آیا موج معکوس دموکراسی سازی در راهست؟.. فراز چمنی

آیا موج معکوس دموکراسی سازی در راهست؟

فراز چمنی

بشر از سال های قرن ۱۹ تا کنون سه موج دموکراسی سازی را پشت سر نهاده و پس از هر موج با موج معکوس آن نیز مواجه بوده است. به طوری که از ابتدای قرن نوزدهم و متاثر از اندیشه های عصر روشنگری، شاهد انقلاب ها و دگرگونی های سیاسی دموکراتیک در بسیاری کشورهای جهان هستیم که به عنوان موج اول دموکراسی سازی تا سال ۱۹۱۴ و بروز جنگ جهانی اول ادامه یافت و می توان گفت که نهضت مشروطه خواهی در ایران نیز از این موج تاثیر پذیرفته است. اما از جنگ جهانی اول تا سال ۱۹۴۵ و پایان جنگ جهانی دوم شاهد موج مخالف دموکراسی یعنی ظهور اندیشه های رادیکال بخصوص فاشیسم و کمونیسم در جهان هستیم که نتایجی جز جنگ جهانی و هرج و مرج بین المللی در پی نداشت و دارای چنان آثاری بود که حتی اجازه نداد موج دوم دموکراسی سازی ( ۱۹۴۵ - ۱۹۵۳) بیش از هشت سال دوام آورد و سپس ظهور استالینیسم و بروز جنگ سرد در جهان و به عبارتی، موج مخالف دوم ( اوایل دهه ۱۹۵۰ تا اواخر دهه ۱۹۷۰) را در پی داشت که به اقتضای شرایط خاص نظام بین المللی دوقطبی و رقابت دو ابرقدرت آمریکا و شوروی، رژیم های سیاسی خودکامه ای در هر دو بلوک شرق و غرب شکل گرفتند که این روند به مدت سی سال بر ملت های جهان تحمیل شد، تا اینکه، موج سوم دموکراسی سازی از اواخر دهه ۱۹۷۰ با رخدادهای مختلفی نظیر وقوع انقلاب اسلامی در ایران، سیاست حقوق بشر کارتر آغاز و در ادامه منجر به شکل گیری اتحادیه اروپا، فروپاشی اتحاد شوروی، تغییر نظام های کمونیستی اروپای شرقی، اصلاحات در چین ، ظهور اندیشه جهانی سازی و........گردید.

اگر چه موج سوم نتایج بزرگی را در سیاست به همراه داشته است اما نمی توان نادیده گرفت که شکست موج دموکراسی در جهان عرب موسوم به بهار عربی، قدرت یابی دوباره روسیه، توسعه طلبی چین و سپس ظهور دونالد ترامپ با اندیشه های غیر دموکراتیک و گرایش های ناسیونالیستی به عنوان زمامدار ایالات متحده آمریکا، علایمی از بروز موج معکوس سوم را با خود دارند که می تواند خبر از رویکردی دوباره به شکل گیری دیکتاتوری های ناسیونالیست و به تبع آن بالا رفتن احتمال مناقشه های بین المللی داشته باشد.

با این وجود، قوت دموکراسی در بسیاری کشورها و از جمله اروپا، آمریکا، ژاپن، هند و.....شانس تغییر در زمامداری های این کشورها را ارتقا می دهد تا جایی که می توانند در برابر ظهور موج ضد دموکراسی در جهان مقاومت نمایند. برای مثال، کافی است در آمریکا، دموکرات ها به قدرت برسند و در اروپا گرایش به احزاب لیبرال یا سوسیال دموکرات ایجاد شود، در این صورت آسیب های اخیر در روابط اروپا با آمریکا ترمیم می گردد و این دو از نو اندیشه جهانی سازی را تشویق و ترویج می نمایند و در برابر تهدیدهای قدرت های شرقی نیز اتحاد خود را مستحکم می سازند و شاید بتوانند روسیه را نیز با خود همراه سازند، چون در نهایت، این واقعیتی است که روسیه هم در سیاست داخلی خود دموکراسی را پذیرفته است و چه بسا از رویکردهای توسعه طلبانه چین نیز قدری نگران شده باشد و بخواهد به هویت اروپایی خود بازگردد!

بنابراین، نمی توان پیدایش یک موج مخالف را پایانی بر موج سوم دموکراسی سازی در جهان تلقی کرد و بهتر است آن را فقط چالشی در درون موج جهانی دموکراسی تلقی کنیم. موج سوم از آن جهت ریشه دار است، چون ملت ها آگاهند، طوری که حتی قدرت های جهانی نیز نمی توانند بیش از این سدی در برابر آن ایجاد نمایند.

@politicalculture