📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
به مناسبت درگذشت امبرتو اکو. نصر نیشابور matikandastan نام کتاب ارسطو است
به مناسبت درگذشت امبرتو اکو
نصر نیشابور matikandastan@
بوطیقا نام کتاب ارسطو است. از پوئتیکای یونانی میآید. به زبان امروزین میشود شاعرانه، اما ارسطو مرادش گستردهتر از شعر، هنر بودهاست. افلاطون هنرمند را در آرمانشهرش نمیخواست. میگفت هنرمندان سازندگان توهماند. ارسطو اما وجودشان را در شهر مفید میدانست. افلاطون میگوید باید از محسوس دست کشید و به واقعیت ایدآل روی آورد. اما ارسطو توضیح میدهد که باید از محسوس استفاده کرد تا از ان ایدهای شکل بگیرد که بعدها با دیدن آن شکل، ایده به نظر آید. یعنی نمونه ما را به صورت کلی هدایت میکند. از نظر ارسطو زیبایی، شکل و صورت آرمانی واقعیت است. افلاطون شعر را به خاطر برانگیختن عواطف ما تباهی اخلاقی میداند. ارسطو بر احساس ملاطفتی که انسان را فرا میگیرد، تاکید میکند و آن را وسیله پالایش نفس میداند. ارسطو باور دارد که اشتیاق و تمایلات بد و منفی برای شهر و جامعه ، آنها که نظم واقعی را تهدید میکند، از طریق هنر میتواند بیان شود، بروز کند، بیرون آید، خارج شود، فرد را رها کند. آن را در نظمی دیگر و نه نظم شهر، در نظم تقلید واقعیت (محاکات) و نه نظم واقعیت جماعت سیاسی جریان دهد. این رساله ارسطو بر خلاف فلسفهاش در قرون وسطی آموخته نمیشد. از قرن شانزدهم به بعد بود که در اروپا مورد لطف قرار گرفت و به عنوان معیار نقد ادبی مطرح شد.
@matikandastan
در کتابخانهای که آمبرتو اکو در کتاب ِ نام گل سرخ، نوشته در سال ۱۹۸۰ توصیف میکند، نسخهای، تنها نسخه موجود از کتابی که خنده یا کمدی، رسالهای که ارسطو میخواسته است در بوطیقا بعد از تراژدی بنویسد و به قول عده ای هرگز نوشته نشده یا ازمیان رفته، نگاهداری میشود. «کتابخانه مکان جمعآوری و نگاهداری کتابهاست. معرفت بشری. اما خود کتابخانه موجودیت دارد. موجودیتی هزارتو.» آمبرتو اکو میگوید که هدف از کتابخانه گردآوری کتاب است بیآنکه راه به آن بگشاید. او این هزارتو را به جهان مربوط میکند. معنویت را با هزارتوی مادی که نشانه محسوس آن است.
نام کتابدار، نام خورخه لوئیس بورخس را تداعی میکند، کتابدار و نابینا و نویسنده کتابخانه بابل. همچون که نامهایی دیگر، نامهایی دیگر را. همچون که نام مفتش سابق، که به تحقیق پیرامون مرگی به دیر فرستاده شده است، شرلوک هلمز را. کتابدار ِدیر حافظ کتاب است. انتشار مجلد ممنوع است. کسی حق کپیبرداری ندارد. مگر ثابت کند که نسخهای دیگر در کار نیست. هیچ کس حق خواندن کمدی یا خنده را ندارد.
«کتابخانه اهمیتش در انتشار معرفت نیست. در شهرت و آوازهاش در عالم است.» کتابدار کتاب را از بین نمیبرد، آن را پنهان میکند. خنده را نمیشود از بین برد، میتوان پنهانش کرد. کتابخانهی نام گل سرخ، موانعی ایجاد میکند تا خواننده را از مراجعه به کتاب بگریزاند. شرلوک هلمز قرون وسطی کم کم متوجه میشود که مرگ نیست بلکه قتل است. و علت قتلها همه به کمدی یا خنده ارسطو مربوط است. همانجا هم در دیر سخن از خنده مسیح است. مسیح می خندید؟ از خود میپرسند. از دیگری میپرسند، مسیح میخندد؟
«نه کتابدار است و نه کتاب که موجب قتل است. حفظ کتاب ِ کمیاب است که بنیان جنایت را میریزد. خود حفظ، حفاظت هدف میشود. کتابدار از حفاظت کتاب به پنهان کردن کتاب روی میکند. این لغزش است که کتابخانه را ویران میکند. در پایان، دیر در آتش میسوزد. حفاظت باعث نابودی میشود.» آمبرتو اکو میگوید که از این آتشسوزیها درآن ایام بسیار بوده است. اوراقی به واسطه ادسو همراه و شاگرد باسکرویل که نام دکتر واتسون را بیدار میکند، به خاطر روایت که از صناعت است، شکلی از هنر، مورد توجه ارسطو باقی میماند. اوراقی، نه تمام کتاب، برای ما باقی میماند. آنچه ما از هر چیز میدانیم اوراقی از آن است.
@matikandastan
آمبرتو اکو انتخاب نام رمانش را می گوید: گل سرخ چهرهای نمادین دارد، آنقدر غنی و با معنایی گوناگون که دیگر هیچ معنی نمانده است. به جملهای معروف هم اشاره دارد که میگوید، گل سرخ آغازین، وجود ندارد. از آن جز نامش باقی نیست. و ما تنها نامی حفظ کردهایم.
@matikandastan
در فیلم ساخته شده بر اساس رمان، وقتی مفتش سابق، گیوم باسکرویل به راز قتلها پی میبرد و در نهایت با کتابدار روبرو میشود، کتابدار به او میگوید: فکرش را بکنید که بشود خندید، به همه چیز خندید، به خدا هم خندید!
@matikandastan
سال ۱۳۲۷ میلادیست. درست میان نزاع امپراطور و پاپ. کشمکشهای فرقهها و جماعتها و مکتبهای مسیحیت و دعواهایی، ظاهر بنای فرصت و جاهطلبیها و سیاست و سیاست. امپراطور و پاپ هر یک برای حفظ نظامش میجنگد. امپراطور مدافع روحانیت «رگولار» است. یعنی روحانیت دیرنشین، مطیع دیر. آنان که خویش وقف مسیح کردهاند و پاپ مدافع روحانیت «سکولار» یعنی روحانیتی که از دیر بیرون آمده و به «شهر» میرود. هر کدام ب