📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
📢برای دگمه لباس میدوزم!.. 📜 توصیههای نویسندگی از ابوتراب خسروی.. ◀نویسندگی من قاعده خاصی ندارد
📢برای دگمه لباس میدوزم!
@matikandastan
📜 توصیههای نويسندگی از ابوتراب خسروی
◀نویسندگی من قاعده خاصی ندارد. گاهی صحنهای، کلمه و موقعیتی باعث میشود تا به داستانی فکر کنم. وقت مشخصی هم ندارد، ممکن است در هنگام انجام کاری که هیچ ربطی هم به نوشتن ندارد، موضوعی جلب توجه کند و اولین جملات داستانی به صورت شفاهی در ذهنم شکل بگیرد.
◀ممکن است کلمهای، موقعیتی، هسته اصلی به وجود آمدن داستانی شود؛ دقیقا مثل آنکه دگمه زیبایی پیدا شود و لباسی متناسب آن دگمه طراحی شود یا موقعیتی باعث شود تا به علت ایجاد آن موقعیت یا به وضعیتی محتمل که نتیجه چنین موقعیتی است، فکر کنم.
◀من فکر میکنم مضامین خودشان به سراغ نویسندهای چون من میآیند. زندگی پر است از مضمون ادبیات. موضوع بر سر نگاه است؛ بدین معنا که هر نویسنده چطور به آنها که در بطن زندگی هستند نگاه کند که باز هم این ارتباط دارد به فردیت نویسنده، زیرا که اگر هزار نویسنده هم بر اساس مضمونی واحد داستان بنویسند، حتی دو داستان کاملا شبیه به هم نوشته نخواهد شد، زیرا که هر انسانی خاص است و به تبع آن هر نویسنده نیز با وجود شدت و ضعف تواناییهايش منحصر به فرد خواهد بود.
◀ایدهها مثل بذرهایی هستند که اگر در شرایط مناسب قرار گیرند خودشان بسط و توسعه پیدا میکنند. این بسط و توسعه مضمون، تابع نحوه نگاه نویسنده است و همانطور که گفتم به فردیت و خصوصیت نویسنده مربوط است. برای فکر کردن به داستان عادت خاصی ندارم. حتی در شلوغی یا مابین رفقا یا حتی کارهای متعارف به داستانم فکر میکنم. طبیعی است که در این شرایط دچار یک بهت یا مات شدن میشوم. یادم است یکی از دوستانم وقتی با مات شدن من مواجه میشد، بلافاصله میگفت«در بحر تفکر مستغرق.» راست میگفت، من در این موقعیتها غرق در حال و هوای داستانم هستم. بعد که داستان را مینویسم، معمولا اولین نسخه از داستان نوشته شده، به طور باور نکردنیای افتضاح خواهد بود. این مواقع تازه اول کار خواهد بود. گمانم تا وقتی که متن چاپ میشود، بازنویسی و حک و اصلاح ادامه خواهد داشت تا وقتی که واقعا از آن داستان خسته شوم و بایگانیش کنم تا چند ماه بعد که دوباره خوانده میشود؛ چنانکه قابل قبول بود، جزو کارهایی محسوب میشود که در معرض خوانش خوانندگان گذاشته میشود وگرنه ازجمله داستانهای شکستخورده محسوب خواهد شد تا وقتی که امکان کار مجدد بر روی آن داستان به وجود بیاید. (منبع: مجله داستان همشهری، بهمن ٨٩)
@matikandastan