🔍چرا فردوسی مهم است؟. پاسدار هویت سرزمین‌های شرقی جهان اسلام

🔍چرا فردوسی مهم است؟
@matikandastan
📢فردوسی؛ پاسدار هویت سرزمین‌های شرقی جهان اسلام

بهمن نامورمطلق: ما برای دیدن خودمان به شاهنامه نیاز داریم، همان‌طور که به آیینه نیاز داریم. ما برای دیدن هویت فرهنگی‌مان به آیینه شاهنامه نیاز داریم. به بیان دیگر، ما با کلمات فردوسی دوباره روییدن گرفتیم، رشد کردیم و زاییده شدیم. ما برای این‌که هویت ملی و اجتماعی‌مان را بشناسیم، باید مدام به دیوان حافظ، گلستان سعدی و بویژه شاهنامه فردوسی مراجعه کنیم.

📜ما باید فردوسی را آن‌طور که خودش خواسته است، بازخوانی کنیم. فردوسی در عین حال که تاریخ ما را نوشته، ‌اسطوره‌ها و افسانه‌های ما را نیز یادآوری می‌کند. تاریخ و روایت‌های یک قوم، مهم‌ترین عنصر هویتی آن قوم است و حافظه‌ی جمعی یک قوم بهترین شکل هویت و علت همبستگی آن است. فردوسی‌ ملتی را که هویتش در خطر بود و برای همیشه داشت آن را از دست می‌داد، هوشمندانه نجات داد و با یادآوری روایت‌هایش، آن را به‌روز کرد.

📜فردوسی می‌گوید، من را تاریخی، صرفا اسطوره‌ای یا ادبی نخوانید. یک کتاب ترکیبی به شما ارائه می‌دهم، پس آن را ترکیبی بخوانید. خواندن شاهنامه سخت است، چون ما در جهان فعلی عادت کرده‌ایم همه‌چیز را جزیی، موردی و تخصصی مطالعه کنیم. با روش و منش خوانش‌های جدید ونقدهای نو نمی‌توان آن‌طور که باید فردوسی را شناخت. کسی که می‌خواهد فردوسی را بشناسد، باید خودش حکیم باشد تا بتواند حکیم ابوالقاسم فردوسی را بشناسد. اگر بخواهد با یک جنبه صرفا تاریخی، ادبی، اسطوره‌ای یا جامعه‌شناسانه این‌ موضوع را بررسی کند، در بخش‌هایی به خطا می‌رود و بخش‌هایی را به هم تعمیم می‌دهد.

📜فردوسی می‌گوید «تو این را دروغ و فسانه مدان» یعنی این‌که فکر نکن صرفا دروغ و افسانه است، بلکه باید آن را با خود بررسی کنیم و به رمزهایش پی‌ ببریم. فردوسی می‌گوید برخی روایت‌های من تاریخی و برخی اسطوره‌ای است که با رمز همراه است. اسطوره‌ای که به معنای دروغ نیست، بلکه به روایت نمادین مورد توجه واقع شده است. فردوسی سهل‌ و ممتنع است، هم می‌توان عبارت‌های استفاده‌شده در کتابش را به راحتی درک کرد و هم این‌که بسیار دشوار است، چون در دل همه‌ی آن‌ها رمزی خوابیده است، ظاهری ساده و باطنی عمیق دارند.

📜فردوسی اذعان کرده، عبارت‌هایی که می‌گوید پیش از این هم گفته شده است «سخن هرچه گویم همه گفته‌اند / بر باغ دانش همه رفته‌اند». او خودش به وجود روابط بینا متنی روایت‌هایش آگهی دارد و آشناست. فردوسی واقعا هر آنچه را که قبلا گفته شده بود، جمع کرد و با ترکیبی تازه ارائه داد که این موضوع مهمی است.

📜هیچ شاعر دیگری نمی‌تواند در بازسازی و احیای هویت ما، جای فردوسی را بگیرد. در واقع شاهنامه، نامه‌ همه‌ی نامه‌هاست. شعر «فریدون فرخ فرشته نبود / ز مشگ و ز عنبر سرشته نبود / به داد و دهش یافت آن نیکویی / تو داد و دهش کن فریدون تویی» من را منقلب کرد، تا جایی که مقاله‌ای با عنوان «‌فریدون منم» نوشتم.

📜شخصیت‌های شاهنامه نمادهایی هستند که ما خود را بشناسیم. ما می‌توانیم فریدون، ضحاک، کیکاووس، افراسیاب یا رستم باشیم. صحبت‌هایی که فردوسی نقل کرده، برای این است که خودمان را بشناسیم و ببینیم کدام‌یک از شخصیت‌های فراوان شاهنامه هستیم و با شناخت شاهنامه به شناخت خودمان برسیم. آنجا بود که احساس کردم فردوسی تا چه اندازه عمیق سخن گفته است.

📜فردوسی می‌گوید، همه‌ی این حرف‌ها زده شده و من می‌خواهم آن‌ها را باز ترکیب و بازنویسی کنم. از طرف دیگری می‌گوید، فکر نکنید حرف‌هایی که من می‌زنم دروغ است و اگر این‌طور فکر می‌کنید به‌دنبال راز و رمز آن بگردید. او خطاب به مخاطب حرف می‌زند و می‌گوید «فریدون تویی» یعنی تو می‌توانی فریدون یا دیگری باشی. پس همه‌ی ما استعداد ضحاک، فریدون یا رستم شدن را داریم و مستعد یکی از شخصیت‌های شکل‌گرفته شاهنامه‌ هستیم.

📜بهترین شناخت هر انسانی، تصویر آن انسان از خداست. هر شاعری به شکلی به نام نامه‌ی خود را شروع می‌کند. برای مثال سعدی با عنوان «به نام خداوند جان‌آفرین» به نام نامه‌اش را شروع می‌کند و جان‌آفرین برایش مهم است، اما فردوسی می‌گوید «به نام خداوند جان و خرد». اگر شما این خدا را با خدای هومر و بسیاری از اسطوره‌شناسانی که در دنیا به تصویر کشیده شده‌اند، مقایسه کنید، متوجه عظمت فردوسی و خدایش می‌شوید.

📜سعدی هم از فردوسی بسیار الهام گرفته است، همه‌ی شاعران معاصر به‌گونه‌ای از فردوسی الهام گرفته‌اند. 📜زمانی که شما به خارج از حوزه تمدنی ایران می‌روید، تازه متوجه می‌شوید خدای فردوسی نسبت به خدای هومر، پاک و منزه است. بازتولید هویت ایرانی همراه با خردورزی و معنویت ایرانی - اسلامی نزد فردوسی صورت گرفته است.

📜اگر فردوسی نبود ما هم نبودیم، همان‌طور که بدون فردوسی، مصر دیگر مصر نیست، مصری که هویت مستقل داشت، چون فردوسی نداشت، هویت سابق خود را از دست