🛑 سیاست، چیزی شبیه به گیت‌های مترو:.. جهان مترو شاید تمثیلی باشد از الزامات جهان سیاست

🛑 سیاست، چیزی شبیه به گیت های مترو:

جهان مترو شاید تمثیلی باشد از الزامات جهان سیاست. هیچ مقصد و غایت ثابتی برای همه مسافران مترو در نظر گرفته نمی شود. گویی هر کس خود تشخیص می دهد که باید در کجا سوار و کجا پیاده شود. هیچ کس نمی تواند این انسان عاقل تشخیص دهنده را مجبور کند که حتما در آخرین ایستگاه پیاده شود . مترو و گردانندگان آن وظیفه ای جز اینکه از تداوم حرکت مترو مطمئن شوند ندارند . آنها در حداقلی ترین شکل ممکن تنها وظیفه دارند امنیت مسافران و تضمین حرکت دقیق قطار را تعیین کنند. هیچ کس از مسافران در هنگام سوار شدنشان به مترو از دین و مذهبشان نمی پرسد ، هیچ کس لزوما به پوشش آنها یا وسایلی که در دست دارند کاری ندارد مگر همین عنصر امنیت یا آزادی دیگران را به خطر بیاندازد . تو آزادی با خودت هر چه میخواهی به درون مترو ببری تا وقتی که شی همراهت خطرناک نباشد یا مثلا بد بو نباشد. به عبارت دیگر تو آزادی تا آنگاه که آزادی دیگری را به خطر نیندازی . مترو اما تلاشش در همین حد باقی نمی ماند او همانقدر که تلاش میکند این آزادی را حفظ کند باید برای بهبود وضع و گسترشش هم بکوشد، تلاش کند واگن هایش را افزایش دهد، مسافرانش را با فرهنگ تر کند و... . اما نباید تلاش کند تا گیت هایی را بسازد که فقط انسان های سیاه یا سفید از آنها عبور کنند یا فقط انسان های دین دار یا بی دین . مترو مثل مثال کشتی مایکل اوکشات است. مقصد و غایتی برای سیاست متصور نیستیم، تنها تداوم حرکت مترو برایمان مهم است، گویی هر ایستگاهی برای هر شخصی نهایت و غایت است. آنگاه که گیت های ورودی مان را بر اساس هر معیار تبعیض آمیز و سوگیرانه تنظیم می کنیم مسافران مترو کم می شوند، مسافرانِ دست چین شده به برخی ایستگاه ها دیگر کاری ندارند و این ایستگاه ( بخوانید سنت ها و فرهنگ های مختلف ایرانی) دست خوش فراموشی می شوند. مترو ارزشش را برای آنها که نمی توانند از گیت ها عبور کنند کم کم از دست می دهد. دیگر کسی نیست که سر و رویش را دستمالی بکشد و خاکش را بروبد. باید آموخت مترو سواری(سیاست) یعنی پذیرش اینکه قطار در همه ایستگاه ها بایستد و همه را سوار کند/

🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper