روزهای زندگی با خانواده ترکمانی، برام روزهای جالبیه. پر از تجربه و آرامش و فکر کردن

#سفرنامه_عراق

روزهای زندگی با خانواده ترکمانی، برام روزهای جالبیه. پر از تجربه و آرامش و فکر کردن.
یادم رفت بگم! ترکمان ربطی به ترکمنهای ما در شمال ایران نداره!
ترکمان‌ها یا عراق‌های ترک، تقریبا سومین قومیت عراق محسوب میشن،
زبانشون، مخلوطی از ترکی آذربایجانی، ترکی استانبولی و عربی عراقی است!
دینشون اسلام، شیعه و سنیه و حدود قرن هفتم زیر سلطه امپراطوری عثمانی، به شمال عراق مهاجرت کردن.

یکی از شهرهایی که اکثریت جمعیتش رو ترکمان‌ها تشکیل میده، تلعفر نزدیک مرز سوریه است.

مادر خونواده، کلا خونه است و مشغول رسیدگی به کارهای خونه! روزها برای یه رستوران هم برنج و سوپ درست میکنه و درقبالش پولی میگیره برای کمک به اقتصاد خونه!
پدرخونواده، ابوزهرا در شرکت زراعی کار میکنه و عصرها تا دیروقت اضافه کاری وایمیسته.
شش تا بچه توی خونه است و فقط یکیشون پسره.
من روزهایی که خونم، صبحها بچه‌ها رو میفرستم مدرسه، به مادر خونه کمی کمک میکنم، با بچه‌های کوچیک بازی میکنم.
عصر، با دخترای بزرگ انگلیسی کار میکنم و با پسر خانواده حفظ قرآن!
شبا که ابوزهرا میاد میشینیم کمی حرفهای سیاسی میزنیم و بیشتر در مورد شعر و شعرای فارسی و عربی حرف میزنیم.
این چند روز بارون بوده و همش توی خونه بودم وقتهایی که آزاد بودم، فقط مینویسم.
هرچند که در تلعفر خیلی رسم نیست یه دختر تنها و بدون مرد بیرون بره!

@misgray