📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
📢پدرسوختگی ژاک و اختیار زنو
📢پدرسوختگیِ ژاک و اختیارِ زنو
@matikandastan
نگار محقق: در "وجدان زنو" به ریزهکاریهایی برمیخوریم که حتی اگر اوج رمان مدرن را با جویس و پروست تجربه کرده باشیم باز هم برایمان خالی از تجربههای ناب نخواهد بود.
زنو، شخصیت راوی، پیچیدگیهای منحصر به فردی دارد که در خلال روایت از طریق افشای صادقانهی درونش برما آشکار میشود. که البته تکنیک انتخابی نویسنده برای آن چندان هم پیچیده نیست و عبارت است از شخصیتپردازی از طریق واگویهی بیماری که درونیات خویش را به قصد درمان برای روانکاو بازگو میکند.
گرچه راوی در نهایت هوشمندی، هم دست مخاطب را توی پوست گردو میگذارد و هم شیطنتوار روانکاوی و حتی نظریهی فروید را به نقد یا شاید هم سخره میکشد و هم سرو شکل رمان را به گونهای غیر قطعی آنگونه که بعدها در رماننویسی مدرن باب شد اما در زمان خود امری نسبتاً بدیع به شمار میرفت تمام میکند اما این شگرد روایت، خارق العاده یا منحصر نیست.
وجدان زنو آینهی تمام نمای وجدان ما هم هست. آنجا که معتقدیم هر آنچه که از ما سر میزند تحت انقیاد نیرویی درونی که کنترلش در اختیار ما نیست ماهیتی جبری دارد. منتقدان معتقدند که اسوو در " وجدان زنو" نظریهی روانکاوی فروید را به چالش کشانده و با استفادهی تا حدودی تمسخرآمیز از نظریهاش عاقبت معلوم نیست او را ستایش میکند یا نقد اما همهگان بیشک معتقد به تاثیر بیچون و چرای شوپنهاور و جبرگراییش بر آثار اسو هستند. نگاه جبرگرای اسو نیز از این رو با فروید در تقابل قرار میگیرد که قائل به تغییر چیزی در شخصیت راوی نیست بلکه و بیشتر این طور القاء میکند که آنچه از ما سر میزند خودآگاه و ناخودآگاه توفیری ندارد و به اختیار ما نیست! و از همین رو روانکاوی هم بیمعناست چون درمان نمیکند.
گرچه میتوان از وجههای دیگر زنو را زیر پرتو نقد به تماشا نشست. آن طور که کوندرا از زبان ارباب به ژاک در نمایشنامه " ژاک و اربابش" میگوید تو به این سبب پدرسوختهای که آن بالا این را نوشتهاند یا چون آن بالا این را نوشتهاند تو پدر سوختهای؟ آدم دوست دارد از زنو بپرسد: "تو به این دلیل غیر قابل درمانی که مختار نیستی یا چون میخواهی درمان نشوی وانمود میکنی که مختار نیستی؟" به هر جهت وجدان زنو نه تنها موضوعاتی از قبیل اختیار، روانکاوی و از همه مهمتر وجدان را به چالش میکشد بلکه در طرح پرسشهای عمیقتر دیگری نیز موفق عمل میکند از جملهی هرکدام از این پرسشها که آیا اخلاق در جهان جبری دارای معناست؟ آیا روانکاوی ارزشهای اخلاقی را بازسازی کرده و تعالی میبخشد؟ که هر کدام منشاء یک مسئلهی فلسفی است. (روزنامه بهار)
@matikandastan