پیروزی فکر بر عصبانیت

پیروزی فکر بر عصبانیت

دکتر محمود سریع القلم


اینکه کشوری یا فردی به جمع بندی برسد که باید نزاع کند یا تعامل، کنار بیاید یا حتی عقب نشینی، می تواند سرنوشت ساز باشد. ملّت ها و اشخاصی که این درجه بندی ها را می آموزند و با حوصله آنها را به کار می گیرند، بهتر از زندگی استفاده می کنند. بعضی تصور می کنند معمارِ چینِ نوین دنگ شیائو پینگ است. در حالی که مطالعۀ دقیق ترِ تاریخِ معاصرِ چین مشخص می کند که فکر، شخصیت و عملکرد چوئن لای از ۱۹۴۹ (زمانِ پیروزی انقلاب چین) تا ۱۹۷۶ (زمانِ مرگ او) به مدتِ ۲۷ سال نه تنها مسیرِ اقتصادی و سیاسی چین را تغییر داد بلکه با موقعیتِ فعلی چین، مسیرِ تحولات جهانی را رقم زد.

چوئن لای در ۱۷ سالگی برای تحصیلاتِ دانشگاهی به ژاپن رفت و در آنجا با مارکسیسم آشنا شد. بعد از دو سال عازم فرانسه شد و برای ۵ سال از نزدیک، تحولات فرانسه، آلمان و انگلستان را مشاهده کرد.

مائو فقط دو بار به سفر رفت و در این دو بار با استالین و خروشچف ملاقات کرد.مائو علاقه ای به یادگیری اصول و متدولوژی آن نداشت و در دورۀ جوانی و میان سالی به یک فردی با ذهن انتزاعی محض تبدیل شده بود، چوئن لای از اول انقلابِ چین، ابتدا وزیر خارجه و سپس نخست وزیر بود و مائو او را در فهمِ جهان، منحصر به فرد می دانست زیرا خودش بومی و روستایی بود. مائو غرق در آرزوهای خود بود و مستقیم و غیر مستقیم باعث مرگ میلیون ها چینی شد.

چوئن لای بدون آنکه با مائو درگیر شود و اعتمادِ او را از دست دهد، با آرامی، قدم به قدم، با حوصله در داخلِ منظومۀ جهان بینی مائو سیر می کرد و نیازهای روانی او برای تمجید و تأیید را تأمین می کرد ولی در عین حال او را متوجه می ساخت که قدرت چین، حزب کمونیست و از همه مهم تر، قدرت مائو در سایۀ مستعد کردن محیطِ بین المللی، حداقل سازی تضادهای خارجی، توازنِ میان نیروهای متخاصم و گفت و گوهای بدون وقفه با همۀ دشمنان است. یکی از ویژگی های چوئن لای که دوست و دشمن، داخلی و خارجی و عموم در مورد او می گویند: ادب، تربیت، عفت کلام، نزاکت و اخلاقی بودن او بود.چوئن لای در شرایطی که در مدیریت و بدنۀ حزب کمونیست چین، عموماً همه شعارهای ضد آمریکایی می دادند، توانست به نوعی آرام آرام اقناع ایجاد کند تا از سال ۱۹۵۵ و آغازِ مشاجراتِ دو قدرتِ کمونیستی چین و شوروی، ۱۳۰ ملاقات بین سفرای چین و آمریکا در لهستان را پیش ببرد.

چوئن لای در سفرها و ملاقات های خود هدفِ چین را صنعتی شدن و رشد اقتصادی اعلام می کرد و می گفت که یک جهان صلح آمیز می تواند چنین هدفی را تحقق بخشد. تمام تلاش او این بود که همه را نسبت به پی آمدهای جنگ هشدار دهد. او با ادبیاتِ آرام و توأم با اعتمادِ به نفس رسماً می گفت که چین در پیِ جنگ با هیچ کشور دور و نزدیک نیست. او با آرامش توانست مائو را متقاعد کند که برای در امان ماندن از یک دشمن نزدیک، باید با یک دشمن دورتر به ائتلاف و همکاری رسید. از همین بنیان فکری استفاده کرد تا گفت و گو با آمریکا را به عنوان ضرورتی برای جابجا کردن تنظیمات ذهنِ رهبران کرملین به کار گیرد. کار کردن با ذهن و شخصیت مائو، کار سهلی نبود. مردی که محصور بود. جهان را ندیده بود، عطشِ تمجید داشت. مانند صدام حسین، کسی جرأت نمی کرد حتی در ذهن خود، مائو را نقد کند. او ظاهر می شد و دیگران را توجیه می کرد که چگونه مسایل را تعریف و تحلیل کنند زیرا فقط یک تحلیل وجود داشت! چوئن لای می دانست که مهم ترین قدرت چانه زنی چین در برابر دشمنانِ دور و نزدیک، قدرت تسلیحات هسته ای است که در سال ۱۹۶۴ رسماً به وقوع پیوست. در تمامِ مدتی که چین در پی قدرت هسته ای بود با جهان، ملایم و آرام تعامل کرد و وقتی آن را بدست آورد به روش اتصال و یا مرتبط کردنِ متغیرها به یکدیگر متوسل شد

کیسینجر میگوید: مائو در جلسات متکلم وحده بود ولی چوئن لای می گذاشت همه نظر دهند. مائو در پی حذف مخالفین خود بود ولی چوئن لای می خواست آنها را اقناع کند. مائو زبان تلخی داشت ولی چوئن لای با کلماتش نفوذ می کرد. مائو خیلی حالات فیلسوفانه داشت، ولی چوئن لای خود را مذاکره کننده می دانست. مائو می خواست تاریخ را سرعت بخشد، ولی چوئن لای به دنبال بهره برداری از اوضاع فعلی بود.

میراث چوئن لای شاید شاهدِ دیگری بر این ضرب المثل اروپایی است که: شخصیت سرنوشت ساز است .بدون شخصیتِ آرام و غیر عصبانی و سنجیده نمی توان افکار خوب و منطقی را بکار بست. چوئن لای یک دشمن را متعادل کرد (شوروی)، با دیگری دوست شد تا از آن بهره گیرد (آمریکا). سومی در همسایگی را هم سرجای خودش نشاند (ژاپن). دعوا کردن هم با اصول باشد بهتراست.

یک ضرب المثل چینی می گوید: به دنبال انتقام گیری از دشمن نباشید. کنار رودخانه بنشینید. آب، جسد او را می آورد.

@politicalculture