مدرنیسم (Modernism) واژه‌ای فرانسوی، به معنای تجدد خواهی، که از مدرن به معنای نو و جدید است، لیکن خاستگاه این تجدد در اروپا تجدد ف

مدرنیسم (Modernism) واژه ای فرانسوی، به معنای تجدد خواهی، که از مدرن به معنای نو و جدید است، لیکن خاستگاه این تجدد در اروپا تجدّد فکری و دینی و معرفتی است.
توضیح این که : در اروپا مدت ها فلسفة منحط اسکولاستیک سایه افکنده و افکار حاکم و غالب بر اجتماع آنان را تحت الشعاع خویش در آورده بود. بعد از رنسانس و به ویژه بعد از دو جریان انقلاب صنعتی در انگلستان و انقلاب اکتبر در فرانسه در حوزه های دین مسیحی تمایلات آزادی خواهانه بروز نمود و برای تجدید نظر در بسیاری از عقاید رسمی و سنتی دین مسیح جهت سازگار کردن آن با نتایج پیشرفت های علمی که خصوصاً از قرن نوزدهم میلادی به بعد برای بشر حاصل شده بود، اقداماتی صورت گرفت.
در پرتو کشفیات علمی در همة قلمروهای مورد علاقه های انسان، به ویژه در تاریخ ، باستان شناسی، و زبان شناسی عده ای از روحانیان کاتولیک که این کشفیات را با مندرجات کتاب مقدس موافق نیافتند، در پی تجدید نظر در آن برآمدند و اظهار داشتند که بسیاری از مندرجات کتاب مقدس برای بیان حقایق ثابت و پایدار برای همة زمان ها و اعصار نیست؛ بلکه برای بیان احساسات دینی مردمی است که در عصر معیّنی می‌‌ زیسته اند و به همین دلیل حقایق دینی نیز مشمول تحوّل و پیشرفت های انقلابی علمی است و پا به پای تحولات علمی باید متحول شود.
تجدّد طلبان با ترک فلسفة اسکولاستیک بیشتر به عمل و ارادة انسان تکیه داشتند تا بر عقل و به جای فلسفة اسکولاستیک از فلسفة "موریس بلوندل" ، " برگسون" و "جیمز" طرفداری می‌ کردند.
مدرنیست ها وحی و الهام را یک دریافت شخصی از حقیقت الاهی می‌ دانند، نه دریافت حقیقت کلی عینی از خدا و بیان آن به مردم.
کلیسای کاتولیک با نهضت مدرنیسم به مخالفت برخاست و آن را از قبیل اظهار عدم معرفت به خدا (لاادری گری) و اعتقاد به حلول و سوء تعبیر و سوء فهم کشفیات علوم جدید خواند.[1]
عناصر تجدد: اندیشة تجدد را می‌ توان در چند مفهوم اساسی خلاصه نمود:
ـ عقل گرایی،
ـ اومانیسم،
ـ لیبرالیسم،
ـ فرد گرایی،
ـ آزادی،
ـ برابری،
ـ کارگزاری تاریخی انسان،
ـ داعیة معرفت انسان و اصل ترقی و پیشرفت بی حد و حصر.
در مدرنیسم هر چه که رنگ و روی مدرن و جدید داشته باشد، پسندیده است و هرچه که جنبة سنّت به خود بگیرد، بی ارزش است و باید به دور افکنده شود.
از نظر جامعه شناسی مدرنیسم چهار مبنا دارد:
1ـ گسترش و تأثیر علم و فن آوری که زمینه ساز انقلاب صنعتی شد، که جنبة اصلی آن عقلانی کردن چرخ تولید است. (تولید صنعتی).
2ـ تحرک بیشتر، قبل از انقلاب صنعتی جامع ایستا بود و مردم به ندرت از موطن خود به جای دیگر می‌رفتند، ولی پس از انقلاب صنعتی و تحوّل جامعة اروپایی از سنتی به مدرن ، تحرک ها و مسافرت ها و روند شهر نشینی روز به روز توسعه یافت.
3ـ حکومت های بروکراتیک؛ ظهور حکومت های مردن برای راهبردی کردن دگرگونی اقتصادی و اجتماعی از جملة مبنا و پایه های مدرنیسم است.
4ـ تأکید بر فرد، فردگرایی به جای جمع گرایی و بسط مفهوم آزادی فردی یکی دیگر از پایه های مدرنیسم از منظر جامعه شناسی است.[2]
امواج تجدّد: مدرنیسم سه موج یا سه چهره دارد:
موج اول: در موج اول، تجدّد که از آغاز مدرنیسم شروع شده ، مبتنی است بر اومانیسم و رهایی از سنّت که به این مدرنیتة لیبرال اولیه گفته می‌ شود. مدرنیسم در این مرحله بر محور آزادی مطرح است. دغدغة آن در این مرحله اندیشة از آدمی است. متعلقات اندیشة آزادی عبارتند از : برابری سیاسی و حقوقی ، گرایش به فرد یا فرد گرایی، سکولاریزم ، تأکید بر منافع فرد به عنوان مهم ترین منافع جامعه، تأکید بر تشخیص فردی در خصوص مصالح خودش و خلاصه این که در کل این پروژه رگة اساسی اندیشة فردگرایانه است.
┏━━━🍃🍂━━━┓
⠀ @politickaraj
┗━━━🍂🍃━━━┛