دش را بزند.. سمفونی مردگان موزه‌ی عشق‌های نافرجام است، ازعشق دیوارگرفته‌ی جابر به آیدین

دش را بزند.
سمفونی مردگان موزه ی عشق های نافرجام است،ازعشق دیوارگرفته ی جابر به آیدین.عشق واشک مادر به همه حتی یوسف زمینگیر واورهان طاغی.عشق سیال وتب دار آیدین به آیدا، به شعر،به سورملینا وعشق سرخورده ونافرجام سورمه.هرکدام به نحوی داستان را به سویی می کشاند وخواننده دراین کشاکش مانده طرف کدام را بگیرد.
درسمفونی مردگان هیچ کس محکوم نیست.به دادگاهی می ماند که هرکس می آید حرفش را می زند ومی رود.یا به سالن اجرای سمفونی که هرکس یک گونه ساز گروه را کوک می کند ومی نوازد.یکی یکی وبه نوبت.خواننده بهت زده مانده چه تصمیمی بگیرد وحق با کیست.
آیدای دیوار کشیده شده ومحصورحق دارد.آیدین هم حق دارد،شعر دارد،حرف دارد.اوهم حیف شده.سورملینا هم حق دارد اوکه مرگش آیدایی دیگراست.پای درد دل اورهان که می نشینی اوهم دلایلی دارد برای اورهان شدن.
یوسفی که حال مردن هم نداردحتی برای مردن هم وقت ندارد ومرتب نشخوار می کند.وقتی هنوز با چشمان باز مرده بودونشخوار می کرد.او هم می خواست پرواز کند که مرد او که یک عمر زنده زنده مرده بود.اوهم حق داشت.
ایاز وجمشید دیلاق همه وهمه صف کشیده تا من خواننده رای دهم حق با کیست.همه حق دارند.حتی چلچله هایی که مغزشان خورده شده وکلاغ هایی که روی سیم گورستان به تماشا نشسته اند ومی گویند برف برف...

ایوب بهرام دیماه
تحلیلی برسمفونی مردگان ایوب بهرام/مدومه
http://www.madomeh.com/site/news/news/5015.htm

کانال انجمن ماتیکان داستان
https://telegram.me/matikandastan