📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂.. شاید همه چیز با یک عکس آغاز شد.. تو در عکس نیستی
🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
شاید همه چیز با یک عکس آغاز شد.
تو در عکس نیستی . پدر وسط نشسته ، دستی به شانه ی مامان و دستِ دیگر به شانه انسی ، و ما سه برادر یک پله پایین تر نشسته ایم.یکی مان کم است.
تو همیشه کم بودی ، و گاه اصلاً نبودی. مثل حالا که نیستی .
زیرخروارها خاک در زمان گمشده ی جوانیِ ما خفته ای . جایی در خاطر ه های من پشت سه پایه ی دوربین ایستاده بودی و از دریچه
دوربین نگاه می کردی ، با یک چشم بسته منتظر شکار.
گفتی:«گویند که زاغ سیصد سال بزیَد و گاه سال عمرش از این نیز درگذرد. عقاب را سالِ عمر، سی بیش نباشد .»
پدر گفت: «ادبیات بلغور نکن. بینداز .»
فریدون سه پسر داشت | عباس معروفی
🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
@Irlibrary