✔مقایسه نظریات؛ با و؛

✔مقایسه نظریات #هربرت_اسپنسر؛ با #اگوست_کنت و #امیل_دورکیم؛

اسپنسر را باید به عنوان یک شخصیت حاکم بر نظریه جامعه شناختی بریتانیایی، بالأخص #نظریه_تکامل دانست. برای اینکه بتوانیم درک درستی از افکار اسپنسر داشته باشیم باید آن را با نظریه کنت مقایسه کنیم چون که هر دوی آنها در تحول نظریه جامعه شناختی نفوذ داشتند ولی با این وجود تفاوتهایی با همدیگر داشتند.
اسپنسر را نمی‎توان به راحتی محافظه کار به شمار آورد وی در سالهای اولیه یک لیبرال سیاسی بود و بعدها عناصر لیبرالیسم در زندگیش بود،اما وی روزبه روز محافظه کارتر شد و همانند کنت تأثیر بنیادیش محافظه کارانه بود.
یکی از نظرات لیبرالی اسپنسر که مغایر با تفکر محافظه کارانه‌‎اش بود پذیرش اقتصاد آزاد بود. او می‌گفت که دولت نباید در امور فردی دخالت کند و فقط وظیفه‌‎اش پاسداری از مردم است. این بدین دلیل بود که وی همانند کنت علاقه‎ای به اصلاحات اجتماعی نداشت و می‌خواست که زندگی اجتماعی بدون نظارت خارجی تکامل یابد. این نظریه وی را به عنوان یک داروینیست اجتماعی مطرح کرد. طبق این نظریه جهان را باید به حال خود رها کرد تا با حالت عادی و طبیعی خود به تکامل ادامه دهد، همانند گیاهان و نباتات،و دخالت در امور اجتماعی وضع را بدتر می‌کند. وی همچنین نظر داروین در باره بقای اصلح را نیز پذیرفته بود به این معنا که اگر دخالت خارجی در کار نباشد آدم‌هایی که سالمترند ابقا و تکثیر می‌شوند و افراد ناصالح سرانجام صحنه را خالی خواهند کرد. تفاوت دیگر اسپنسر با کنت در این است که او بر فرد تأکید داشت حال آنکه کنت به واحدهای بزرگتری چون خانواده توجه دارد.
هر چند تفاوتهای مهمی میان اسپنسر و کنت وجود دارد اما به خاطر جهت‌گیریهای مشترکشان و یا تفسیرهای مشابهی که هر دو دارند برای تحول جامعه شناسی مهمتر از تفاوتهایش است. تأثر دیگری که اسپنسر در کار خود با کنت و دورکیم سهیم بود نگاه به جامعه با نگاهی ارگانیسمی بوده است.
اسپنسر نیز همانند کنت برداشتی تکاملی از تحولات تاریخی داشت وی به قانون سه مرحله‎ای کنت انتقاد داشت او می‌گفت که کنت تکامل را فقط در قلمرو افکار بررسی کرده است و بدان بسنده نموده در حالی که خودش می‌کوشد یک نظریه تکاملی را در پهنه جهان واقعی و مادی ساخته و پرداخته کند.
اسپنسر در نظریه اولیه تکاملیش بر این استدلال می‌کرد که تکامل اجتماعی مستلزم پیشرفت به سوی یک وضعیت اجتماعی آرمانی است.
دومین نظریه تکاملی اسپنسر،کمی بیشتر از نظریه اول وجهه نظری دارد و کمی کمتر از آن از خصلت ایدئولوژیک برخوردار است. مطابق با این نظریه جامعه در جهت تمایز هر چه بیشتر انواع ساختارهایی حرکت می‌کند که انواع نیازهای کارکردی جامعه را برآورده می‌سازند.
در نظریه سوم اسپنسر همانند چیزی که دورکیم بعدها انجام داد،تکامل اجتماعی را با تقسیم کار فزآینده برابر دانست. اسپنسر اینگونه استدلال می‌کرد که رشد فزاینده جمعیت تمایز اجتماعی را ضروری می‌سازد. و افزایش جمعیت توازن اجتماعی را بر هم می‌زند و باعث ایجاد انواع تعدیلها می‌شود.

سرانجام اینکه اسپنسر یک نوع نظریه تکامل اجتماعی را بر مبنای تکامل زیست شناختی ارائه داد و پذیرفت وی قبل از داروین درباره انتخاب طبیعی و اصطلاح «بقای اصلح» را ارائه داد او در این زمینه به این مسأله پرداخت که چرا برخی از جوامع باقی می‌مانند و برخی دیگر از بین می‌روند و بر این عقیده بود که جوامع اصلح ماندگارترند.
▪️نظریه های جامعه شناسی معاصر؛ جورج ریتزر.

┄┅ ┅┄ ┅✶🇮🇷✶┅ ┄┅┅ ┄
🇮🇷 @politickaraj 🇮🇷
┄┅ ┅┄ ┅✶🇮🇷✶┅┄ ┅┅ ┄