مالرو، همراه برجسته حزب کمونیست، به جمع گولیستها پیوست و مبلغ پرشور و حرارت آنها شد. پیشتر، پس از دریافت جایزهی گنکور در سال ۱۹۳۳، مالرو از ژانر رمان روی برگردانده بود تا خود را وقف نوشتههایش در مورد هنر کند. کامو نیز که موفقیت ادبی را با رمان «طاعون» تجربه کرده بود، با اشتیاق تمام، هم و غم خود را در راه تئاتر نهاد، راهی که در نظر آندره مالرو غریب مینمود. ۳۶ نامه، و ملاقاتهایی که تعداد آنها در هیچ آرشیوی ثبت نشده است. کلمات رد و بدل شده میان آن دو، رفته رفته از تحسینهای بافاصله اولیه فراتر رفتند و نوعی دوستی و صمیمت مبتی بر تفکر را بنیان نهادند. سوفی دوده گردآورنده نامههای دو نویسنده و متخصص آثار مالرو و کامو میگوید: «روند نامهها نشان میدهد که دو انسان از یک دوستی آمیخته به احترام و تحسین به وفاداریای مبتنی بر اعتماد رسیدند.» برخلاف نامههایی که که کامو به لویی گیوو یا رنه شار فرستاده، در نامههایش به مالرو هیچ اشارهای به مسائل خصوصی وجود ندارد؛ آنها از روی احترام همدیگر را شما خطاب میکنند. با این حال، لحن گفتگویشان در نامهها همیشه صمیمانه است. این ...
ماتیکانداستان ۱۲:۳۳ ۱۳۹۵/۰۹/۰۴ 📢حافظۀ بزرگ ادبیات ما. برای هفتادونهسالگی قاسم صنعوی. شادلو: نمیدانم او را دیده بودم یا نه به یاد نمیآورم. تنها آرامش یک شب سرد در خاطرهام مانده است و لحن توتوکا در «درخت زیبای من»: «بخوابیم؛ آدم وقتی میخوابد همه چیز را فراموش میکند …» اما من میخواهم «خورشید را بیدار کنم» با بهیادآوردنش. آدم وقتی از یاد میبرد، میتواند باز هم به یاد بیاورد. آن چهرۀ آرام و موهای یکدست سپید را حتی اگر مدتها ندیده باشم، خوب به خاطر میآورم. دقت و وسواسش در انتخاب کلمه حتی در خوشوبشهای دوستانه و ترس من از بهکاربردن جملات اشتباه در برابر اندامی بلند و لاغر اما بهشدت قوی و باصلابت. همه چیز را در حضورش لمس میکنم؛ تاریخ و فلسفه و شعر و هنر. خوب میداند که با چه کسی وارد بحث شود و خوبتر این است که سره و ناسره را میشناسد. حالا مردی را که سهم بزرگی از بار سنگین ادبیات ترجمۀ این سالها را به دوش کشیده است میشناسم و میدانم که مترجمی عشق اوست. خواندن را از اولین ساعتهای روز آغاز میکند و چنان مشتاقانه کار میکند که انگار همۀ این صدواندی عنوان کتابی را که پیش از این ترجمه یا تألیف کرده، هیچ نبوده است؛ کتابهایی که هر کدام سهم مهمی از ادبیات معاصر دارند. ...