چنین تصور شده است که تمدن اسلامی در فرآیند تدوین خود از اواخر قرن یک و اوایل قرن دوم با دریافت-هایی از دستاوردهای بشری تمدن‌های یو

📰چنین تصور شده است که تمدن اسلامی در فرآیند تدوین خود از اواخر قرن یک و اوایل قرن دوم با دریافت-هایی از دستاوردهای بشری تمدن های یونانی، رومی و ایرانی و...خود را برساخته است. اما باید به این تحلیل نکته مهمی را اضافه کنیم، که مهم ترین تمدن در میان این تمدن ها که تاثیر بسیاری در برسازی تمدن اسلامی داشته، تمدن ایرانی بوده است. این تاثیر تا بدانجایی بوده که دستاوردهای تمدنی یونانی و رومی از مجاری تمدن ایرانی و فهم و درک اندیشمندان آن به جهان زیست اسلامی وارد شده است. اولین پایه برسازی یک تمدن، عقلانیت rationality در آن بوده است از فرآیند فهم و درک فلاسفه ایرانی از فلسفه یونانی شکل گرفته است. لذا ما شاهد هستیم که همان طور که فهم مسلط بر اندیشه ایرانی دوره ساسانی از فلسفه تحت تاثیر انگاره های فلسفی افلاطونی بوده و از منطق حاکم بر روش استنباط و استنتاج علم ارسطویی، در تمدن اسلامی هم فلسفه حاکم افلاطونی و هژمونی منطق ارسطویی را می توان مشاهده کرد. این اندیشه مسلط را به خصوص در شرق تمدن اسلامی می توان دید. چرا که حضور ایرانیان در این بخش از تمدن باعث شده که فهم آنان در دوره باستان از فلسفه یونانی که متاثر از افلاطون بوده به تمدن اسلامی توسط ایرانیان سرایت می کند. اندیشه فلسفی افلاطون به دلیل حاکمیت دوگانگی فیزیک و متافیزیک، به راحتی می توانست دین زرتشت را که در ذات خود دوگانه انگار بوده را بفلسفد. حال در مقابل در غرب تمدن اسلامی به دلیل حوزه نفوذ تمدن یونانی و رومی، انگاره دوگانه انگار وجود نداشته که بخواهد به افلاطون گرایش پیدا کنند. لذا فلسفه ارسطو حاکم بر تفکر اندیشمندانی چون ابن رشد و دیگران شد. حال می توان به نیکی به این مسئله توجه نمود که اگر در شرق تمدن اسلامی هم چون غرب آن اگر فلاسفه ارسطو خوانش و مبنای فلسفیدن قرار می گرفت، شاید مسیر و روند منطق قدرت و دانش در تمدن اسلامی متفاوت می شد🗞

🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper