مهدی ربی.. پمپ بنزین شلوغ است

#داستان_کوتاه
#باد_مخالف
مهدی ربی

پمپ بنزین شلوغ است.صورتم را چسبانده ام به کاپشن چرم صادق.باد سردی از سوی مخالف می آید.بی ام و مشکی متالیک می ایستد بغل مان. به صادق می گویم :"تانزده پرش کن بریم."می گوید:"نه بذار بزنه."تا می خواهم بپرسم چرا،فرشته ای سفیدپوش مقابل مان می ایستد.
صادق می گوید:"عمرا بزنم خانم،اول شما.اگرم سردتونه بفرمایید تو ماشین،خودم پرش میکنم."از موتور می پرد پایین.فنرها ،تریل را بالا وپایین می کنند.چشمان مشکی برای،پوستی بی نهایت سفید وموهای رنگ شده ی شرابی که از جلو فرق وسط شده اندواز عقب ریخته اند روی کمرش. ابروهای مشکی به هم پیوسته ی پهن، قدبلن وتوپردست ها را به هم گره زده صفحه ی پمپ را نگاه می کند.باد مخالف مانتوی نازک چاک دار را می برد بالا وبه بدنش می چسباند.برمی گردد وپشت به باد می ایستد. با خودم می گویم:"گل پشت ورو ندارد."با این که ثابت سرجایش ایستاده تمام اعضای بدنش مثل برگ بید می رقصند.
خیالش گرمم می کند. چشمانم سنگین می شود.باد ماشین که به صورتم می خورد پاهام را روی زمین محکم تر می کنم. صادق شیلنگ را می گذارد توی باک موتور ومی گوید:"کجایی پسر موتور نندازی" کارگر پیر شرکت نفت پانصدی را که از صادق می گیرد،می گوید:"خدا زیادشون کنه" می خندد.می خندیم. از لای صف ماشین ها که توی اتوبان افتادیم صادق می گوید:
_حامد زنه رو دیدی؟
_آره خیلی ناز بود.
_خدایی اس زور نیست این لامصب مال یه نفر باشه؟بی عدالتی از این بزرگ تر میشه؟
می خندد.می خندد.آنقدر که سرفه اش میگیرد. کمرش را می مالم.
_پس باید مال چندنفر باشه؟
کمی مکث می کند.
_مال پونزده نفر شایدم بیشتر.
کمرش را دوباره می مالم.
_حامد به نطر تو این زنه کار می کنه؟
_چه جور کاری؟
_چه میدونم کار خونه دیگه ... مثلا به نظر تو حاضر میشه دستشو تا مچ بکنه توی شکم مرغ ودل وروده هاش رو دربیاره یا کله یه گوسفند نرو پاک کنه واسه کله پاچه؟یا اصلا توالت خونشونو بشوره؟
_شاید شوهرش این کارارو می کنه ...
_نه بابا!شرط میبندم از اونایی بود که تو خونه هاشون کلفت دارن.
نفسش را با فشار می دهد بیرون. جوری که صدای سوتش را میشنوم.
_صادق،به نظر تو این زنه چندتا مردو میتونسته عاشق کنه؟
_اوه ،اوه،بازم که شعر گفتی پسر.
باخودم می گویم:"پانزده تا. صدوپنجاه تا.هزارتا.وپانصدتا.صادق راست می گوید بی عدالتی از این بزرگ تر!"
صورتم را می چسبانم به کاپشن چرم صادق .بادسردی از سوی مخالف می آید.
"حامد!اون جا رو نگاه کن یه بی ام و دیگه ."
🎈📌📕📚📒
لینک کانال کتابدونی
@ketabdooni