داستان مثل یک ماهی خال خالی. نوع نگاه و برخورد راویان داستان که نظیرش در جامعه به وفورند

داستان مثل یک ماهی خال خالی
داستان دارای زیر لایه های عمیقی ست که پیش از حادثه محور بودنش ،نظرم رو جلب کرد.نوع نگاه و برخورد راویان داستان که نظیرش در جامعه به وفورند.
زن که به عللی ،می خواهد هم نان آور باشد،هم پرستار و مراقب کودکش و هم اینکه قطعا زن باشد با آرزوهای در دل مانده اش...
مردی،که...عجله دارد برای رفتن به صف ثبت نام آبدارچی...به امید پیدا کردن شغلی و در آمدی هر چند ناچیز...
توجه و دلسوزی حاج علی... چون از دوستان قدیم پدر زن داستان است!
و مدیر شرکت .که می شود به راحتی از گفته هایش فهمید،می خواهد خودش را از زیر بار ملامت ها،تبرئه کند.
و در این بین،فقط کودک هست که در دنیای کودکانه و خالصش،بازی می کند...شادی می کند و در پایان هم ماهی می شود و به قعر آب فرو می رود.
یک مورد دیگر:
راوی سوم شخص جایگزین بهتری می شد برای تک گویی های بچه ای که بیش از پنج شش سال ندارد.
و مورد آخر
دو سه بار داستان را خوندم که متوجه شخصیت ها بشوم.
با سپاس
مهرماه رمضانی لیندی