«نیک سیترمن» کارمند جوان و پرشور راه آهن بود …مشهور بود که مرد بسیار فعال و پرکاری است و زن بسیار خوب، دو فرزند و دوستان فراوان دا

"نیک سیترمن"کارمند جوان و پرشور راه آهن بود.

مشهور بود که مرد بسیار فعال و پرکاری است و زن بسیار خوب، دو فرزند و دوستان فراوان داشت.

یکی از روزهای تابستان به کارکنان قطار اطلاع داده شد به خاطر سالروز تولد رئیس می‌توانند یک ساعت کارشان را زودتر تعطیل کنند.

نیک در حالی که آخرین واگن قطار را وارسی می کرد؛ برای چندمین بار در کوپه ای که یخچال قطار بود محبوس شد.

اوکه می‌دانست کارکنان آنجا را ترک کردند و کسی نیست که به او کمک کند تا خودش را نجات بدهد به وحشت افتاد؛ آنقدر با مشت به در کوبید که دستهایش خونین شدند و به دلیل آن همه فریاد ای که کشیده بود صدایش گرفته بود.

با توجه به اطلاعاتی که داشت درجه حرارت داخل واگن صفر بود به ذهن نیک رسیدکه اگر نتوانم از اینجا بیرون بروم منجمد می‌شوم.

او که می خواست همسر و خانواده‌اش بدانند چه اتفاقی برای او افتاده چاقویی پیدا کرد روی کف چوبی واگن نوشت

👈 به شدت سرد است. بدنم دارد که کرخت می شود. کم کم دارم به خواب میروم اینها آخرین کلمات من هستند👉

روز بعد کارکنان قطار در واگن‌ها یخچال را باز کردند و نیک را مرده یافتند.

ظاهراً همه چیز نشان می‌داد که او منجمد شده است و در اثر آن جانش را از دست داده است.

اما حقیقت خبری نبود که یخچال واگن کار نمیکرد و حرارت در واگن ۵۵ درجه فارنهایت بود.

نیک با نیروی افکار خودش جانش را از دست داده بود 👉


آیا میدانید بزرگترین دشمن شما در این دنیا کیست؟ بزرگترین دشمن شما همان ذهنتان است افکار منفی در سر پروراندن فکر و ذهن ما را به دشمن شماره یک ما تبدیل می‌کند👌👌👌
گروه آموزشی محصل ایرانی💚
🆔@mohaselirani