📚 داستان‌نویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکان‌داستان را به شیفتگان فرهنگِ ایران‌زمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکان‌داستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani


📢و هما آمد، رضا رفت …

یزدانی خرم: شاید چهل و هشت ساعت قبل از مرگ نویسنده‌اش پشت ویترین‌ها رسید … «هما» ی کاظم رضا را می‌گویم که در غبار زیست و در غبار از دنیا رفت …سال‌ها روی نویسنده گان منزوی ایران کار کردم که اوج شان در شرق دوران نخست بود …چندین مقاله که با نام «نویسنده گان فراموش شده» چاپ شد اما در آن سال‌ها هم چیزی درباره‌ی رضای منزوی نبود که نبود جز آرشیو لوح و چند داستان …عکس خوبی هم از او نیست که البته سرنوشت خوبی نداشت به عنوان نویسنده در گیر و گریز با سانسور …حالا «هما» درآمده و رضا مرده …جانی آمده و جانی رفته …و عجب نثر مسجع پر کلمه‌ای دارد این داستان که هنوز در بهت اش هستم …یک عاشقانه‌ی شاعرانه …یک نگاه تغزلی به روزگاری سپری شده …جایی که زبان اندام می‌شود و ما را با نویسنده‌ای ساختارساز تنها می‌گذارد …هما که آمد رضا رفت …ناشرش میثم سالخورد _ مدیر نشر خوش کار رشدیه_ برای ام نوشت که حداقل کتاب را دید …قلب اش امان نداد …و حال برماست که «هما» را بخوانیم تا رضا کمی از غباردرآید …شاید راه برای چاپ کارهای منتشرنشده‌اش باز شود …باید «هما» را خواند …یک داستان غیرمتعارف از نویسنده‌ای که ندیدیم اش …. ...
  • گزارش تخلف

📢آثار داستایفسکی عمیقا دینی است

مجتهدی: به معنای تخصصی کلمه داستایفسکی نه تنها فیلسوف نیست بلکه در یادداشتهایش حتی ضد فلاسفه است. بین داستایفسکی و نیچه هیچ سنخیتی نیست ولی نیچه بارها گفته که بزرگ‌ترین روانشناس انسان داستایفسکی است. برای شناخت شخصیت‌های رمان‌های داستایفسکی باید خود او را هم بشناسیم. […] او تمام دلهره‌های زندگی و مرگ را به طور انضمامی درک کرده است. شاهکار داستایفسکی در خلق شخصیت هایش است. ساخت هر کدام از این شخصیت‌ها خود یک هنر است چون ابعاد پیچیده‌ای دارند، طوری که شما نمی‌توانید پیش بینی شان کنید. قهرمان‌های داستایفسکی از خالقشان اطاعت نمی‌کردند. قدرتشان در این است. پیش ساخته نیستند. ...
  • گزارش تخلف

📌اختصاصی ماتیکان دستان.. 📢وقتی کار کوهن رمان نویس به بیمارستان کشید

گلبویی: لئونارد کوهن دو رمان نوشت. یکی The favorite game است که سپتامبر ١٩٦٣ منتشر شد. این رمان را به مادرش پیشکش کرده و رمانی ست در خصوص زندگی او در مونترال و روابط وی با دوستانش و پیش زمینه‌ای برای رمان بزرگ او با عنوان beautiful losers. شخصیت اول این رمان لارنس بریومن است و کلیت آن در باب زندگی شخصی نویسنده. پسری که از یک خانواده یهودی برخاسته، پدرش را اوایل زندگی از دست داده و اکنون یک دانشجوست. کوهن دو دوره نه ماهه را تماما بر روی رمان بعدی خود سرمایه گذاری می‌کند که هم از لحاظ اعتباری و هم از لحاظ تجاری -البته تا حدی- موفقیت آمیز‌تر است. پس از اتمام رمان کارش به بیمارستان می‌کشد و وزنش به ٥٢ کیلو می‌رسد. رمانی پست مدرن در باب مثلث عشقی دو مرد و یک زن که بازی با زمان چالش‌های درک ان را دشوار می‌سازد. ...
  • گزارش تخلف

۹) - و سال ۶۸ (نخستین جلد از مجموعه‌یی ۱۲ جلدی- صد و ده داستان) - نشر نقره

بی‌نقاره و کوس، نقره داغ- حمل به کارخانه‌ی مقواسازی. همه‌ی این شماره‌ها، حکم خمر داشت- خمیر باید می‌شد …اداره‌ی نگارش فرهنگ و هنر شاهنشاهی می‌پرسید: لوح؟ آیا این کلمه، کلیمی نیست؟ حالا، برعکس- داستان، اینست: به «لوح» اجاره نمی‌دهند، اما جایزه‌ها به شکل و نام لوح زرین و سیمین است …شروع شور و کوشش، چهل و شش بود. بعد از نخستین شماره، همواره «لوح- دفتری در قصه» روی قوس غصه می‌چرخید …ممنون از آن‌ها که «لوح» لو دادند تا دل برشته، به رشته‌ی تحریر کشیده شود …نه امروز را می‌فهمم، نه جرئت رجعت به گذشته را دارم …مدام از خودم می‌پرسم: تو مال ملت را خوردی، یا ملت مالت را خورد؟ ملیت به درمان درماندگی چه شد؟. به خودم می‌آیم: ممنون که محنت میهن‌ات، گردنت را خم کرد و رویت را کم کرد …از همه‌ی راهدارها ممنون که در تمام طول من بودند و هستند و همه‌ی راه‌ها را، به قاعده به واقعه نیستند …از کشیدن بار شرمساری و غم قومی با عیار همواره، ممنونم …چهار رمان و فیلم یادم هستند که در هر چهار، چهره‌ی عمو، بد بود. مال و مزروع مشاع را حیف و میل می‌کرد یا بالا می‌کشید و میل می‌کرد و جواب عجب همیشه حجب بود …عموی من، با دو ...
  • گزارش تخلف

📢زندگی ی خودنوشت کاظم رضا

گیره‌ی عصا قورت دادگی، یا گره‌ی خود بزرگ‌بینی، یا بزرگی بینی، کیسه‌ی غبغب، کیس چشم، یا قوز ضمیر، یا زنگار ذوق …. این‌ها کی هستند؟. زن‌ها، لچکی- خدیجه خبرچی و رقیه پالانی …. مردها، کجکی- فقط سقط فروش. مجله را می‌بندم. اطلس جانوری را باید ورق بزنم …چه قیامتی. هرچه می‌بینم، از خزنده و گزنده و درنده و چرنده و جونده، در روند هجوم‌اند …این‌ها «دسته» اند و از بند حزم و هراس، رسته‌اند. این‌ها «شاخه» اند و با شاخ خارا، از سوراخ خدعه بیرون جسته‌اند …این‌ها «تیره» اند و شر خیره‌اند. این‌ها که به رعد تکیه زده‌اند، «رده» اند. ...
  • گزارش تخلف

📢سپانلو چه جور طالعی داشت؟. این دمل، باید چیزی بیش‌تر از نیشتر می‌خورد

یک روز به خودم گفتم: این که مایه ندارد. یک قلم می‌خواهد، یک دوات، با کوره سوات!. شروع کردم به نوشتن رمان آسیای سرخ. اسامی و وقایع، از تاریخ پیرنیا، کتاب دم دست پدرم بود. این هوا حجم. هجوم اسکندر را طی داستانی که دل هر ایرانی را باید به جوش می‌آورد و خواننده را، از پروانه و سیما تا بیتابی تاب می‌کرد، شرح می‌داد. تا حدود ششصد رفتم، و پس از آن، روده دراز، باز دنبال شد در جلد دومی با نام «شراره‌های شمشیر» -و نیمه‌کاره ماند. پدرم، داستان نگارش آسیای سرخ را با چند ناشر آشنا گفت. کسی نپذیرفت. ...
  • گزارش تخلف