تبدیل دیانت از امر فرهنگی به امر سیاسی

تبدیل دیانت از امر فرهنگی به امر سیاسی

➖در تاریخ معاصر ایران که جنبش مشروطه‌خواهی پیروزمندی را تجربه کرده بود، کوشش‌ها برای ایدئولوژیکی کردن دیانت اهمیت چندانی پیدا نکردند. سبب این امر آن است که نظریۀ مشروطه‌خواهی ایران، نوعی از اصلاح دینی از مجرای تبدیل شرع به حقوق عرف جدید بود، و بنابراین، جریان‌هایی که در مخالفت با مشروطیت کوشش کردند با ایدئولوژیکی کردن دیانتْ آن را در خدمت سیاست قرار دهند، موفقیتی کسب نکرده و تا نیمه‌های دهۀ چهل خورشیدی، به صورت گروهک‌های کم‌اهمیت باقی ماندند.

زمانی که در دهۀ چهل و پنجاه خورشیدی، ایران دوره‌ای از دگرگونی‌های در بنیادها را سپری می‌کرد، فرصتی پیدا شد تا دیانت به عنوان ابزاری برای دامن زدن به تشدید بحران ناشی از دگرگونی‌های اجتماعی و سیاسی مورد استفاده قرار گیرد. از همین زمان بود که اهل ایدئولوژی، برای اینکه بتوانند جایی فراخ‌تر برای دیانت دست– و– پا کنند، جا را بر ملّیت تنگ کردند.
نمونۀ شریعتی در این مورد هم جالب توجه است که برحسب عادت دربارۀ چیزهایی که نمی‌دانسته با قاطعیت بیشتری حرف می‌زده است.

اهل ایدئولوژی تصور درستی از ملّیت ایرانی نداشتند، و هم‌چنان ندارند، زیرا تحول ملّیت ایرانی روند پیچیده‌ای داشته است و، اگر ملّت را در معنای جدید اروپایی آن – معادل nation – بدانیم، به دلایلی که پیشتر به وجهی از آن اشاره کردم، مضمون آن مفهوم به درستی روشن نخواهد شد. علی شریعتی، به دنبال جلال آل احمد، که دیانت را به عنوان ابزاری برای پیکار سیاسی به کار گرفت، کوشش کرد، در مخالفت با مشروطیت و در جهت تصفیۀ حساب با دستاوردهای آن، قرائتی ایدئولوژیکی از اسلام شیعی عرضه کند که بیشتر از آن‌که ربطی به دیانت داشته باشد، ایدئولوژی پیکار سیاسی در زیِّ «جامعه‌شناسیِ» هضم نشده بود.

بدیهی است که با مقدمات دیانت ایدئولوژیکی مفهوم پیچیدۀ ملّیت ایرانی فهمیده نمی‌شد. سبب تبدیل شدن دیانت ایدئولوژیکی به مانع معرفتی برای فهم ملّیت ایرانی به این نکتۀ مهم برمی‌گردد که ملّیت ایرانی امری فرهنگی است و بر پایۀ فرهنگ فراگیر ایرانی، در وحدت کثرت‌های آن، تکوین یافته است و، اگر بتوان گفت، اولاً و بالذات، سیاسی نیست.
از این حیث ملّیت ایرانی، که فرهنگ فراگیر آن دیانت ایرانیان را نیز شامل می‌شده است، هرگز تعارضی بنیادین با ملّیت ایرانی پیدا نکرد. به طور تاریخی، دریافت ایرانیان از دیانت امری فرهنگی بوده و هر زمانی که حکومت‌هایی خواسته‌اند دیانت را از امری فرهنگی به امری سیاسی تبدیل کنند، آسیب‌هایی بر اصل دیانت وارد کرده‌اند. این آسیب‌ها در هر دوره‌ای با توجه به ویژگی‌های آن زمان صورتی متفاوت پیدا کرده و باید بر مبنای داده‌های موردی آسیب‌شناسی شود.

پیشتر، به مورد شاه سلطان حسین اشاره‌ای کردم، اما آن‌چه مورد اخیرِ دریافت غیر فرهنگی از دیانت را پرمخاطره‌تر کرده، جنبۀ ایدئولوژیکی آن است که دیانت را امری سیاسی و در تقابل با امر فرهنگی ملّیت قرار داده و این دریافت ایدئولوژیکی موجب شده است تا دیانتِ بیرونِ نظامِ فرهنگ به عامل سستی بینان وحدت ملّی تبدیل شود.
💭دکتر #جواد_طباطبایی
📖دل ایرانشهر. فصلنامه سیاست‌نامه. شماره دهم.

🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper