تعریف مفهوم. مردم‌سالاری و جهانی شدن …

تعریف مفهوم
مردم‌سالاری و جهانی شدن



در پایان هزاره دوم، تمدنها و جوامع سیاسی را دیگر نمی‌توان «دنیاهای مجزایی» (words discrete )به شمار آورد؛ آنها در شبکه‌هایی از ساختارهای پیچیده و همپوش از نیروها، روابط و جنبش‌ها ریشه دوانیده‌اند. آشکارا، این ساختارها و شبکههای درهمتنیده نیز نابرابریها
و سلسله مراتب درونی خود را دارند، ولی حتی پرقدرت‌ترین واحدها در میان آنان و از جمله قویترین
دولت - ملتها نیز از دگرگونی شرایط و فرایندهای منطقه‌ای و جهانی درهم‌تنیدگی و همپوشانی این
شبکه‌ها و ساختارها در امان نمی‌مانند. در تشخیص رابطه دگرگون‌شونده میان جهانی شدن و دولت - ملتهای مردم‌سالار، پنج نکته مرکزی را باید یادآور شد. هر پنج نکته اشاره به گستردگی، شدت و تأثیر جهانی شدن داشته، به نوبه خود نکاتی را در رابطه با سرشت تکامل یابنده جامعه سیاسی مردم‌سالار یادآور می‌شوند.
🔹اول، حکومت های ملی را دیگر نمی‌توان به عنوان مکان ابراز قدرت سیاسی مؤثر فرض کرد؛ قدرت مؤثر (power effective )مدام در داد و ستد، کشمکش و بده بستان میان نیروها و دستگاه‌های مختلف در سطوح ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی قرار دارد.
🔹دوم، ایده یک سرنوشت سیاسی مشترک و مسلط بر خود را دیگر نمی‌توان تنها و به طریقی معنی دار در یک چهارچوب جغرافیایی مشخص به اسم دولت - ملت واحد جا داد. برخی از اساسی‌ترین نیروها و فرایندهایی که در درون و در میان جوامع سیاسی در تعیین سرشت فرصت‌های زندگی (chances-life ) بیشترین تأثیر را دارند، هم‌اکنون به دور از دسترسی دولت - ملتها قرار گرفته‌اند. البته، نظام مبتنی بر جوامع سیاسی ملی هنوز به قوت خود باقی است، ولی کارایی آن توسط مجموعه‌ای پیچیده از ساختارها و فرایندهای حقوقی، دیوانی، اقتصادی و فرهنگی که با آنها مفصل‌بندی شده است، محدود گشته و می‌گردد. اگر فرایندها و ساختارهای فوق مورد شناسایی قرار نگرفته و راهی به درون فرایندهای سیاسی پیدا نکنند، به دور زدن و به کنار گذاشتن نظام دولتی مردم‌سالار سوق پیدا خواهند کرد.

🔹سوم، گسست و گسل میان اتوریته(Autorité) رسمی دولت - یعنی قلمرو رسمی اتوریته سیاسی مورد ادعای دولتها - و آنچه واقعیت و فعلیت ساختارها و عملکردهای سیاسی دولت و نظام اقتصادی در سطوح منطقه‌ای و جهانی است، در حال افزایش است. گسستها و گسلهای فزاینده فوق نشانگر این واقعیت هستند که جوامع سیاسی ملی دیگر انحصار تعیین برنامه و عملکرد قوای مجریه و مقننه را در اختیار نداشته و این دو نیز دیگر تنها تعیین‌کننده آنچه مناسب و درخور شهروندان خود است، نیستند.
🔹چهارم، به هیچ وجه در اینجا این ادعا را ندارم که حاکمیت ملی امروزه - حتی در مناطقی که ساختارهای سیاسی و اتوریته آنها به شدت تکه‌تکه و همپوش هستند - به کلی از میان رفته است. استدلال من بر این مدعا بنا شده است که حوزه‌ها و مناطق بی‌شماری امروزه شاهد وفاداری‌های ضربدری، تفاسیر متناقض از حقوق و از وظایف، وابستگی‌های متقابل میان سازه‌های حقوقی و ساختارهای اتوریته و غیره است که مفهوم و تعریف دولت به عنوان یگانه تجسم محدودیت‌ناپذیر، تقسیم‌ناپذیر و انحصاری قدرت عمومی را زیرورو می‌کنند. فرایندهای عاملی که دولتها خود را در شرایطی منطقه‌ای و جهانی با پیچیدگی فزاینده درگیر آنها می‌یابند، هم بر استقلال و هم بر حاکمیت آنها تأثیرگذار است...
🔹پنجم، اواخر سده بیست میلادی دوران بروز انواع نوینی از مشکلات مرزی بود. اگر این واقعیت را قبول کرده باشیم که ما در دنیایی از همپوشانی فزاینده سرنوشت‌های مشترک و درهم‌تنیدگی در حال گسترش راه تکاملی هر کشور با کشورهای دیگر زندگی میکنیم، بنابراین باید این واقعیت را نیز بپذیریم که انواع نوینی از مشکلات مرزی در حال سربرآوردن هستند... در دنیایی که دولت‌های قدرتمند نه تنها برای مردم خود که برای دیگران نیز تصمیم می‌گیرند و نیروها و بازیگران فراملی از طرق مختلف مرز جوامع سیاسی ملی را درمی‌نوردند، پرسشهایی از این قبیل که چه کسی در برابر چه کسی باید پاسخگو باشد و بر چه مبنایی، به سادگی پاسخی پیدا نخواهند کرد. همپوشانی حوزه‌های نفوذ، دخالت و منفعت در هسته مرکزی اندیشه مردم‌سالاری مشکلاتی را پدیدار می‌آورند؛ مشکلاتی که نهایتا گریبان زیربنای اتوریته مردم‌سالار (authority democratic )را خواهند گرفت.

◾دگردیسی اجتماعی سیاسی ؛ دیوید هلد.

︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔 @politickaraj
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
‍ ‍ ‍ کانال علوم سیاسی⇱ ڪلیــڪ ڪنید