📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
اقتباس از داستانهای بهرام صادقی در سینما. داستایوفسکی در خیابانهای تهران!
اقتباس از داستانهای بهرام صادقی در سینما
@matikandastan
📢روح داستایوفسکی در خیابانهایِ تهران!
سعید عقیقی: ◀من زمانی در اصفهان، «ملکوت» بهرام صادقی را فصل به فصل و همین طور مجموعه داستان «سنگر و قمقمه خالی» را درس میدادم. می دانید که خسرو هریتاش «ملکوت» را به فیلم برگردانده ولی اقتباس موفقی از کار درنیامده، به این خاطر که خیلی از عناصر آن داستان بلند صرفا در محدوده ادبیات می گنجد و ساختن معادل تصویریاش دشوار است. مثلا هریتاش تکه معروف حلول جن را در فیلم را حذف میکند. وقتی بخشهایی از یک داستان را حذف میکنید روی قسمتهای دیگرش باید مکث کنید که شاید به اندازه قسمتهای دیگر خارقالعاده یا رعبآور نباشد.
◀صادقی جزو نویسندگانی است که به سرعت جلوهگر شد و خیلی سریع هم نابود شد. یعنی حیات ادبی در مدت زمانی کوتاه درست در نقطه اوج ادبیات ایران، نیمه دهه ۴۰ صادقی دیگر حضور ندارد. این به روحیه خودویرانگری که در روشنفکران ما وجود دارد و در آن دهه تشدید میشود، برمیگردد.
◀از یک طرف میگویند چرا سینمای ایران به لحاظ پسزمینه اَدبی ضعیف است، از طرف دیگر وقتی شما به عنوان یک هنرمند به سمتش میروید با پاسخهای اینچنینی مواجه میشوید: «خب از این نویسنده که نمیشود اسم برد، آن یکی هم نمیشود و اون یکی هم فلان مشکل رو داره» من چیزی در حدود ٣۰ تا از داستانهای ایرانی را در مرحله نگارش طرح متوقف کردم به این دلیل که مشخصا نمیشد انجامشان داد. داستانهایی از گلشیری، بزرگ علوی، صادق هدایت و مشخصا بهرام صادقی.
◀یادم هست مدیر فستیوال سن پترزبورگ بعد از دیدم فیلم «شبهای روشن» به بنیاد فارابی ایمیل زده بود که به وسیله فرزاد موتمن باخبر شدم: «من هیچ وقت فکر نمیکردم بشود روح داستایوفسکی را بشود در خیابانهای تهران دید.»... به نظر خودم هم تعریف اقتباس همین است؛ اینکه شما چطور یک روح را در جسم تازهای بازآفرینی میکنید.
◀در ادبیات وقتی میگوییم او تمام گلها را با عشق آب داد یعنی کنشی توصیفی را ارئه کردهایم. ولی در سینما اگر جمله توصیفی را حذف کنید آن «آب دادن» به گلها باقی میماند. در ادبیات ما این حس را با درون خودمان همساز میکنیم ولی در سینما درون را فقط از طریق بیرون میتوانید دریافت کنید.
◀من در تعریف فنی فیلمنامه میگویم: فیلمنامه ترکیبی است از یک متن ادبی با دفترچه راهنمای استفاده از لوازم برقی.
◀مسئله سینما مسئله انتخاب لحظههاست. لحظه شامل شخصیت دراماتیک، موقعیت دراماتیک و میزانسن است. اگر میزانسن درستی انتخاب کنید، موفق میشوید قصه بهرام صادقی را از دهه ۴۰ برسانید به زمانی که در آن زندگی میکنیم. با تطبیق شاخصههایی که مهمترینش باورپذیری است. (منبع: نشریه سینما-ادبیات، شماره ۵٣، تیر و مرداد ۱٣٩۵)
@matikandastan