مورمور.. نویسنده:. برگردان: ابوالحسن نجفی

مورمور

نویسنده: #بوریس_ویان
برگردان: ابوالحسن نجفی
(بخش پنجم/آخر)

یک نامه از ژاکلین برایم رسید. نامه را حتماً به یکی از افراد ما داده بود که پست کند، چون نامه توی پاکت‌های ما بود. ژاکلین واقعاً دختر عجیبی است، ولی گویا همه‌ی دخترها فکرهای غیرِعادی می‌کنند. از دیروز تا حالا کمی عقب‌نشینی کرده‌ایم، اما فردا دوباره پیش می‌رویم. همیشه به دهکده‌هایی می‌رسیم که به‌کلی ویران شده‌اند. آدم غصه‌اش می‌گیرد. یک رادیو پیدا کرده‌ایم، سالم و نو. بچه‌ها دارند سعی می‌کنند راهش بیندازند. من نمی‌دانم آیا می‌شود به‌جای لامپ یک تکه شمع گذاشت. گمانم شد؛ صدایش را می‌شنوم که دارد آهنگ «چاتانوگا» پخش می‌کند. من و ژاکلین، قبل از این‌که از آن‌جا بیایم، با این‌ آهنگ رقصیده‌ایم. حالا نوبتِ «اسپایک جون» ‌است. من این موزیک را هم دوست دارم و دلم می‌خواهد این جنگ تمام بشود تا بروم یک کراواتِ معمولی با راه‌راهِ آبی و زرد بخرم.
آن‌جا را ترک کردیم. باز رسیدیم نزدیکِ جبهه، و دوباره گلوله و خمپاره است که دارد می‌آید. باران می‌بارد، ولی خیلی سرد نیست. جیپ ما روبه‌راه است. اما باید پیاده بشویم و پیاده برویم.
گویا جنگ دارد به آخر می‌رسد. نمی‌دانم این‌را از کجا می‌گویند، ولی می‌خواهم سعی کنم تاجایی که می‌شود خودم را راحت از این منجلاب بکشم بیرون. هنوز در گوشه‌وکنار درگیری‌های سختی هست. نمی‌شود پیش‌بینی کرد که کار به کجا می‌کشد.
دو هفته دیگر باز مرخصی دارم و به ژاکلین نوشتم که منتظرم باشد. شاید بد کردم که این را نوشتم. آدم نباید خودش را پابند کند.
همین‌طور روی مین ایستاده‌ام. امروز صبح گروهِ ما راه افتاد و من طبقِ معمول آخرِ صف بودم. همه از کنارِ مین رد شدند، ولی من زیر پایم صدای «تلیک» را شنیدم و فوری ایستادم. فقط وقتی پا را از روی مین برداریم منفجر می‌شود. هرچه توی جیب‌هام داشتم برای دیگران پرتاب کردم و بهشان گفتم که بروند. حالا تنها مانده‌ام. معمولا باید منتظر باشم که آن‌ها برگردند، ولی بهشان گفتم که برنگردد. البته می‌توانم سعی کنم که خودم را پرت کنم جلو به روی شکم. ولی از این‌که بدون پا زندگی کنم منزجرم… فقط این دفتر را با یک مداد پیشِ خودم نگه‌داشته‌ام. قبل از این‌که پایم را بردارم آن‌ها را پرتاب می‌کنم، و حتماً باید پایم را بردارم، چون دیگر از این جنگ ذله شده‌ام، و بعدش هم پایم دارد مورمور می‌کُنَد.

پایان.
@mohsensarkhosh_khatkhatiii