📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
داستانک/ matikandastan حسینی ایرانی
داستانک/ matikandastan@
فرشته
وحید حسینی ایرانی
این هفدهمین زن زندگی مازیار بود، اما باورش نمیشد که بالأخره نوبت کامجویی او رسیده.
صنوبر و روشنک و فرنگیس و سوسن و... هر یک زمانی آمده بودند و بعد با دلیل و بیدلیل او را حسرت به دل گذاشته و رفته بودند. اولین زنی که عاشقش شد، دنبال شوهر تنومند بود و دومی از مرد بیپول خوشش نمیآمد، دیگری افسرده بود و شب خواستگاری، پیش از آنکه برای میهمانها چای بیاورد، رگش را زد، بعدی کسی را دوست داشت و در برابر تقاضای مازیار بهانه میآورد که حالا چه اصراری به ازدواج است؛ دوستِ هم میمانیم...
این آخریها، الناز و رعنا، که اصلاً به دردش نمیخوردند؛ یکی فمینیست و در واقع لزبین بود و دیگری ایدز داشت.
اما هفدهمی ماه بود، زیباییاش با همه فرق داشت؛ وقتی به سراغش آمد که باید. لحظۀ موعود برای مازیار فرا رسید؛ هر چند سنی نداشت و تازه پا به میانسالی گذاشته بود...
از مجموعه داستان در دست چاپِ "آناناس"
@matikandastan