📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
📢گریز از نالههای هدایت. گفتوگوی شهرآرا با حافظ خیاوی
📢گریز از نالههای هدایت
@matikandastan
گفتوگوی شهرآرا با حافظ خیاوی
حافظ خیاوی با انتشار همان نخستین کتابش توانست در میان نویسندگان امروز کشور جایگاه خوبی دست و پا کند. «مردی که گورش گم شد» که سال ٨۶ به چاپ رسید، تندیس بهترین مجموعه داستان سال را از جایزه ادبی «روزی روزگاری» گرفت و در ادامه بارها تجدید چاپ شد. ترجمه این کتاب به زبان فرانسوی نیز در سال ٢٠١٢ انتشار یافت که نامزد جایزه ادبی «کوریه انترناسیونال» شد. دومین مجموعه داستان او با نام «خدا مادر زیبایت را بیامرزد» سال گذشته وارد بازار کتاب شد و باز هم مورداستقبال قرار گرفت. او کارهای دیگری هم دارد که در فضای مجازی منتشر کرده است. همچنین این روزها نوشتن رمانی به زبان ترکی را دست گرفته است. خیاوی متولد سال ۵٢ در مشکینشهر است و مدرک کارشناسی تولید را از دانشکده صدا و سیما گرفته است.
◀یکی از منابع عمده نویسنده، خاطرات و گذشته اوست. در کتاب جدید شما (خدا مادر زیبایت را بیامرزد) نشانههایی مانند اصرار به استفاده از راوی اول شخص وجود دارد که ارتباطی تنگاتنگ با بهره بردن داستاننویس از خاطرههایش دارد. چقدر از این منبع در نوشتن داستانهایتان بهره میبرید؟
✒در نوشتن، از خاطرات خودم، خاطراتی که دیگران برایم تعریف کردهاند و تخیلم استفاده میکنم ولی طوری مینویسم که به نظر میآید خاطراتی که از دیگران شنیدهام و ماجراهایی که تخیل کردهام خاطرات خودم است. مثلا در همین «خدا مادر زیبایت را بیامرزد» خاطرات خودم خیلی خیلی کم هستند.
◀عشقهای کودکی یا بلوغ زودرس بنمایههایی پررنگ در داستانهای هر دو کتاب چاپشدهتان هستند. دلیل توجه شما به چنین موضوعی چیست؟
✒واقعا دلیلی ندارم. ناخودآگاه است. مینویسم و به قول شما عاشقانه در میآید.
◀انتظار وقوع فاجعه، مثلا قتل در داستان «کت و شلوار داوود»، مفهوم دیگر ی است که در آثارتان تکرار میشود. این چقدر به شرایط اجتماعی پیرامون حافظ خیاوی به عنوان نویسنده ایرانی برمیگردد؟
✒هم به شرایط جامعه برمیگردد و هم به حساسیت و ترس خودم از شرایط و اوضاع اجتماعی. مثلا همین «خدا مادر زیبایت را بیامرزد» را در پاییز ٨٩ نوشتم، یک سال بعد از بیماری سختی که نزدیک بود بکشدم، در خانهای در تبریز که در آن با دوستی که کارش نمیگرفت و هر روز غمش را با خودش به خانه میآورد همخانه بودم، روزهایی که خودم هم خیلی مضطرب و غمگین بودم.
◀آغاز داستان مدرن فارسی با نوشتههای هدایت است. مرگاندیشیای را که در برخی داستانهایتان دیده میشود باید برآمده از سیطره هدایت و این محتوا بر داستان فارسی از آغاز تاکنون دانست یا به جهانبینی خاصی برمیگردد؟
✒نه، به هدایت مربوط نیست. نک و نالهها و هی «چقدر اوضاع و شرایط بد است» گفتنهای هدایت حالم را به هم میزند. سالهاست که حتی نتوانستهام یک سطر از هدایت بخوانم. در داستانهای من، اگر مرگ هست، طنز و شیطنت هم هست. (منبع: روزنامه شهرآرا، از گفت و گوی وحید حسینی ایرانی با حافظ خیاوی)
@matikandastan