نظریة اشراق در آگوستین، رهیافتی برای توجیه معارف ثابت و مشترک در بشر است

نظریة اشراق در آگوستین، رهیافتی برای توجیه معارف ثابت و مشترک در بشر است. به جهت ابهاماتی که در شرح آگوستین از معنای اشراق و کیفیت عملکرد آن وجود دارد، شارحان و محققینی که به بررسی دیدگاه وی در این زمینه پرداخته‌اند، در تفسیر عبارات او دچار اختلاف‌نظر شده‌اند. رویکرد‌های محققین به این مسئله، شامل دو جهت‌گیری عمده است: رویکرد کسانی که تأکیدشان بر نقش فعال عقل در کسب معارف ثابت و مشترک است که تومیست‌ها از سردمداران چنین تفسیری از آگوستین‌اند. رویکرد بعدی مربوط به کسانی است که بر نقش اشراق به عنوان امدادی الهی که عقل بشر را در جهت کسب چنین معارفی پیش می‌برد، تأکید دارند و گاهی چنان به اشراق الهی به‌عنوان یک مؤلفة بیرون از عقل پرداخته‌اند که نقش عقل بشری را کاملاً به حاشیه کشانده‌اند. به اعتقاد ژیلسون به نظر می‌رسد سازگار‌ترین تفسیر از فرایند اشراق این باشد که خداوند عطیه‌ای به نام عقل را در اختیار انسان قرار داده که ذاتاً استعداد درک حقایق ثابت و مشترک را دارا است؛ اما از آنجایی‌که این ظرفیت اولیة عقل به‌واسطة گناه مخدوش شده‌است، انسان در بازیابی این نقیصه نیازمند اشراق و امداد الهی است. حقیقت الهی نیز طی فرایند اشراق، ذهن بشر را از حقایق منطوی در خود به‌گونه‌ای بهره‌مند می‌سازد. خود آگوستین از کیفیت این بهره‌مندی، به مسّ ذهن توسط آن حقایق تعبیر کرده‌است. این تماس حقایق ابدی با ذهن، معنا و مفهومی از آن‌ها را در ذهن بشر شکل می دهد و اثری از خود برجای می‌گذارد که آگوستین آن را خاطره‌ای از آن حقایق می‌نامد. این خاطرات، همان معانی و مفاهیم ثابت و مشترکی است که تمامی افراد بشر اعم از تزکیه یافته و تزکیه نایافته قادر به ادراک آن هستند. اما دربارة مشاهدة خود حقایق ابدی که منشأ شکل‌گیری مفاهیم مشترک در نوع بشر محسوب می‌شوند باید گفت که از نظر آگوستین، چنین رؤیتی جز برای معدودی از افراد بشر حاصل نمی‌شود و شرط حصول آن تزکیة باطنی و پاک‌شدن درون از خطاها و گناهان است. این طهارت درونی زمینه را برای نوعی تجربة عرفانی فراهم می‌سازد که طی آن خود فرایند اشراق و حقایقی که منشأ این اشراق‌اند توسط نفس مورد‌مشاهده قرار می‌گیرد.

🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper