اندیشه سیاسی ویکتور هوگو در رمان بینوایان!.. فرازچمنی

اندیشه سیاسی ویکتور هوگو در رمان بینوایان!

فرازچمنی

شاید بسیاری از ما چند بار رمان جذاب بینوایان اثر ویکتور هوگو نویسنده مشهور فرانسه را خوانده ایم و از داستان آن لذت برده ایم، در حالیکه، داستان پردازی این اثر در پیوند با انقلاب دوم فرانسه، حقایق مهمی را در شکل گیری اندیشه سیاسی انقلاب ها برایمان آشکار می سازد.

به نظر من نویسنده فارغ از واقعیت های سیاسی و مقاصد رهبران انقلاب در پی آن است که جهت درست یک انقلاب را نمایان بسازد. حقیقتی که شاید بیش از یک قرن بعد در اندیشه دموکراسی و آزادیخواهی و در موضوع توسعه سیاسی دولت های غربی مورد توجه جدی قرار گرفت و اجرا شد.

نکته ای که هوگو در بینوایان به آن می پردازد جهت گیری یک انقلاب است که به طور عمده باید بر اندیشه توسعه متمرکز باشد و بر خلاف بسیاری جنبش ها که بر طبل حکومت های دهقانی، کارگری یا نجات بینوایان می کوبند با توصیف شخصیت و عمل خانواده تناردیه ها، خوی محرومان را در پی یک نهضت یا شورش اجتماعی سودجویانه و تبهکارانه می داند. او با اشاره به نقش طبقه متوسط تحصیلکرده که خصوصیات آن در قالب شخصیت ماریوس، حقوقدان جوان تجلی میافت، بر لزوم محوریت طبقه متوسط و تکنوکرات های جامعه در اداره امور کشور تاکید می نماید. آنچه مسلم است رسالت حکومت، رسیدگی به امور جامعه و بخصوص محرومان و بینوایان است ولی واگذاری حکومت به آنان مادامی که عقده های طبقاتی آنها تعدیل نشده است کاری بس خطرناک به نظر می رسد. حتی تحصیلکردگانی که از میان بینوایان برمی خیزند باید پایگاه اجتماعی قبلی خود را به فراموشی سپرده و تحت آموزش های قوی توسعه ای قرار گیرند چون در غیر این صورت با نوکیسگانی تازه به دوران رسیده مواجه خواهیم شد که می توانند منشا بسیاری از فسادهای اداری و مدیریتی گردند و حتی جنایت به بار آورند!! از این روست که در داستان، در جایی ماریوس انقلابی، اذعان می کند که " باید در مواردی پا بر سر چنین بینوایانی نهاد".

علاوه بر این، هوگو با پرداختن به شخصیتی چون بازرس ژاور، خصیصه قانون گرایی کور را مانعی بر تداوم اندیشه توسعه گرای ژان والژان یا همان شهردار مادلن توصیف می کند و به عبارتی عقیده دارد که توسعه بر قانون ارجحیت دارد و نباید با قیود قانونی از اقدامات سازنده و مجریان آن جلوگیری کرد. متاسفانه ژاور اجرای قانون را در میان طبقات متوسط یا محروم تر جامعه جستجو می کند و نه صاحبان قدرت، نکته ای که در آخر داستان، خود متوجه آن می شود و چاره رفع موانع غیر منطقی قانونی را در نابودی خویشتن می بیند.

به نظر می آید، هوگو عقیده دارد که باید در جامعه، بساط بوروکراسی های دست و پاگیر و مناسک پرستی و مجازات های نامعقول برچیده شود، چون انسان و توسعه انسان مافوق قانون است!

ابعاد اندیشه سیاسی ویکتور هوگو در اثر بینوایان به خوبی این نکته را بیان می کند که انقلاب باید پاسخگوی نیازهای منطقی جامعه باشد که به طور عمده: رهبری طبقه متوسط، توسعه گرایی و انسان گرایی از مهمترین دستاوردهای آن است.....

🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper