سلام و عرض ادب خدمت دوستان اهل قلم، مهرابی مهرآگین و سرکار خانم سلطانی عزیز

سلام و عرض ادب خدمت دوستان اهل قلم، مهرابی مهرآگین و سرکار خانم سلطانی عزیز.
داستان یا حسین را دوبار خواندم.
اولین نکته ای که از آن لذت بردم ایجاز آن بود. و ناگفته های بسیاری که در آن گنجانده اما پنهان بود.
نکته ای که به اثر لطمه زده و توصیفات آن را نچسب کرده بود، زاویه دید من راوی است. به عبارتی نویسنده شخصیت اصلی خود را در موقعیتی قرار داده که مجبور شود اطلاعاتی از خود بدهد که از نظر او عادی است اما بیان آن برای مخاطب، غیر عادی و تصنعی است.
ببخشید! انگار نشد که بشه! منظورم اینه که اطلاعاتی که راوی مجبور به ارایه آن میشه تجربه ی شخصی اوست. از جمله گشتن سطل، بوی بد زباله هاو غربال کردن آن ها، اما اگر این توصیفات از زاویه دید سوم شخص بود همه ی آن ها عادی و طبیعی نمود پیدا می کرد.
پایان داستان زیادی باز بود!! انگار بدون حصول نتیجه ای منطقی، بلاتکلیف رها شده بود. هر چند اگر بی انصافی نباشد تصور می کنم که داستانی شکل نگرفته است.
جسارتا به عقیده ی حقیر، این داستان نه تنها مذهبی نبوده بلکه مذهب و افراطی گری در امور مذهبی را به چالش کشیده است. ( کاش سواد آن را داشتم و با صراحت می گفتم ضد مذهب است!!) راوی از مردی که بوی زباله ها او را به واکنش وا می دارد، کمک مالی قبول می کند اما از زنی که بانی هزار غذای نذری است نمی پذیرد.
در پایان از خوانش اثر لذت بردم و از برگزیده شدن آن خرسند. با آرزوی موفقیت برای نویسنده ی محترم.