‍ ❇️ ساختار سیاسی استبداد (۲).. 🔸 ویژگی‌های جامعه استبداد زده

‍ ❇️ ساختار سیاسی استبداد (2)

🔸 ویژگی های جامعه استبداد زده

👈در حکومت استبدادی قانون و ضابطه، بی معناست. برخورد گزینشی، سلیقه ای و تفسیر به رای خواهد شد. البته اگر قانونی باشد. نوعا در چنین جوامعه ای، قانون با تلفن و سفارش،رابطه، پیغام و … بی خاصیت و به حاشیه رانده می شود. در این نوع نظام سیاسی، عقلانیت و شایسته سالاری و جابجایی قدرت مفهومی نخواهد داشت. «سلطان به سلامت»! که او خدای روی زمین و مردم است! «اعتراض به او محکوم است». او قدسی است؛ و مبرا از هر عیبی! اراده ی سلطان بر همه چیز؛ بر حزب، گروه های سیاسی، علم، دانشمندان، ساختار جامعه و … رجحان دارد. سلطان نماینده ی خداست! و فوق همه چیز. این نماینده فقط و فقط یک درجه و پله از خدا پایین تر است؛ و بس.
او مشروعیت خود را از مردم و جامعه نمی گیرد. بلکه از خدا میگیرد! اوج همه ی قصه ها و بد بختی از اینجا آغاز می شود. اینجاست که به قول «لرد اکتن»، هر قدرتی فاسد میکند؛ قدرت مطلق، مطلقا فاسد میکند. «البته چون بر قدرتش مهاری نیست، فساد آور است؛ وگرنه چنین نخواهد شد». اینجاست که توسعه ی سیاسی مفهوم می یابد. و فقدان آن بستر را برای سلطه، سلطان فراهم می کند. در این شرایط نمی توان از خلاقیت، نقد، آزادی، شایسته سالاری، امنیت، توسعه ی پایدار و غیره سخن راند.
ملت استبداد زده به قول هگل از «حافظه ی تاریخی پایدار» بی بهره است. اعتماد، عشق، خلاقیت، دوستی، همگی بی ریشه و یا نابود خواهند شد. و جامعه فاقد هویت، و بی شکل خواهد شد. و منافع فردی و گروهی بر منافع ملی سلطه خواهد یافت.

🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper