گامی به سوی دوستی و زندگی متعالی شهروندی در جامعه ایرانی با رعایت قوانین و مقررات دولت ج. ا. ایران
انواع سبک زندگیها.. خیلی از ما، سبک زندگی، نااندیشیده داریم
انواع سبک زندگی ها
سبك زندگي به دو قسم تقسيم ميشود: سبكهاي زندگي انديشيده و يا سبكهاي زندگي ناانديشيده.
خيلي از ما، سبك زندگي، ناانديشيده داريم. به صورت آگاهانه و خودخواسته نشستهايم براي زندگي خود سبك خاصي را برنامهريزي كنيم و براساس آن زندگي خود را پيش ببريم. يعني وقتي به گذشتهمان رجوع ميكنيم لحظه يا لحظاتي را نميبينيم كه در خود فرو رفته باشيم و گفته باشيم بالاخره ميخواهم با بقيهي زندگيام چكار كنم؟اما كساني هستند كه سبكهاي زندگي انديشيده دارند. يعني يك روزي گفتهاند اين عمر را كه ميشود به سبكهاي مختلفي طي كرد من به چه طرزي سپري كنم.
سبكهاي زندگي انديشيده را عمدتاً سه دسته تلقي ميكنند:
۱) سبكهاي زندگي متعبدانه (مومنانه يا متدينانه)
۲) سبكهاي زندگي عارفانه
۳) سبكهاي زندگي فيلسوفانه
اين سه نوع مهمترين سبكهاي زندگي انديشيدهاند.
ملاك اين تقسيمبندي، داوري است و آن مرجعيت چهارچوب داوري ملاك اين تقسيم است. يعني وقتي به سر دوراهيهاي نظري يا عملي قرار ميگيرم، مرجعام چيست؟ كه من را از اين هواي نظري يعني تغيير بيرون بياورد يا از اين دوراهي عملي يعني بلاتكليفي بيرون بياورد.
۱-زندگی متدینانه
يك راه اين است كه يك مرجع مافوق بشري اين كار را بكند اين نوع زندگي متعبدانه يا مؤمنانه يا متندينانه است. در اين جا من معتقدم از عوالم بالا، از خدا، از نيروهاي غيبي، از ارواح ملكوتي دستوراتي داده شده يا به يك هاتفي يا به يك پيامبري (البته فرق ميكند كه محيط آن پيام را چه بدانيم گاهي ميگوييم پيامآور، گاهي ميگوييم پيشبين كه در واقع بايد بگويم پيشگو و گاهي ميگوييم هاتف، در فرهنگهاي مختلف متفاوت بودهاند) من آنوقت از او ميپرسم كه چه موضعي بايد اتخاذ كنم.
۲-زندگی عارفانه
راه دوم رجوع به خود است رجوع بدان جنبه بيواسطه از خود است، كه به كمك آن يا هستي سرو كار پيدا ميكنم؛ كه به مكاشفه عرفاني تعبير ميشود، كه به قول كساني كه بدان قائلند شخص در اينجا بدون وساطت ذهن با هستي عريان مواجه ميشود. هستياي كه انسان از وراي حجاب ذهن آن را نميبيند. با كنار زدن حجاب ذهني آن را ميبيند. كه از اين به مكاشفات عرفاني تعبير ميكنيم.
۳-زندگی فیلسوفانه
طرز زندگي انديشيدهي سوم طرز زندگي فيلسوفانه است يعني به ذهن خود رجوع ميكنم يعني به عقل خود و نيروي دريافت كننده استدلال ساز. يعني نيرويي كه دريافتها را تبديله به استدلال ميكند. مواد خام استدلال ميكند و به مقتصاي استدلالي كه براي خودش حاصل ميآيد التزام ميورزد. اين زندگي را زندگي فيلسوفانه ميگوييم. امكان دارد اين شخص فيلسوف رسمي هم نباشد. و دانش فلسفي مطلقاً نداشته باشد. اما براساس ذهنيات خود زندگي ميكند. هر چه با عقلش سازگار نباشد را مبناي تصميمگيرياش قرار نميدهد.
@politicalculture