ماتیکانداستان 📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani ماتیکانداستان ۱۰:۰۳ ۱۳۹۵/۰۸/۰۹ «کتابهفتهخبر» را در کتابفروشیها و نه در کیوسک مطبوعات بجویید ماتیکانداستان ۱۹:۴۷ ۱۳۹۵/۰۸/۰۸ "گرچه گاهی فکر میکنم من تفاوتهای زیادی با آن هایی که مرا میپرستند ندارم و ما ذاتا شبیه هم هستیم، یک باره متوجه میشوم آنها فر گرچه هیچ گاه اشک از چشمانم سرازیر نخواهد شد. صفحه ۸۴. برشی از: داستان کوتاه چند بعدی. نوید حمزوی. ماتیکانداستان ۱۸:۳۸ ۱۳۹۵/۰۸/۰۸ دختر سروان. الکساندر پوشکین. ترجمه: حمید رضا آتش برآب در آستانه چاپ سوم. نشر هرمس. ماتیکانداستان ۱۶:۴۱ ۱۳۹۵/۰۸/۰۸ ی الکترونیکی عقربه شمارهی چهل منتشر شد ماتیکانداستان ۱۶:۱۹ ۱۳۹۵/۰۸/۰۸ 👆👆👆گزیده هایی از ٢ فیلم مستند بالا را که درباره جلال آل احمد ساخته شده، ببینید ماتیکانداستان ۱۶:۱۸ ۱۳۹۵/۰۸/۰۸ 🎥 📚بخش هایی از مستند «نویسنده بودن» روایتی از زندگی جلال آل احمد به کارگردانی مصطفی آل احمد مرورگر شما از ویدیو پشتیبانی نمیکند. Video file ( 03:22, 5.2 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام ماتیکانداستان ۱۶:۱۸ ۱۳۹۵/۰۸/۰۸ 🎥 📚بخش هایی از مستند «جلال در اسالم» روایتی از زندگی جلال آل احمد به کارگردانی حسن حبیب زاده مرورگر شما از ویدیو پشتیبانی نمیکند. Video file ( 03:20, 5.2 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام ماتیکانداستان ۱۵:۲۸ ۱۳۹۵/۰۸/۰۸ 📢بخشی از فیلمنامه «کورش بزرگ» نوشته مسعود جعفری جوزانی که قرار بود تبدیل به فیلم سینمایی شود سالگی کورش بزرگ در داستان فیلمنامه:. روی بامهای خانههای کاهگلی و سنگی آتش برافروختهاند. بچههای دهکده گلهای سیاه گوش بر سر چوبدستیهای خود بر افراشته نوروزخوانی میکنند. نوجوان سربیت خوان، درحالیکه مشعلی در دست دارد پیشاپیش آنها میرود. سربیت خوان: بهار آمد، بهار آمد / بهار لاله زار آمد …نوجوانی خوش قد و بالا با گونههایی استخوانی، پیشانی بلند، چشمانی درشت و سیاه، بینی کشیده و راست، با موهای سیاه و موج داری که تا روی شانههایش میرسد، همراه مرد ریز نقش و لاغر اندامی گوسپندان را از چرا برمیگرداند. مرد: دیر وقت است کورش تو برو سر و تنت را بشوی و سدرهات را اندازه کن! کورش: با هم میرویم!. کورش به سوی خانه کوچک کاهگلی که آتشی بر بام آن روشن است میرود. کورش: درود بر مادر مهربانم. ... ماتیکانداستان ۱۵:۲۷ ۱۳۹۵/۰۸/۰۸ ناصر جعفری از پیشکسوتان عرصه تئاتر، نمایش و فیلم استان اردبیل صبح امروز ۸ آبان در ۷۰ سالگی درگذشت …نامش و یادش گرامی ماتیکانداستان ۱۴:۱۰ ۱۳۹۵/۰۸/۰۸ زندگی حضرت معصومه به قلم سارا عرفانی منتشر میشود … ماتیکانداستان ۱۲:۰۵ ۱۳۹۵/۰۸/۰۸ کارگاه آموزشی وجوه بازنمایی ذهنیت در ادبیات داستانی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار میشود ماتیکانداستان ۱۱:۳۰ ۱۳۹۵/۰۸/۰۸ 📌داستانک. روی گونهها. ✒حسن شیردل مادر ناگهان در اتاق را باز میکند و میگوید:. -دختر بچه که نباید مفلس پوشیدن لباس عروس باشه. من لوازم آرایش را میریزم زیر تخت. خواهرم که دو تا کف دستش را گرفته کنار هم و مثل همیشه مقابل من باران را از کف دست هایش میباراند؛ میگیرد پشت سرش. مادر آب جمع شده در کف اتاق را که میبیند میگوید:. -خاک تو سرتون. چشم هام از این حرف گلوله آتش میشود و باز دارد از حدقه درمی آید که پدر داد میکشدو به مادر میگوید:. -چکار به دخترام داری؟. مادر میگوید: (دوباره حرفهای تکراری اش را میزند.). ... ماتیکانداستان ۱۰:۳۱ ۱۳۹۵/۰۸/۰۸ لب چشمه مینشست. دندانهایش را درمیآورد و در چشمه غوطه میداد با مسواک کهنهای که زیر سنگ پنهان میکرد، درز دندانهایش را پاک میکرد و باز آن را در آب چشمه غوطه میداد. در دهانش میگذاشت و میگفت: «وقتی من مردم این دندونا مال تو». برشی از: داستان کوتاه تسبیح از مجموعه نسل برتر. عباس معروفی. ... ماتیکانداستان ۱۰:۰۴ ۱۳۹۵/۰۸/۰۸ «بی سایگان»، اثر دیگری ست از فرانسواز ساگان نویسنده کتاب عاشقانه مشهور «سلام بر غم» «بی سایگان» را نشر نون منتشر کرده است. ماتیکانداستان ۰۸:۲۲ ۱۳۹۵/۰۸/۰۸ مجموعه داستان جغرافیای اموات. محسن فرجی. نشر: آموت سال:۱۳۹۵. برشی از داستان «یک شادمانی تاسف بار». همین امشب کار خودم را یکسره میکنم. اما قبلش توضیحی در بارهی مامان بدهم. راستش آن شب که همدیگر را در کافه، یا نه خدایا، کافی شاپ شهر کتاب دیدیم، من در بارهی مامان به تو دروغ گفتم. مامان خیلی سال است که فوت کرده. آن موقع شما از محله ما رفته بودید. بعدها شنیدم که تهران دانشجو شدهای و اصلا از شهرمان رفتهای. بابام را یادت هست؟. ... ماتیکانداستان ۰۸:۱۰ ۱۳۹۵/۰۸/۰۸ خانم مبین گفت: خلاصه حواست جمع باشد، یکوقت میبینی یکماهه حکم تخلیه میگیرند. حسین گفت: یک ماهه؟ چه جوری؟. خانم مبین انگشتهای شست و نشانه را به هم مالید: این جوری!. برشی از داستان کوتاه آن روی دیگر:. امیرحسن چهلتن. ماتیکانداستان ۲۰:۴۵ ۱۳۹۵/۰۸/۰۷ پیش از آن بارها به مادرم گفته بودم که وقتی هردو میتوانیم در یک تختخواب بخوابیم، چرا باید وقتمان را تلف کنیم و دو تخت را مرتب ک و هربار جواب شنیده بودم که خوابیدن در تختهای جداگانه برای تندرستی بهتر است، و حالا این مردک غریبه بیتوجه به سلامت مادرم در تختخواب او خوابیده بود!. عقده اودیپ من:. فرانک اوکانر. ماتیکانداستان ۱۴:۳۹ ۱۳۹۵/۰۸/۰۷ مشدی حسن برگشت و مردها را که گوش تا گوش جلو تیرک نشسته بودند تماشا کرد علوفه له شده از لب و لوچهاش آویزان بود. اسلام سرفه کرد و در حالی که مواظب حرف هایش بود گفت: «مشد حسن، سلام علیکم اومدیم ببینیم دماغت چاقه؟ احوالت خوبه؟. مشدی حسن، همچنان که نشخوار میکرد، گفت:» من مشد حسن نیستم، من گاوم، من گاو مشدی حسن هستم". (گاو مشدی حسن_ قصه چهارم از عزاداران بیل_ غلامحسین ساعدی). ... ماتیکانداستان ۱۲:۳۱ ۱۳۹۵/۰۸/۰۷ داستان کوتاه «نان» نوشتهی ولفگانگ بورشرت و برگردان پارسی علی اصغر حداد را با صدای سعید اقدم بشنوید Voice message ( 06:40, 930.1 KB ) دانلود و مشاهده در تلگرام ماتیکانداستان ۱۲:۱۴ ۱۳۹۵/۰۸/۰۷ 📢همینگوی و خیام! زادهوش: صرفنظر از نویسندگانی نظیر سارتر و کامو که خود فیلسوف بودهاند، بسیاری از داستانپردازان، و رماننویسان جهان نیز نوشتههای خود را بدل به نظرگاهی فلسفی کردهاند، و مفاهیمی همچون معبود، مرگ، و رستاخیز را، بنا به نظر خود برای خوانندگان توضیح دادهاند. آنان همانند کانت و ارسطو نیستند که نظریاتشان را در قالب مقولات فلسفی بیان دارند، و به صراحت به ما بگویند که راه رستگاری کدام است، و ماهیت جهان، چیست، بلکه به شیوۀ روایی، و از طریق گفتوگوها، و اعمال شخصیتهای داستانهایشان، چنین مفاهیمی را منتقل میسازند. از آن میان میتوان از «همینگوی»، پدر ادبیات جدید آمریکا یاد کرد. وی موفق به خلق شخصیتهای تیپیکالی شد که باید از زندگی لذت ببرند. آنچه او ارائه میدهد، بی شباهت به اندیشههای خیام نیست. مثلا در داستان کوتاه «آدمکشها» پس از رفتن دو هفت تیرکش، نیک به مسافرخانه میرود و ال اندرسن را از قصد آنها مطلع میسازد، و از او میخواهد که اقدامی بکند، پلیس را در جریان بگذارد، یا شهر را ترک کند؛ اما مشتزن با این استدلال که آنها هنوز نیامدهاند، نسبت به خبر، بیخیالی نشان میدهد، که این را ... ‹ 95 96 97 98 99 100 101 ›
ماتیکانداستان ۱۹:۴۷ ۱۳۹۵/۰۸/۰۸ "گرچه گاهی فکر میکنم من تفاوتهای زیادی با آن هایی که مرا میپرستند ندارم و ما ذاتا شبیه هم هستیم، یک باره متوجه میشوم آنها فر گرچه هیچ گاه اشک از چشمانم سرازیر نخواهد شد. صفحه ۸۴. برشی از: داستان کوتاه چند بعدی. نوید حمزوی.
ماتیکانداستان ۱۸:۳۸ ۱۳۹۵/۰۸/۰۸ دختر سروان. الکساندر پوشکین. ترجمه: حمید رضا آتش برآب در آستانه چاپ سوم. نشر هرمس.
ماتیکانداستان ۱۶:۱۹ ۱۳۹۵/۰۸/۰۸ 👆👆👆گزیده هایی از ٢ فیلم مستند بالا را که درباره جلال آل احمد ساخته شده، ببینید
ماتیکانداستان ۱۶:۱۸ ۱۳۹۵/۰۸/۰۸ 🎥 📚بخش هایی از مستند «نویسنده بودن» روایتی از زندگی جلال آل احمد به کارگردانی مصطفی آل احمد مرورگر شما از ویدیو پشتیبانی نمیکند. Video file ( 03:22, 5.2 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام
ماتیکانداستان ۱۶:۱۸ ۱۳۹۵/۰۸/۰۸ 🎥 📚بخش هایی از مستند «جلال در اسالم» روایتی از زندگی جلال آل احمد به کارگردانی حسن حبیب زاده مرورگر شما از ویدیو پشتیبانی نمیکند. Video file ( 03:20, 5.2 MB ) دانلود و مشاهده در تلگرام
ماتیکانداستان ۱۵:۲۸ ۱۳۹۵/۰۸/۰۸ 📢بخشی از فیلمنامه «کورش بزرگ» نوشته مسعود جعفری جوزانی که قرار بود تبدیل به فیلم سینمایی شود سالگی کورش بزرگ در داستان فیلمنامه:. روی بامهای خانههای کاهگلی و سنگی آتش برافروختهاند. بچههای دهکده گلهای سیاه گوش بر سر چوبدستیهای خود بر افراشته نوروزخوانی میکنند. نوجوان سربیت خوان، درحالیکه مشعلی در دست دارد پیشاپیش آنها میرود. سربیت خوان: بهار آمد، بهار آمد / بهار لاله زار آمد …نوجوانی خوش قد و بالا با گونههایی استخوانی، پیشانی بلند، چشمانی درشت و سیاه، بینی کشیده و راست، با موهای سیاه و موج داری که تا روی شانههایش میرسد، همراه مرد ریز نقش و لاغر اندامی گوسپندان را از چرا برمیگرداند. مرد: دیر وقت است کورش تو برو سر و تنت را بشوی و سدرهات را اندازه کن! کورش: با هم میرویم!. کورش به سوی خانه کوچک کاهگلی که آتشی بر بام آن روشن است میرود. کورش: درود بر مادر مهربانم. ...
ماتیکانداستان ۱۵:۲۷ ۱۳۹۵/۰۸/۰۸ ناصر جعفری از پیشکسوتان عرصه تئاتر، نمایش و فیلم استان اردبیل صبح امروز ۸ آبان در ۷۰ سالگی درگذشت …نامش و یادش گرامی
ماتیکانداستان ۱۲:۰۵ ۱۳۹۵/۰۸/۰۸ کارگاه آموزشی وجوه بازنمایی ذهنیت در ادبیات داستانی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار میشود
ماتیکانداستان ۱۱:۳۰ ۱۳۹۵/۰۸/۰۸ 📌داستانک. روی گونهها. ✒حسن شیردل مادر ناگهان در اتاق را باز میکند و میگوید:. -دختر بچه که نباید مفلس پوشیدن لباس عروس باشه. من لوازم آرایش را میریزم زیر تخت. خواهرم که دو تا کف دستش را گرفته کنار هم و مثل همیشه مقابل من باران را از کف دست هایش میباراند؛ میگیرد پشت سرش. مادر آب جمع شده در کف اتاق را که میبیند میگوید:. -خاک تو سرتون. چشم هام از این حرف گلوله آتش میشود و باز دارد از حدقه درمی آید که پدر داد میکشدو به مادر میگوید:. -چکار به دخترام داری؟. مادر میگوید: (دوباره حرفهای تکراری اش را میزند.). ...
ماتیکانداستان ۱۰:۳۱ ۱۳۹۵/۰۸/۰۸ لب چشمه مینشست. دندانهایش را درمیآورد و در چشمه غوطه میداد با مسواک کهنهای که زیر سنگ پنهان میکرد، درز دندانهایش را پاک میکرد و باز آن را در آب چشمه غوطه میداد. در دهانش میگذاشت و میگفت: «وقتی من مردم این دندونا مال تو». برشی از: داستان کوتاه تسبیح از مجموعه نسل برتر. عباس معروفی. ...
ماتیکانداستان ۱۰:۰۴ ۱۳۹۵/۰۸/۰۸ «بی سایگان»، اثر دیگری ست از فرانسواز ساگان نویسنده کتاب عاشقانه مشهور «سلام بر غم» «بی سایگان» را نشر نون منتشر کرده است.
ماتیکانداستان ۰۸:۲۲ ۱۳۹۵/۰۸/۰۸ مجموعه داستان جغرافیای اموات. محسن فرجی. نشر: آموت سال:۱۳۹۵. برشی از داستان «یک شادمانی تاسف بار». همین امشب کار خودم را یکسره میکنم. اما قبلش توضیحی در بارهی مامان بدهم. راستش آن شب که همدیگر را در کافه، یا نه خدایا، کافی شاپ شهر کتاب دیدیم، من در بارهی مامان به تو دروغ گفتم. مامان خیلی سال است که فوت کرده. آن موقع شما از محله ما رفته بودید. بعدها شنیدم که تهران دانشجو شدهای و اصلا از شهرمان رفتهای. بابام را یادت هست؟. ...
ماتیکانداستان ۰۸:۱۰ ۱۳۹۵/۰۸/۰۸ خانم مبین گفت: خلاصه حواست جمع باشد، یکوقت میبینی یکماهه حکم تخلیه میگیرند. حسین گفت: یک ماهه؟ چه جوری؟. خانم مبین انگشتهای شست و نشانه را به هم مالید: این جوری!. برشی از داستان کوتاه آن روی دیگر:. امیرحسن چهلتن.
ماتیکانداستان ۲۰:۴۵ ۱۳۹۵/۰۸/۰۷ پیش از آن بارها به مادرم گفته بودم که وقتی هردو میتوانیم در یک تختخواب بخوابیم، چرا باید وقتمان را تلف کنیم و دو تخت را مرتب ک و هربار جواب شنیده بودم که خوابیدن در تختهای جداگانه برای تندرستی بهتر است، و حالا این مردک غریبه بیتوجه به سلامت مادرم در تختخواب او خوابیده بود!. عقده اودیپ من:. فرانک اوکانر.
ماتیکانداستان ۱۴:۳۹ ۱۳۹۵/۰۸/۰۷ مشدی حسن برگشت و مردها را که گوش تا گوش جلو تیرک نشسته بودند تماشا کرد علوفه له شده از لب و لوچهاش آویزان بود. اسلام سرفه کرد و در حالی که مواظب حرف هایش بود گفت: «مشد حسن، سلام علیکم اومدیم ببینیم دماغت چاقه؟ احوالت خوبه؟. مشدی حسن، همچنان که نشخوار میکرد، گفت:» من مشد حسن نیستم، من گاوم، من گاو مشدی حسن هستم". (گاو مشدی حسن_ قصه چهارم از عزاداران بیل_ غلامحسین ساعدی). ...
ماتیکانداستان ۱۲:۳۱ ۱۳۹۵/۰۸/۰۷ داستان کوتاه «نان» نوشتهی ولفگانگ بورشرت و برگردان پارسی علی اصغر حداد را با صدای سعید اقدم بشنوید Voice message ( 06:40, 930.1 KB ) دانلود و مشاهده در تلگرام
ماتیکانداستان ۱۲:۱۴ ۱۳۹۵/۰۸/۰۷ 📢همینگوی و خیام! زادهوش: صرفنظر از نویسندگانی نظیر سارتر و کامو که خود فیلسوف بودهاند، بسیاری از داستانپردازان، و رماننویسان جهان نیز نوشتههای خود را بدل به نظرگاهی فلسفی کردهاند، و مفاهیمی همچون معبود، مرگ، و رستاخیز را، بنا به نظر خود برای خوانندگان توضیح دادهاند. آنان همانند کانت و ارسطو نیستند که نظریاتشان را در قالب مقولات فلسفی بیان دارند، و به صراحت به ما بگویند که راه رستگاری کدام است، و ماهیت جهان، چیست، بلکه به شیوۀ روایی، و از طریق گفتوگوها، و اعمال شخصیتهای داستانهایشان، چنین مفاهیمی را منتقل میسازند. از آن میان میتوان از «همینگوی»، پدر ادبیات جدید آمریکا یاد کرد. وی موفق به خلق شخصیتهای تیپیکالی شد که باید از زندگی لذت ببرند. آنچه او ارائه میدهد، بی شباهت به اندیشههای خیام نیست. مثلا در داستان کوتاه «آدمکشها» پس از رفتن دو هفت تیرکش، نیک به مسافرخانه میرود و ال اندرسن را از قصد آنها مطلع میسازد، و از او میخواهد که اقدامی بکند، پلیس را در جریان بگذارد، یا شهر را ترک کند؛ اما مشتزن با این استدلال که آنها هنوز نیامدهاند، نسبت به خبر، بیخیالی نشان میدهد، که این را ...