✅ حداد عادل، ابوریحان بیرونی و باقی ماجرا

✅ حداد عادل، ابوریحان بیرونی و باقی ماجرا

از جناب حدادعادل که چندی پیش عوامِ منتقدِ فرهنگستان را حرام‌لقمه خواند که با کش‌لقمه‌ی جوک‌آلود آنان هم بی‌مناسبت نباشد، یا شعر دردسرساز و جنجالی‌اش در باره‌ی زبان فارسی را نه تنها بر دیوار بنیاد سعدی که بر سردرِ فرهنگستانی هم کاشیکاری می‌کند که خود ریاست آن‌ها را بر عهده دارد، یا اصلاً در همین مجلس یادبود ابوالحسن نجفی هنگام یادآوری فعالیتش در مؤسسه‌ی فرانکلین عبارت حیرت‌انگیز «از بد حادثه» را می‌افزاید و ادیبان سوگوار مجلس را جملگی انگشت‌به‌دهان می‌گرداند، این مقدار عوام‌گرایی و جای‌اشتباه‌نشستگی بعید نیست.

این‌که کسی را که عمری را سال به سال نثارِ زبان فارسی کرد، با دانشمندی مقایسه کند که با همه‌ی عظمت و شکوهش در تاریخ تمدن ایران، از بلندآوازه‌ترین فارسی‌گریزان همین تاریخ است.

در سده‌های ۴ و ۵ هجری قمری که فارسی‌ستیزی در بخشی از سراندامِ ایران آن دوران جریان داشت، ابوریحان بیرونیِ خوارزم‌زاده نیز خود را اساساً فارسی‌زبان نمی‌دانست و چنان از فارسی بیزار بود که می‌گفت: «اگر مرا به عربی هجا [دشنام] گویند دوست‌تر دارم تا به فارسی مدح کنند.»

به گفته‌ی آذرتاش آذرنوش، متأسفانه این‌گونه زخم‌زبان‌ها در آثار ابوریحان بیرونی اندک نیست و گاه حتا دلیل روشنی هم برای آن نمی‌توان یافت. اما با این همه عجم‌ستیزی، باز او فارسی‌دان بزرگی بود و همه‌ی دانشمندان، «التفهیم» فارسی او را فصیح و شیوا دانسته‌اند. کتابی که بی‌تردید یکی از مهم‌ترین آثار علمی سده‌های نخست هجری قمری ست.

ابوریحان بیرونی دانشمندی بود بس بزرگ و جامع‌الاطراف و مایه‌ی افتخارِ نه فقط ایرانیان که اکنون از مفاخر جامعه‌ی بشری ست در مجموعه‌ی تاریخ جهان. اما فارسی‌گریزی و عجم‌ستیزی او نیز مستند به اشارات بسیارِ خود در آثارش، چیزی نیست که پوشیده مانده باشد.

کاش ابوالحسن نجفی زنده بود و به رئیس فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی می‌فرمود که در ستایش علم‌اندوزیِ کسی که بزرگ‌ترین ثمره‌ی زندگی‌اش، باغبانی و آبیاری زبان فارسی ست، کج‌سلیقگی نفرماید و دستِ‌کم بی‌خیالِ ابوریحان بیرونی شود، تا نه تنِ نازک ادیب ازدست‌رفته را در گور بلرزاند و نه روح پرفتوح ابوریحان بیرونی را در آسمان.

@khabgard

متن کامل یادداشت را با ارجاعات آن در خوابگرد بخوانید:
http://khabgard.com/?p=929