📢زبان تصویری

📢زبان تصویری
@matikandastan

رضا بابایی: ✒طرفداران سَره‌نویسیِ مطلق یا حداکثری، دلایل بسیاری برای دفاع از شیوه و پسند خود آورده‌اند؛ مخالفانشان نیز. کسانی همچون من که بر نثر معیار پافشاری می‌کنند، زیاده‌روی در سَره‌نویسی و دشمنی کور با کلمات بیگانه‌ را نمی‌پسندند. اصل نزاع روشن است؛ اما مهم‌تر از آن، دلیل‌هایی است که هر کس برای موضع خود می‌آورد. گفت‌وگو دربارۀ سره‌نویسی، پای مباحث جامعه‌شناختی، تاریخی، زبان‌شناختی و حتی سیاسی را به میدان منازعات زبانی باز کرده است. من در اینجا می‌خواهم به یک دلیل روان‌شناختی نیز برای ترجیح سَره‌نویسی حداکثری اشاره کنم:
اثرگذاری واژه‌های فارسی بر ذهن فارسی‌زبانان، بیشتر از تأثیر کلمات بیگانه است؛ به چندین دلیل؛ از جمله اینکه واژه‌های فارسی معمولا برای فارسی‌زبانان، تصویرسازی و حس‌انگیزی نیز می‌کنند و می‌دانیم که زبان تصویری و انضمامی بسیار تأثیرگذارتر از زبان ذهنی و انتزاعی است. مثلا کلمۀ «مقاومت» برای فارسی‌زبان فقط یک مفهوم است و ذهن او از این کلمه به قیام یا ایستادن منتقل نمی‌شود؛ بر خلاف کلمۀ «ایستادگی» یا «پایداری» که برای فارسی‌زبان، افزون بر مفهوم، تصویر هم دارند؛ چون ایستادگی، ایستادن را تداعی می‌کند و ایستادن بیش و پیش از آنکه معنا و مفهوم باشد، تصویر است. به عبارت دیگر، «ایستادگی»، برای فارسی‌زبان، مفهوم تصویری است، اما «مقاومت» مفهوم انتزاعی است، اگرچه ممکن است برای عربی‌دان‌ها انضمامی و تصویری باشد. از همین دست است کلمۀ «پافشاری» که کاملا تصویری است؛ برخلاف معادل‌های عربی آن(تأکید و اصرار) که انتزاعی است. واژهای فارسی زیر را با معادل‌های غیر فارسی آن مقایسه کنید تا به قدرت تصویرسازی کلمات فارسی برای فارسی‌زبانان بیشتر پی ببرید:
تن‌درست(سالم)؛ گردن نهادن/ تن دادن(تسليم)؛ پوست‌اندازي(تحول)؛ سنگدلي(قساوت)؛ دستكاري(تحريف)؛ تهيدست(فقير)؛ سركش(ياغي)؛ دست‌خورده(مستعمل)؛ درد سر(مشكل)؛ سرازير(شيب)؛ سرسخت(مقاوم)؛ پشتيباني(حمايت)؛ چشم‌داشت(توقع)؛ چشم‌بندي(شعبده‌بازي/ حقه‌بازي)؛ تنگ‌چشم(بخيل)؛ چشم‌به‌راه(منتظر)؛ چشم‌انداز(منظر)؛ انگشت‌شمار(معدود)؛ موشكافي(دقت)؛ كمرشكن(غير قابل تحمل)؛ روبه‌رو/ رويارو(مقابل)؛ لب‌ريز/ سرشار(مملو/ مشحون)؛ گام‌به‌گام(به‌تدريج)؛ فروتن(متواضع)؛ يك‌پارچه(متحد)؛ گوشمالی(تنبیه)؛ دلخراش(کریه)، زیاده‌روی(افراظ) و...

◀تبصره یک: به دلایل گوناگون، گاهی در جمله‌ای، کلمۀ بیگانه بهتر از واژۀ فارسی می‌نشیند. مثلا «چشم‌به‌راه»، هم فارسی‌ است و هم تصویری، اما نمی‌تواند جایگزینی مناسب برای «منتظر» در هر جمله‌ای باشد. آآیا کلمۀ «گوشمالی» که فارسی و تصویری است، می‌تواند جای «تنبیه» را در جملۀ زیر بگیرد؟
«تنبیه دانش‌آموزان در مدارس، نه پسندیده است و نه مؤثر.»
اما «گوشمالی» در جملۀ زیر، خوش‌تر از «تنبیه» است:
«وقتی مقاله‌ای را نقد می‌کنید، لازم نیست نویسنده‌اش را هم گوشمالی بدهید.»

◀تبصره دو: در میان کلمات فارسی نیز برخی تصویری‌تر و حسی‌تر از برخی دیگر است؛ مقایسه کنید «دلسرد» را با «ناامید»، «دست‌رنج» را با «مزد»، «دستبرد» را با «دزدی»، «سربه‌نیست» را با «نابود»، «سرخورده» را با «آرمان‌باخته»، «چشم‌نواز» را با «زیبا»، «گره‌خوردگی» را با «پیچیده»، «روي‌‌آوردن» را با «گراييدن» و «دهن‌بين» را با «زودباور».

◀تبصره سه: در مجموع گرایش‌ همۀ زبان‌ها به سوی تصویرسازی و حسی کردن مفاهیم است؛ بلکه رسالت زبان همین است.

◀تبصره چهار: زبان تصویری، به نوشتار طعم ادبی می‌دهد و همین باعث شده است که در نوشته‌های علمی، مانند مقالات دائرة المعارفی، از آن کمتر استفاده کنند که به عقیدۀ من خطا است.
٩۵/۵/٢٢
@matikandastan