📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
شر در ادبیات جنوب. بررسی مجموعه داستان سیاسنبو اثر محمدرضا صفدری
شر در ادبیات جنوب
بررسی مجموعه داستان سیاسنبو اثر محمدرضا صفدری
فرهاد خاکیان دهکردی نویسنده(روزنامه شهروند)
در تاریخ ادبیات معاصر ایران، بیگمان هرجا جستوجویی در باب داستاننویسی جنوب و مضمونهایی از قبیل خشونت و جنگ وجود داشته باشد، مجموعه داستان «سیاسنبو» اثر محمدرضا صفدری، نقش پر رنگ خود را فریاد میزند. صفدری ابدا در این مجموعه به یک مضمون بسنده نکرده و همواره کاراکترهای داستانی را در معرض شرایط هولناکی قرار داده است که سازوکارهای این هولناکی در این جستار بررسی میشوند.
در داستانهای شخصیت محور، عموما کاراکتر در وضع ویژهای قرار میگیرد، آنچه او را شاخص و داستانی میکند، کنش یا واکنشی است که از خود در آن هنگامه بروز میدهد و اتفاقا در اینجا عملی که از او سر میزند، وی را استثنایی میکند، زیرا دیگران تن به شرایط موجود دادهاند، پس عمل او شاخص است. به فرض مثال رمان «بیگانه» از آلبرکامو این گونه است. به واقع اصلیترین عامل وقوع داستانهای صفدری، بروز و ظهور همین شخصیتهای یکه است. کشمکش در پیرنگ داستانهای او، بیشتر برمبنای تقابل فرد با جامعه است. در این داستانها جامعه عبارت است از جنوب نو که تحتتأثیر خاصیتهایی صنعتی و فرهنگی شرکت نفت دچار گسست جدی در نسبت با جنوب کهنه شده است. پرسوناژهای اصلی که به طبقه کارگر تعلق دارند و جهانبینیشان نشأت گرفته از جنوب کهنه است، در درجه اول تمامیت خود را در خطر میبیند و بنابراین از خود واکنشهای غریزی بروز میدهند. صفدری در داستانهای این مجموعه، از طریق ویژگیهای زمینه و صحنه که یا در گرمای طاقتفرسای جنوب یا در شرایط جنوب جنگزده محقق میشود، فضای غیرقابل تحمل و هولناکی را به پرسوناژها تحمیل میکند. در نتیجه تقابلی که رخ میدهد، پیش از هر چیز نتیجه نهایی خودش را که سرکوبی جنوب کهنه و بومیهای معترض است، فریاد میزند ولی با طی کردن این فرازوفرودهای داستانی که سرشار از المانهای بومی جنوب و شخصیتهای مرتبط است، تعلیق داستانی ایجاد میکند تا «سیاسنبو» بدل به یک مجموعه داستان پر کشش بشود. این تناظر عناصر متضاد بین جنوب نو و جنوب کهنه، این اختلاف طبقاتی بین بومیان و کارمندان شرکت نفت و در درجه اعلای خود مهندسان خارجی، همچنان شاخصهای از بازگشت مضمون مورد بحث، در نظام جدیدی از روابط است که در رابطه بین کاراکتر و کمپانی، فرد همواره نقش خوارشمردهای را ایفا میکند، او که یک مظلوم ازلی، ابدی در برابر با ظالمی تاریخی است، خواسته یا ناخواسته مجبور به واکنش است، حال بیشتر افراد با تن دادن به نقش تاریخیشان رفتهرفته، در جهانبینی خود تغییراتی ایجاد میکنند و مظلومهای مترقی میشوند، یا آن چند شخصیت عاصی پدید میآیند که دست به طغیان میزنند. در هر دو حالت این تناظر به کام پدیدآورندگان جنوب نو است که علاوه بر ثروت، قدرت سیاسی نیز دارند. این واکنشها، با بیمنطق نشان دادن بومیان، اتفاقا بر قدرت شرکت اضافه میکند و رفتارش را توجیحپذیر جلوه میدهد. بنابراین رفتار غریزی کاراکترهای عاصی تعبیر به شر میشود، خوانش اصلی و عمومی از وقایع را شرکت رقم میزند، خیر و شر را او تعیین میکند. اینجاست که نقش وقوع داستان و ادبیات مشخص میشود، آنجایی که این پرسش را مطرح میکند که به واقع کدام عمل شر و کدام یک خیر است؟... با القا کردن مفاهیم از طریق مهندسی داستان، مخاطب در ذهن و تنهایی خود، شاید تنها پاسخ به این سوال را کشف کرده باشد. صفدری در این مجموعه ابدا به دام ایدئولوژی گرفتار نمیشود و باور دارد که وفاداری ادبیات، قطعا به ذات و ادبیت خود اوست و به هیچ روی، تحت هیچ مضمونی ادبیات موظف نیست که تعهدی به دور از ذات خود داشته باشد، حال آنکه ذات ادبیات، این ابریشم خیال به خودی خود نجاتدهنده بشر است.
کانال انجمن ماتیکان داستان
https://telegram.me/matikandastan