….. موضوع (subject) فیلم یا فیلمنامه:

#واژگان_فیلمنامه

#محمد_گذرآبادی
#موضوع_و_مضمون

موضوع (subject) فیلم یا فیلمنامه:
معمولا یک یا دو کلمه است و نشان ۴می دهد که داستان اصولا در باره ی چیست مثلا آزادی، عشق، ایثار، تبعیض نژادی، تبعیض طبقاتی، اختلاف نسل ها و غیره. اما مضمون (theme) یا تم یا درون مایه عبارت است از نظر نویسنده در باره ی موضوع، مثلا عشق بر تمام موانع پیروز می شود، یا آزادی بزرگ ترین آرمان انسانی است، یا در راه خدا نه انجام وظیفه که ایثار باید کرد، و غیره.
اما در تعریف این دو واژه قدری اختلاف نظر وجود دارد. مثلا کریستوفر ووگلر و دیوید مک کنا در کتاب تازه ی خود مضمون را یک کلمه تعریف می کنند که بیانگر جوهر و لب حرف فیلمنامه است و توضیح یا تبیین مضمون در یک جمله را اصطلاحا لاگ لاین (log line) می نامند. یا مثلا رابرت مک کی از واژه ی ایده ی ناظر استفاده می کند که خاص اوست و حرکت کلی داستان را در یک جمله بیان می کند. واژه ی تم از نظر معنا بسیار نزدیک به واژه ی premise یا پیش فرض است؛ چیزی که از قبل تعیین شده و وقایع آینده را پیش بینی می کند.
من تم یا مضمون داستان را همیشه به نخ تسبیح تشبیه می کنم. نخ تسبیح معمولا زیاد به چشم نمی آید و مرغوبیت و جذابیت تسبیح در نظر عموم به مهره های آن است اما اگر نخی وجود نداشته باشد مهره ها از هم می پاشند و دیگر نمی شود آنها را تسبیح نامید. جذابیت و ارزش فیلمنامه هم در درجه اول به مضمون آن نیست و ای بسا که مضمون یا حرف فیلم بسیار تکراری و پیش افتاده باشد. تک تک صحنه ها و احساساتی که در مخاطب برمی انگیزند است که کیفیت فیلمنامه را رقم می زند. اما فیلمنامه باید مضمون داشته باشد تا وحدت پیدا کند و یکپارچگی خود را حفظ کند.
معمولا مضمون را باید از دل داستان بیرون کشید. به عبارت دیگر خود داستان است که حرف یا درون مایه ی خود را تعیین می کند. لذا هیچ بعید نیست که قصه نخست به طور کامل نوشته شود بدون اینکه نویسنده به مضمون اثر فکر کرده باشد. اما بالاخره در جایی از فرایند نوشتن یا بازنویسی مضمون یا حرف یا پیام داستان هویدا می شود و از آن پس باید به نحوی در ساختار تجدید نظر کرد که تک تک اجزای قصه بیانگر مضمونی واحد باشند.