آورده‌اند که: پادشاهی قصد کشتن اسیری کرد.. اسیر در آن حالت ناامیدی شاه را دشنام داد

آورده اند که : پادشاهی قصد کشتن اسیری کرد.
اسیر در آن حالت ناامیدی شاه را دشنام داد . شاه به یکی از وزرای خود گفت : او چه می گوید؟
وزیر گفت : به جان شما دعا می کند ،
شاه اسیر را بخشید!
وزیر دیگری که در محضر شاه بود و با آن وزیر اول مخالفت داشت گفت : ای پادشاه آن اسیر به شما دشنام داد

پادشاه گفت : تو راست می گویی اما دروغ آن وزیر که جان انسانی را نجات می دهد بهتر از راست توست که باعث مرگ انسانی می شود ...

@politicalculture