📢نخبه‌ای که تن به منویات کارفرما داد

📢نخبه ای که تن به منویات کارفرما داد
@matikandastan

مهدی یزدانی خُرم: سقوط مهران مدیری، سقوط سریع و عجیبی ست...مدیری در چند سال اخیر مدام شکست خورده...در سریال های خانه گی و اپیزودهای طنازانه اش...مردی با لحن و بیانی منحصر به فرد که بعد بازگشت پر سر و صدای اش به تلویزیون بازیچه ی سیاست ورزی های این نهاد کم مخاطب شده...در ماه های اخیر مدیری بارها با توجه منویات مدیران تلویزیون به شخصیت ها حمله کرده...زنان را دست انداخته و گاهی هنرمندان غیرحکومتی را به سخره گرفته...او بعد پروژه ی «در حاشیه» و بلوای پزشکان کاملن مسیرش را تغییر داد...این خاصیت تلویزیون است البته...این که مدیری که برآمده بود از نخبه گان طنز هیچ تردیدی درش نیست، این که او دانش و قدرت دارد قطعی ست اما بارها و بارها نشان داده که تن به منویات کارفرمایان خود می دهد و همین دردناک است...اگر برخورد او با تمام دولت ها همین بود هیچ اشکالی نداشت اما در سابقه ی شاهد حملات متعدد به اصلاحات هستیم در برهه های تاریخی...دست انداختن مجلس ششم...طعنه به تغییرخواهان بعد انتخابات هشتاد و هشت در «قهوه ی تلخ»...دست انداختن ناجوانمردانه ی هنرمندان همیشه تحقیرشده ی ایران در سریال «مرد هزار چهره» و...من طنز را درک می کنم اما طنز در فضایی برابر...نه در فضایی که چهل سال است نویسنده گان ایران را غول هایی بی اخلاق و خمار نشان می دهند و مدیری هم بر همین طبل می کوبد...پروژه ی تخریب دولت روحانی در روزهای منتهی به انتخابات در شان مدیری نیست...اصولن تخریب هر کسی از این دست در شان او نبوده...بحث من رابطه ی ارباب_رعیتی ست که مدیری به آن تن داده...او هر روز به سقوط اش سرعت می بخشد...بی شک کار در تلویزیون سیاسی و میلی ایران چنین از او می خواهد...مهران مدیری خیلی زود تن به پیری داده...او به نفع مشتی خندان در استدیو برخی از مهم ترین دستاوردهای اجتماعی را لگد می زند...هرچند نمی توان انکار کرد که طنزنویس شاهد اغراق های جامعه ی خود است اما مساله بستری ست که او این انتقاد را مطرح می کند...بستری که قطعن نمی تواند تلویزیون بدسابقه، ورشکسته و مطلق نگر ایران باشد...تلویزیونی که بارها و بارها جایگاه خود را نشان داده و حالا چه قدر افسوس که با کمال تاسف باید بنویسم مهران مدیری را «تمام وقت» استخدام کرده برای منویات اش...و این کارمند شده گی مدیری من را یاد دیالوگی مشهور می اندازد در رمان زنده گی جای دیگری ست کوندرا...جایی که قهرمان رمان به نقاش کارمندشده می گوید «تو نقاش خوبی هستی اما آشغال های زیبایی می کشی»...تراژدی مدیری ادامه دارد...
@matikandastan