زندگیام را صعود میکنم... لحظههایم را میرقصم... نگاهم را تعارف میکنم...
روزهایی که در کربلا بودم، بیخوابی زیاد کشیدم، خسته بودم، زانوهام درد میکرد و تمام بدنم کوفته بود
#سفرنامه_عراق
روزهایی که در کربلا بودم، بیخوابی زیاد کشیدم، خسته بودم، زانوهام درد میکرد و تمام بدنم کوفته بود
ولی بازم دلم نمیامد خونه بمونم و استراحت کنم.
به هرشکلی دوست داشتم همهجای کربلا حضور داشته باشم و قیافه آدمها، لحظهها، اشکها و دعاها رو با دوربینم ضبط کنم.
سه روز در کربلا فقط شش ساعت خوابیدم که البته ضعیفم کرد و الان سرما خوردم. ولی آدمهای زیادی دیدم، همکلام شدم، عکس گرفتم، سوال پرسیدم، گوش دادم و فکر کردم.
اگر بشه داستانشون رو براتون تعریف میکنم
@misgray