این یعاد بود که می‌دیدم. بیست سال یعاد را یک‌جا می‌دیدم، با چشم‌هایش، صدایش، مویش، و قامتش

این یعاد بود که می‌دیدم. بیست سال یعاد را یک‌جا می‌دیدم، با چشم‌هایش، صدایش، مویش، و قامتش. چه احساسی دارد ماهی‌ای که یکباره طوفان کنار زده باشد یخ‌هایی را که بیست سال بر آب بالای سرش متراکم شده؟ ای خاک‌های قطب جنوب به اینان بگویید چه احساسی دارید اگر یکباره یخ‌های یک عمر از روی دلتان کنار رود. ای زبانه‌های آتشفشان حال مرا بگویید! ای صخره‌های سرزمینم چشمه‌ها از دل بیرون ریزید.
اما، من اشک از چشمم بیرون ریخت.


وقایع غریب غیب شدن سعید ابونحس خوشبدبین | رمان | امیل حبیبی | ترجمه احسان موسوی خلخالی | نشرنون | @noonbook1