📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
سخنان فرزانه کرم پور درباره ادبیات مهاجرت در گفتگو با ایلنا: بسیاری از آثاری که توسط نویسندگان خارج از کشور منتشر میشود از لحاظ ز
سخنان فرزانه کرم پور درباره ادبیات مهاجرت در گفتگو با ایلنا:بسیاری از آثاری که توسط نویسندگان خارج از کشور منتشر میشود از لحاظ زبانی شکست خورده است به این دلیل که آنطور که باید و شاید با زبان روز ایران در ارتباط نیستند. اخیراً کتابی خواندم از سعید قهرمانی که استاد ریاضیات و رییس دانشگاه است که سالهاست در امریکا زندگی میکند. خواندن زندگی نامهی او بسیار جذاب است اما من نمیتوانم این کتاب را به دیگران به خصوص به جوانان پیشنهاد کنم به این خاطر که ایشان 40 سال است در امریکا زندگی میکند و ارتباط خود با زبان را از طریق کتابهای مولانا و سعدی حفظ کرده است. دایرهی واژگانی گستردهای دارد اما از زبان روز ایران بیاطلاع است. شگردهای داستاننویسی و خاطرهنگاری را نمیداند و حشو و زوائد زیادی در کار او به چشم میخورد. امروز معیار داستاننویسی عوض شده و شعارِ داستان خوب باید این باشد که بیشترین معنا در کوتاهترین جملات گنجانده شود. وقتی به کشورهای دیگر میرویم باید زبان ادبیِ آن کشور را خیلی خوب یاد بگیریم. وقتی ما زبان را در حد رفع احتیاجات یاد بگیریم مجبوریم به زبان خودمان بنویسم و زبان ما در دنیا مخاطب چندانی ندارد. اگر نویسنده بخواهد برای مخاطبِ ایرانی بنویسد باید مرتب کتابهای رسیده از ایران را مطالعه کند تا با زبان روز و روند داستاننویسی آشنا باشد و همچنین ادبیات انگلیسی را نیز مطالعه کند، این کاری است که آقای عباس میلانی انجام داد و کتابش را ابتدا به زبان انگلیسی منتشر کرد. همینطور کارهای داریوش شایگان ابتدا به زبان انگلیسی منتشر میشود و سپس مترجمی آن را به فارسی ترجمه میکند. نویسنده باید بر هر دو زبان بسیار مسلط باشد. نویسندههایی که از ایران میروند بهجای گشتن به دنبال زوایای فرهنگی و آشنایی با فرهنگ آن کشور به دنبال فرهنگ ایرانی هستند! وقتی میروند ایتالیا دنبالِ آبگوشت هستند و در تهران به دنبال رستوران ایتالیایی. اصولاً ادبیات مهاجرت موفقی نداریم. شاید مشهورترین کار در ایران «همنوایی ارکستر شبانهی چوبها»، نوشتهی رضا قاسمی باشد و علت آن است که نویسندههای ما وقتی میروند به کشورهای دیگر مثل نویسندههای دیگر تلاش برای یاد گرفتن زبان ادبی آن کشور نمیکنند که بتوانند به زبان آنها دربارهی مشکلات و مسائل جامعهی خود بنویسند. کسی مثل میلان کوندرا یا ایشی گورو و موراکامی زبان ادبی انگلیسی را به خوبی آموختهاند و داستانهای خود را به آن زبان نگاشتهاند. این آثار هم در سطح جهانی مطرح میشود و هم برای افراد کشور خودشان آثاری شاخص خواهد بود. مثلاً کسی مثل جومپا لاهیری زبان انگلیسی را در حد یک ادیب میآموزد سپس فرهنگ هندی را در آثار خود میآورد. این هم برای هندیها جذاب است و هم برای سایر کشورهای جهان.
اگر نویسندهای داشته باشیم که سالها در خارج از ایران زندگی کرده باشد و سابقهی ادبی خودمان و آن کشور را داشته باشد، در واقع خط ادبی بسیار قوی را دنبال کرده باشد و بیاید در ایران داستان خود را بنویسد و مضامین جالبی داشته باشد که ما از آنها بیخبر باشیم و یا تقابل دو فرهنگ را نشان دهد میتواند جالب باشد و به رشد ادبیات مهاجرت کمک کند، اما کسانی که داستان یا رمانی را در محیط دیگری بنویسند، این ادبیات مهاجرت محسوب نمیشود. اگر قرار باشد کسی در پاریس اثری بنویسد دربارهی خانیآباد این اثر جزء ادبیات مهاجرت به حساب نمیآید مگر اینکه این را در تقابل با محلهای مشابه خانیآباد در فرانسه بنویسد.@dastanirani