داستانک/ matikandastan یاد دکتر. K. H

داستانک/ matikandastan@

📃به یاد دکتر .K.H.G
✒نوشته‌ی ایشتوان اِرکنی
✏برگردانِ پارسیِ کمال ظاهری


دکتر .K.H.G، همان‌طور که برای اسب سقط‌شده گودال می‌کَند، پرسید: «هولدرلین را می‌شناسید؟»
قراول آلمانی گفت: «چه‌کاره است؟»
دکتر .K.H.G توضیح داد: «او کسی لست که "هیپریونت" را نوشته.» خیلی دوست داشت توضیح بدهد؛ «بزرگ‌ترین نماینده‌ی رمانتیسم آلمان. هاینه را چه‌طور؟»
قراول پرسید: «این‌ها چه‌کاره‌اند؟»
دکتر.K.H.G گفت: «شاعرند. اسم شیللر را هم نشنیده‌اید؟»
قراول آلمانی گفت: «چرا، شنیده‌ام.»
«ریلکه را چه‌طور؟»
قراول گفت: «او را هم.» و با صورت برافروخته هفت‌تیرش را کشید، و دو گلوله توی سر دکتر .K.H.G خالی کرد.
۱٩۶٢

📖از کتاب «قصه‌های یک دقیقه‌ای»؛ نشر چشمه
@matikandastan