زندگیام را صعود میکنم... لحظههایم را میرقصم... نگاهم را تعارف میکنم...
امروز ساعت ۷ از بوشهر راه افتادم و قرار بود ۱۳۰ کیلومتر رکاب بزنم. 🚴♀️
امروز ساعت ۷ از بوشهر راه افتادم و قرار بود ۱۳۰ کیلومتر رکاب بزنم.🚴♀️
خیلی دلم میخواستم ساحل دلوار و دل آرام رو ببینم ولی به این نتیجه رسیدم که باید موکولش کنم به سفر بعدی.👌🤦♀️
دوچرخه سوار حرفه ای، چند روز پیش از
بوشهر رفت و سفرش رو ادامه داده بود و با یه داستان جالب رسیده بود روستایی به نام زیارت ساحلی.🚲🗺
بعدا که از اونجا میرفته، خبر اومدن من رو به مردم عزیز اون روستا میده و برا همین ...
توی مسیر، در حال رکاب زدن توی سربالایی😖🌞دهیار محترم روستا بهم زنگ زدن و گفتن با وانت میان دنبالم!
حالا من قسم و آیه که ولله میخوام رکاب بزنم!💪🚴♀️
خلاصه ، تا نزدیک روستا رفتم و قسمتی که از جاده جدا میشد رو با اهالی رفتم و مهمون دهیار روستای زیارت بودم.😅🥙🥘
زیارت ساحلی روستایی کوچیک با یه بقعه از دوران ایلخانیه که بسیار قشنگه و حسابی پتانسیل کار در زمینه گردشگری داره.
بعد از کلی گشت و گذار و عکاسی توی روستا، به دلیل تاریک شدن هوا ، با وانت من رو رسوندن روستای شهنیاء که قرار بود یه دوست رو بعد از دوسال ببینم.❤️
@misgray