📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
بخش هایی از گفتگوی سفید با ابوتراب خسروی
بخش هایی از گفتگوی سفید با ابوتراب خسروی
یکی از نقاط افتراق داستان شما با جریان حاکم نویسندگی در ایران، تمسک به الگوی شرقی داستانسرایی است. مانند آن چه در «هزار و یک شب» و «تاریخ بیهقی» دیده می شود. برای ما کمی در مورد خصوصیات این الگوی شرقی بگویید. جذابیت «هزار و یک شب» و «اسفار کاتبان» در چیست؟ آیا اصلا این دو شباهتی دارند؟@dastanirani
این طور به نظر می رسد که داستان و رمان همزمان با اتفاق مشروطه، به ایران میرسد. عدهای از تحصیلکردگان در اروپا با داستان و رمان آشنا میشوند و آن را در ایران معرفی میکنند. بی آن که منکر خاستگاه غربی داستان و رمان به شکل امروزیشان بشویم باید این را هم در نظر داشت که با رجوع به تاریخ خودمان میتوانیم آثاری بیابیم که به لحاظ فن روایی، آثاری غولآسا به شمار میآیند. آثاری چون «تفسیر عتیق نیشابوری»، «تذکره الاولیا»، «تاریخ طبری» و همین «تاریخ بیهقی». فیالواقع فارغ از موضوعیتِ این آثار، اعم از تاریخ و مذهب و چیزهای شبیه به این، در همهشان نوعی از فن روایی دیده میشود که میتوان آن را «فن روایی شرقی» دانست. ابر روایاتی که میتوان با مددگیری از آنان داستان به واقع «ایرانی» نوشت. مشخصهی این فن روایی آن حالت تودرتو بودن و پازلگونه بودن خردهروایات است که در «هزار و یک شب» یا «نفحات الانس» به وفور دیده میشود. این تکرار الگوهای پیچیده و تو درتو را حتی میتوان نوعی زیباییشناسی ایرانی تلقی کرد. زیباییشناسیای که در تمام هنرهای ایرانی از قالیبافی و کاشیکاری تا روایت داستانی به وضوح دیده میشود. به عقیدهی من داستان ایرانی، خواه و ناخواه متضمن این الگوست. و وقتی میگویم داستان ایرانی، مقصودم داستانیست که بی ذکر نام نویسندهی آن بتوان تشخیص داد متعلق به مکتب روایی ایرانی است. شباهت «اسفار کاتبان» از منظر تکرار الگوها، تودرتویی روایت و خردهروایات و ایجاد تکنیک بینامتنی با آثاری چون «هزار و یک شب» و «تاریخ بیهقی» حاصل همین تفکر است.
داستان شما همواره با تبلور مفهوم مناسک در رویکرد شرقی به داستانسراییست. به نظر شما نقش تجهیز مناسک و آیین در داستان شرقی کجاست؟ به خصوص در مورد موضوع و مرگ و سنخ که جمیع آثار شما به چشم میخورد.
تجهیز مناسک در همهی فرهنگها امری غیر قابل انکار است. لیکن آنچه در فرهنگ ما قابل لمس است، حضور بیشتر مناسک در زندگی اجتماعی مردم است. از طرفی برای ایجاد یک فضای موازی با رئالیته (و نه خود رئالیته) میبایست از المانهای فرهنگی جامعه بهره گرفت. حال با توجه به این دو نکته، گفتنی است که در فرهنگی که مناسک سنتی و مذهبی تا این اندازه رواج دارند، برای ترسیم فضایی که خوانندهی این فرهنگ به راحتی با آن ارتباط برقرار کند و برای او ملموس باشد تجهیز داستان به چنین مناسکی لازم و ضروری به نظر میرسد.
یکی از اصلیترین ارکان قصهگویی «تعلیق» است. اهمیت تعلیق در آثار شما تا چه اندازه است؟
حاصل تعلیق حیرت است. و همانطور که گفتم داستان خوب باید نقطهی حیرتی ایجاد کند. کم نیست کتابهایی که خواندنشان شما را قلقلک هم نمیدهد. نویسندههایی هستند که بیست یا سی کتاب دارند اما خواندن هیچ کدامشان تاثیر در خواننده ایجاد نمیکند. به نظر من این شیوه درست نیست. نقطهی حیرت یک امر حیاتی برای داستان است. چرا که حیرت منجر به اندیشه میشود. لحظهای که خوانندهی شما دچار حیرت شود، لحظهایست که جرقهی اندیشهای در ذهنش زده میشود و آن لحظه همان است که من در تلاشم خوانندهام را به سویش هدایت کنم. اهمیت تعلیق در این است که آن نقطهی حیرت را در داستان ایجاد میکند.