📢کامو، کاموی ترس خورده!

📢کامو، کاموی ترس خورده!
@matikandastan

مهدی یزدانی خُرم: این عکس آلبر کامو را کمتر دیده بودم تا امشب که داشتم تجربه را نهایی می کردم و صفحات را می خواندم و این عکس ورودی پرونده ای درباره ی ترجمه ی جدید کاشیگر از بیگانه بود.عکسی که یقه ام را گرفت...عکسی احتمالن رنگی شده که در سال های آخر عمر نویسنده از او برداشته شده...حتا اگر کاموبودن سوژه را فراموش کنیم باز چیزی از تاقیر عکس کم نمی شود...عکس مردی بهت زده را نشان می دهد...مردی که برای عکاس فیگور گرفته_کاری که کامو درش استاد بود_ پشت به تاریکی دارد و پرده ای کنارش است...در عین این که تسلط دارد بر مخاطب اش انگار چیزی عجیب دیده...صورتی رنگ پریده و سیگاری که قفل شده در انگشتان...کاموی ترس خورده، مبهوت، تنها یا مرموز؟ مردی که در این عکس است از دل قرن نوزدهم آمده شاید...از دورانی که عکس گرفتن امری اشرافی تر بود...او مخاطب عکس را مسلط نگاه می کند اما یک حضور نامرءی در جایی بیرون قاب صورت اش را به هم ریخته...کامو یا همان مرد داخل قاب با انبوهی از دیگر تصاویر جاه طلبانه ی این نویسنده تفاوت دارد...نگران است. اما خودش را نباخته و تکانی نخورده تا عکس برداشته شود...و سیگار بی رمق اش تهی ترین شی بی جان عکس است که با رنگی شده هارمونی عجیبی با رنگ سپیای دل مرده ی اطراف پیدا کرده...کمتر عکسی از این نویسنده ی الجزایری و البته فرانسوی دیده بودم که در عین شکوه چنین تلخی و بهت و حس مرگ را به من منتقل کند...آلبر کاموی نگران و مبهوت...یک بیگانه در پاریس که نتوانست بااین شهر اخت شود...
@matikandastan