📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
گفت: «به خدا راست گفتی، اما من هرگز به حسین نامهای ننوشتم و وعدهی یاریاش ندادم، ولی وقتی عطر کلام حسین را در سخنان قی
@matikandastan
عبدالله گفت: «به خدا راست گفتی، اما من هرگز به حسين نامهای ننوشتم و وعدهی ياریاش ندادم، ولی وقتی عطر كلام حسين را در سخنان قيسبنمسهر دریافتم و اخبار پيامبر را از زبان انسبن حارث شنيدم و با كردار پسر زياد سنجيدم، يقين كردم كه هيچكس جز حسين سزاوار هدايت اين امت نيست؛ و هيچكس جز حسين سزاوارتر نيست كه عبدالله جانش را فدای او كند.
تو هم از روزی بترس كه هر كس با امام خويش به ديدار خدايش میرود و تا فرصت باقی است، با ما همراه شو و به ياری كسی بيا كه خود، او را فرا خواندهای!»
عمرو گفت: «من فرمان دارم كه سرت را برای امير ببرم، گرچه دوست ندارم با بهترين دوستم به جنگ برخيزم، پس مرا وادار به كاری نكن كه از آن پرهيز میكنم.»
و شمشيرش را از نيام بيرون کشید.
عبدالله با تأسف به او نگریست.
ربيع سريع شمشير کشید و پيش از آن كه عبدالله دست به كار شود، به سمت عمرو يورش برد...
انس گفت: «امام، امروز، از صبح هر بار كه مرا میديد، سراغ تو و اموهب را میگرفت و میفرمود؛ امروز روز ديدار با بهترين مردمان نخيله است.»
📕نامیرا
✒صادق کرمیار
@matikandastan